eitaa logo
گانــدۅ|ɢᴀɴᴅᴏ:)
322 دنبال‌کننده
2.3هزار عکس
1.6هزار ویدیو
56 فایل
•﷽• "گاندو|سࢪݕازان‌ڱݦناݦ‌اݦاݦ‌زݦان﴿؏ـج﴾" تقدیم به تمام شهدای گمنام اطلاعات‌وامنیت💔🖤 . . . . . . حامی و همراهمونن:❤️👐 @gando12 تمامۍ‌محتواۍ‌ڪاناݪ،ساخٺ‌خودموݧ‌هست وڪپۍ‌برداࢪی‌از‌آنهاجایزنیسٺ!!
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📲 شما به این میگی بچه...؟! پ.ن:میدونم همتون صدبار دیدین😂😂 ولی برای پایین نیفتادن گاندوی خون موثره😐😅✋ *کپی ببینم فیلتری ها❌ *تا وقتی فوروارد هست چرا کپی؟😢 *فقط و فقط فوروارد✅ 🐊 ❣️ 🏴 @ggaannddo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌎⏱ وقت دنیا را نگیریم .... پ.ن: کاملا موافقم😐😅✋ 🤓 *کپی ببینم فیلتری ها❌ *تا وقتی فوروارد هست چرا کپی؟😢 *فقط و فقط فوروارد✅ 🐊 ❣️ 🏴 @ggaannddo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فـرمـانـدہ آمـاده ی دسـتـور هـسـتـیـم❤️ پ.ن:این کلیپ نشان دهنده قدرت و صلابت ایرانی است😎✌️ *کپی ببینم فیلتری ها❌ *تا وقتی فوروارد هست چرا کپی؟😢 *فقط و فقط فوروارد✅ 🐊 ❣️ 🏴 @ggaannddo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ماییم و نوای بی نوایی بسم الله اگر حریف مایی...🇮🇷✌️ پ.ن: ادامه کلیپ بالا☺️ *کپی ببینم فیلتری ها❌ *تا وقتی فوروارد هست چرا کپی؟😢 *فقط و فقط فوروارد✅ 🐊 ❣️ 🏴 @ggaannddo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آقامحمد چقدلههه مهربونو پروانه ای🦋😂😂 *کپی ببینم فیلتری ها❌ *تا وقتی فوروارد هست چرا کپی؟😢 *فقط و فقط فوروارد✅ 🐊 ❣️ 🏴 @ggaannddo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 سکانس هیجان انگیز سریال گاندو 🔹عملیات خنثی‌سازی ترور سفیر روسیه در قلب پایتخت پ.ن:توصیه میکنم آب قند کناردستتون باشه😅😐✋ *کپی ببینم فیلتری ها❌ *تا وقتی فوروارد هست چرا کپی؟😢 *فقط و فقط فوروارد✅ 🐊 ❣️ 🏴 @ggaannddo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بیزار از جنگیم ولی....... مرد جهادیم😎🤞 *کپی ببینم فیلتری ها❌ *تا وقتی فوروارد هست چرا کپی؟😢 *فقط و فقط فوروارد✅ 🐊 ❣️ 🏴 @ggaannddo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
😎 *کپی ببینم فیلتری ها❌ *تا وقتی فوروارد هست چرا کپی؟😢 *فقط و فقط فوروارد✅ 🐊 ❣️ 🏴 @ggaannddo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
+ میگفت اینقد به بدبین نباشید! - چی آخرش ؟ پ.ن:نه واقعا چی شد؟!🤔😤✋ *کپی ببینم فیلتری ها❌ *تا وقتی فوروارد هست چرا کپی؟😢 *فقط و فقط فوروارد✅ 🐊 ❣️ 🏴 @ggaannddo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سرباز واقعی.. پ.ن: آقایون مملکت یاد بگیرن😏😌 *کپی ببینم فیلتری ها❌ *تا وقتی فوروارد هست چرا کپی؟😢 *فقط و فقط فوروارد✅ 🐊 ❣️ 🏴 @ggaannddo
ݦدٵڢعٵن حࢪݦ💪✌️ *مناسب پروفایل☺️ *کپی ببینم فیلتری ها❌ خودمونه ها🤩 *تا وقتی فوروارد هست چرا کپی؟😢 *فقط و فقط فوروارد✅ 🐊 ❣️ 🏴 @ggaannddo
۵۰۰ تایی شدنمون مبارک باد😌😍🎊 بریم برا.... 😍 لف ندید و همراهمون باشین☺️🌱 ❣️ @ggaannddo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آرامش میهن گروگان بود...😔 آمد...😎 *کپی ببینم فیلتری ها😡❌ *تا وقتی فوروارد هست چرا کپی؟😢 *فقط و فقط فوروارد✅ *ببینی لف بدی حلالت نمیکنم😢 سرش وقت گذاشتم خوب😶 🎊 ❣️ 🏴 @ggaannddo✨ ~~~~~~~~~~~~~~~ برای بدست آوردن قسمت های رمان رو جستجو کنید. پ.ن:فلان و فلان منظورم عدد پارت بود😅 پارت اول رمان:😌👇 https://eitaa.com/ggaannddo/2592
13.09M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💔😭 عشق میریزه...😔 *کپی ببینم فیلتری ها😡❌ *تا وقتی فوروارد هست چرا کپی؟😢 *فقط و فقط فوروارد✅ *ببینی لف بدی حلالت نمیکنم😢 براش وقت گذاشته شده😶 🎉 ❣️ 🏴 @ggaannddo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
میکس خفن از اعضا😎 *کپی ببینم فیلتری ها❌ *ساخت خودمونه ها🤩 *تا وقتی فوروارد هست چرا کپی؟😢 *فقط و فقط فوروارد✅ 🐊 ❣️ 🏴 @ggaannddo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
استوری پیج رسمی عزیز کجا رفت؟؟😍😍 ایول ایول ایول آقا محمد حواسش به سادیا بوده😌😂😎 @ggaannddo
ای بزدلان شیر آمدھ😎😏👊 ۶ تا ادیت جذاب و زیبا با تغییرات جزئی مخصوص شما عزیزان🌸ツ *کپی ببینم فیلتری ها❌ *ساخت خودمونه ها *تا وقتی فوروارد هست چرا کپی؟😢 *فقط و فقط فوروارد✅ 🐊 ❣️ 🏴 @ggaannddo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
باهرچه بدستم برسد...😎👊 *کپی ببینم فیلتری ها❌ *ساخت خودمونه ها🤩 *تا وقتی فوروارد هست چرا کپی؟😢 *فقط و فقط فوروارد✅ 🐊 ❣️ 🏴 @ggaannddo
کجایید...؟😔💔 چهار ادیت زیبا و دوست داشتنی تقدیم شما عزیزان🌸ツ *کپی ببینم فیلتری ها❌ *ساخت خودمونه ها🤩 *تا وقتی فوروارد هست چرا کپی؟😢 *فقط و فقط فوروارد✅ 🐊 ❣️ 🏴 @ggaannddo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
کشیدم و نمیخواستم کاری کنم اذیت شم.... سرفم گرفت. نمیتونستم سرفه کنم . حالم بدتر از قبل شد. چشامو بستم و اروم سرفه کردم تا کتفم درد نگیره. :فاطمه زهرا درزی وغزاله میرزاپور # فاطمه اومد نزدیکتر با چشم هایی که داشتن از کاسه در میومدن بهم ‌نگاه کردو +ولی اینطور بیشتر نگران شد با تعجب نگاهش کردم و از لحن مهربونش دلم گرم شد. یه خورره مکث کرد و گف +سلام چشم ازش برنداشتم و گفتم _سلام به ریحانه که نگفتید؟ دقیق شدو گفت: +نگفتم.ولی میخوام بگم _میشه لطف کنید نگیدبهش؟ خواهش میکنم شوهرش هم درس داره هم کار... برادرم هم نمیتونه .... خجالت میکشیدم جلوی مامانش باهاش حرف بزنم. بعد از ی خورده مکث گف _ببخشید منو ولی نمیتونم نگم بهش. اون به شما خیلی وابستس با اینکه دلم نمیخواست ریحانه الان بفهمه ولی به ناچار چیزی نگفتم. رو کردم سمت مامانش که یه لبخند کش داری رو لبش بود. دوباره صورتم جمع شد.‌ گفتم: _من شرمندم واقعا باعث زحمت شماهم شدم دوباره خواستم برگردم سمت فاطمه که گردنم بی اراده از درد خم شد خیلی سخت گفتم: _ممنون از لطفی که به خواهرم دارین .... نمیتونستم لبخندمو پنهون کنم بی اراده لبخند رو لبام بود و شاید حتی هر دقیقه عمیق تر هم میشد. مخصوصا وقتی که به فاطمه نگاه میکردم قیافه پر از استرسش منو یاد ریحانه مینداخت. با تفاوت اینکه نگرانی ریحانه همیشه با غرغر همراه بود ولی فقط تو چهره ی فاطمه اضطراب دیده میشد. تو افکار خودم بودم غافل از وجود محسن . جواب سوال های مامان فاطمه رو دادم و دوباره تو حال خودم غرق شدم که دیدم ی نفر بالش زیر گردنمو خوابونده مامان فاطمه بود عجیب بود واسم که گف: +نباید اینجوری بشینی تکیه بده انقد سخت نگیر. جلوم یه لیوان گرفت سرم رو یخورده عقب کشیدم که باعث شد دوباره اون درد وحشتناکو تو کتفم حس کنم یاد رفتارای مامان و ریحانه افتادم. چقدر دلم برای ریحانه تنگ شده بود. مامانش خندید و گف: +تو جای پسر منی . دیگه نفهمیدم حرفاشو. فقط نمیفهمیدم چرا این لبخند از رو لبام محو نمیشد... مامانش ازم خداحافظی کرد و رفت بیرون. منم جوابش رو دادم فاطمه پشت سرش حرکت کرد که پر چادرش گیر کرد به گوشه ی تختم. انگشتایی که هی سعی میکرد تو آستین چادرش پنهون کنه اومدن بیرون و چادرشو کشید ‌. از کارای عجله ایش خندم میگرفت. به نظر آدم آرومی میرسید. ولی دلیلی برای توجیه این رفتارش نداشتم فقط از کارش خندم گرفته بود. سعی کردم که مشخص نشه دارم میخندم تا خجالت نکشه... چادرش رو مرتب کرد و از اتاق رفت بیرون ک گفتم: _بازم ممنونم ازتون. یه خواهش میکنم خشک گفت و از اتاق رفت بیرون. حس بهتری داشتم. شاید یه حس بهتر از بهتر. درد کتفم رو یادم رفته بود خواستم یه نفس عمیق بکشم که دوباره سمت چپ شونم تیر کشید. ابروهام تو هم گره خورد و گفتم _اه. محسن که با غضب نگاه میکرد از جاش پا شد و اومد سمتم. +چطور خوب شدی باهاش؟ _رفتارم ک تغییری نکرده که. +چرا کرده خودت متوجه نیستی راست میگفت. رفتارم باهاش خیلی تغییر کرده بود. ولی باز هم با این وجود انکارش کردم وبرای خودم درد و شرایط رو بهونه کردم و گفتم : _نه فکر میکنی! اینجوری نیست. فقط یه ذره حالم خوب نیست. محسن برو ب پرستار بگو بیاد یه آرامبخش بزنه حالم بد شده دوباره. محسن شونشو انداخت بالا و گفت: +ان شالله . این رو گفت و از اتاق رفت بیرون. نمیدونستم چم شده بود. ولی قیافه فاطمه از یادم نمیرفت و همش پنهون کردن انگشتش تو استین چادرش منو به خنده وا میداشت. ___ از بیمارستان مرخص شده بودم. محسن منو از تهران اورده بود شمال و تو خونه رو زمین دراز کشیده بودم. یه سری داروی آرامبخش میخوردم که شب ها راحت تر بخوابم . دردام خیلی کمتر شده بود. منتهی نمیتونستم چیزی بلند کنم. زنداداش فرشته رو تو کریِر گذاشته بود پیشم و خودش با ریحانه تو آشپزخونه مشغول بودن بعد یه ماه هنوز ریحانه با خشم وغضب نگام میکرد و از کارم شاکی بود. ولی من برای پنهون کاریم دلیل داشتم. ی دلیل موجه. رفتم جلو آینه و دکمه ی پیرهنمو باز کردم و ب زخمی که جا خشک کرده بود رو کتفم چشم دوختم. خب این گلوله باعث شده بود که یه ماه بهم مرخصی بدن ... خودم هم دیگه توان بدنیم . نمی تونستم یه بچه هم بلند کنم چه برسه ب ماموریت. کمدرو باز کردم بعد مدتها یه پیرهن نخودی برداشتم و روش یه پلیور روشن پوشیدم. با اینکه مشکی نمیپوشیدم ولی خب خیلی روشن هم تنم نمیکردم. شلوار تو خونمو با یه شلوار کرم عوض کردم. با اینکه سخت بود برام ولی اکثر کارام رو خودم انجام میدادم. داشتم موهامو با دست راست شونه میکردم که ریحانه اومد تو اتاق. +عه داداش کجا به سلامتی؟ :فاطمه زهرا درزی وغزاله میرزاپور . _میخام