eitaa logo
غدیر شناسنامه شیعه
160 دنبال‌کننده
2.8هزار عکس
1.2هزار ویدیو
45 فایل
✅ اصل و نسب و مذهب ما را چو بخواهید آغاز مسلمانی ما روز غدیــــــر است... 🌸🌸🌸🌸🌸🌸 عید غدیر بخش عمده ای از شناسنامه ی شیعه ائمه محسوب می شود. مقام معظم رهبری @ggg1400 آیدی ادمین: @mohammaddostmr
مشاهده در ایتا
دانلود
💠 داستان ملقب شدن حضرت رضا علیه السلام به 📖 شیخ صدوق "ره" این داستان را با دو واسطه از همان شکارچی یعنی ابومنصور محمد بن عبدالرزاق طوسي،(گردآورنده شاهنامه ابومنصوری) نقل کرده است که وی خود داستانش را برای حاکم رازی -همنشین و شخص مورد اعتماد ابوجعفر عتبی وزير نامدار سامانيان- حکايت کرده و حاکم هم آن را برای ثقه جليل‌القدر محمد بن احمد بن اسماعيل سليطی که از اجله مشايخ روايت صدوق است، نقل می نماید. حاکم رازی می‌گوید ابو جعفر عتبی مرا نزد ابو منصور محمد بن عبدالرزاق فرستاد. در روز پنجشنبه براي زيارت حضرت رضا عليه‌السلام از او اجازه خواستم. گفت بشنو که درباره اين مشهد با تو چه مي‌گويم. در روزگار جواني، نظر خوشي به طرفداران اين مشهد نداشتم و در راه، معترض زائران مي‌شدم و لباس‌ها و خرجي و نامه‌ها وحواله‌هايشان را به‌ستيزه مي‌ستاندم. روزي به شکار بيرون رفتم و يوزي را به دنبال آهويي روانه کردم. يوز همچنان به دنبال آهو مي‌دويد تا او را ناچار کرد که پاي ديواري پناهنده شود و بايستاد. يوز هم رو به رويش ايستاد ولي به او نزديک نمي‌شد. هر چه کوشش کرديم که يوز به آهو نزديک شود يوز نمي‌جست و از جاي خود تکان نمي‌خورد؛ ولي هر وقت که آهو از جاي خود (کنار ديوار) دور مي‌شد، يوز هم او را دنبال مي‌کرد. اما همين که به ديوار پناه مي‌برد، يوز باز مي‌گشت تا آن که آهو به سوراخ لانه‌مانندي در ديوار آن مزار داخل شد. من وارد آن جا شدم، و از ابي نصر مُقري پرسيدم: آهويي که اکنون وارد رباط شد کو؟ گفت: نديدمش. آن وقت، به همان جايي که آهو داخلش شده بود درآمدم و ردّ فضولاتش را ديدم، ولي خود آهو را نديدم. پس با خداي تعالي پيمان بستم که از آن پس زائران را نيازارم و جز از راه خوبي و خوشي با آنان در نيابم. از آن پس، هر گاه که کار دشواري به من روي مي‌آورد، وگرفتاري‌اي پيدا مي‌کردم، بدين مشهد روي و پناه مي‌آوردم، و آن را زيارت و از خداي تعالي در آن جا حاجت خويش را مسئلت مي‌کردم و خداوند حاجت مرا بر مي‌آورد، ومن از خدا خواستم که پسري به من عنايت فرمايد. خدا پسري به من مرحمت فرمود، و چون آن پسربچه به حد بلوغ رسيد، کشته شد؛ من دوباره به مشهد برگشتم و از خدا مسئلت کردم که پسري به من عطا فرمايد و خداوند پسر ديگري به من ارزاني فرمود. هيچ گاه از خداي تبارک و تعالي در آن جا حاجتي نخواستم مگر آن که حق تعالي آن حاجت را برآورد و اين چيزي است از جمله برکات اين مشهد "سلام الله علي ساکنه" که بر شخص من آشکار شد و براي خودم روي داد. 🔺 عیون أخبار الرضا؛ ج2؛ ص285؛ ح11