هدایت شده از بنرای تبادلات پر جذب ریحانه🦋
#پارت_آینده
... واقعا نمیدونستم بهش چی بگم😣! دو دل بودم😖. از یه طرف به فکر آینده زهرا بودم و از یه طرف دیگه فکر میکردم وحید نمیتونه به خوبی حسین باشه😥. یه نگاه سراسری به زندگی ام کردم :
با حسین آشنا شدم 🧔🏻👫. اون اومد خواستگاری ام و بعدش با هم ازدواج کردیم 👰🏻🤵🏻. زهرا به خانواده امون اضافه شد 👧🏻👨👩👧. چهار سال با عشق و در کنار حسین زهرا رو بزرگ کردم که حسین رفت سوریه و شهید شد💔😭. کلیییی سختی کشیدم تا وحید اومد خواستگاری ام👨🏻💼💐.
حالا قرار بود واسه آینده دختر ام تصمیم بگیرم✨. خودمم وحید رو دوست داشتم اما دقیق نمیدونم باید چیکار کنم😬. مامان گفت :« زینب جان نمیخوای بالاخره تصمیم ات رو بگیری؟🙃 خانواده آقای وحابی منتظر هستن😇!» از تو فکر پریدم بیرون و گفتم : ...
میخوای ادامه این رمان جذاب رو بخونی؟😱 خیلی باحاله😉 اگه میخوای بخونی عضو این کانال شو، پارت اول اش سنجاق است🖇
کانال دخترونه
https://eitaa.com/joinchat/1895039082Cca94fe9ffd
ورود آقایان ممنوع😡👊🏻
رمانی عاشقانه ، مذهبی ، شهیدانه ، مادرانه و باحالانه😂 و کلا رمان اش خیلی جذاب هست😄
حتما بخونید😇