eitaa logo
کانال تحلیلی حامیان ولایت
1.4هزار دنبال‌کننده
12.7هزار عکس
11.1هزار ویدیو
131 فایل
کانال تحلیلی حامیان ولایت @gh63_soldier_velyatfagih.
مشاهده در ایتا
دانلود
17.79M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴 سلسله کلیپ های 2 🎬 🔰 اثبات بی اطلاعی های ساده و بدیهی این شخص از مباحث و زیر سوال بردن تحلیل های او در این موضوع 🎤 با توضیحات از اساتید کشور و مدرس و ⬅️ ادامه دارد ... ⏬⏬⏬
6.22M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴 سلسله کلیپ های 3 🎬 🔰 ادامه موضوع قبل ، آیا ما مجاز هستیم از هر پادشاه ایرانی فقط به خاطر ایرانی بودنش دفاع کنیم و روی جنایات او سرپوش بگذاریم ؟ 🔰 آیا کار غلط چند فرمانده جنگ اسلام در زمان خلفا را باید به پای کل اسلام نوشت ؟ 🎤 با توضیحات از اساتید کشور و مدرس و ⬅️ ادامه دارد .... ⏬⏬⏬
8.65M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴 سلسله کلیپ های 4 🎬 🔰اثبات بی اطلاعی های این شخص در موضوعات 🔰او در این حد بی اطلاع است که افسانه را که بارها علمای و به جعلی بودن آن اشاره کردند و از نظر سندی هم مشکل زیاد دارد را باور کرده و آن را به عنوان یک قضیه تاریخی نقل می کند !!! 🔰 کنایه تلویحی به ادعای عدم توان آیه ای مثل قرآن آوردن 🎤 با توضیحات از اساتید کشور و مدرس و ⬅️ ادامه دارد .... ⏬⏬⏬
11.68M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴 سلسله کلیپ های 5 🎬 🔰اثبات بی اطلاعی های این شخص در موضوعات و بیان چند تحلیل غلط او 🔰آنهایی که می گویند به خاطر دفاع او از حرفهای او را گوش می دهیم، چرا حرفهای علمی و مستند و بهتر دیگران که درباره دفاع از حرف زده اند را گوش نمی کنند⁉️⁉️ 🎤 با توضیحات از اساتید کشور و مدرس و ⬅️ ادامه دارد ... ⏬⏬⏬
10.61M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴 سلسله کلیپ های 6 🎬 🔰 توهین های زشت دانا به (قسمت اول) 🔰امام بر اساس منافع شخصی حکم اعدام را صادر کرد‼️ 🔰 امام ایجاد کننده دو قطبی در جامعه ایران است و این گناه او نابخشودنی است ‼️‼️ 👈 از انقلابی هایی که طرفدار این فرد هستند سوال میکنیم دیگر باید چه توهینی به امام بشود که شما آگاه شوید ؟ 🔰 اگر همین حرفها را و و و... علیه امام می زدند باز هم ساکت بودید یا اینجا چون طرفدار این فرد بی اطلاع هستید مجبور به سکوت شده اید ؟ ⁉️ آیا انقلابی نباید نسبت به غیرت داشته باشد ⁉️ 🎤 با توضیحات از اساتید کشور و مدرس و
کانال تحلیلی حامیان ولایت
🔴 سلسله کلیپ های #توهم_دانایی 6 🎬 #قسمت_ششم 🔰 توهین های زشت دانا به #امام_خمینی (قسمت اول) 🔰امام
10.29M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 سلسله کلیپ های 🎬 ⭕️ توهین های زشت به امام خمینی ( قسمت دوم ) 🔰 امید دانا : نظام بعد از امام به پختگی رسید ودیگر از این فتوا های اعدام صادر نکرد ‼️ 🔰امیددانا : درود بر نیروهای امنیتی که عقلانیت کردند وسلمان رشدی را نکشتند ‼️ 👈 یعنی اینکه امام فتوای ناپخته داد ویعنی کار امام غیر عقلانی بود 🔰 آیا طبق اظهارات دانا نظام وهبری از این حکم امام واجرای آن عقب نشستند ؟ 🔰 پخش کلیپی از رهبرانقلاب در اجرای این حکم که تمام توهمات دانا را زیر سوال می برد 🎤 با توضیحات استاد از اساتید کشور ومدرس و
8.12M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 سلسله کلیپ های 8 🎬 قسمت هشتم 🔰 توهین های زشت دانا به (قسمت سوم) 🔰دانا : امام برای اینکه از وهابی ها عقب نیافتد ، آن فتوا را صادر کرد ، آن هم به خاطر مسائل شخصی ! 🔰 دانا : امام تند بود و رهبری نرم تر است !!! 🎤 با توضیحات از اساتید کشور و مدرس و
12.61M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 سلسله کلیپ های 9 🎬 قسمت نهم ❌ توهین زشت و زننده امید دانا به ❌ 🔰دانا : واقعی همان است !! 🔰 دانا : جمهوری اسلامی ادامه دهنده راه هخامنشیان و ساسانیان است !!!! 👈 خوب بود این فرد نظرات صریح رهبری درباره پادشاهان هخامنشی و انوشیروان ساسانی را می دانست ، بعدا چنین قیاسی می کرد! 🎤 با توضیحات از اساتید کشور و مدرس و
بسم‌الله الرحمن الرحیم کریم‌خان زند از دیار مالمیر ایذه میگوید: در آن‌جا مردمانی دیدم که در سخاوت بی‌نظیر هستند و در شجاعت کم‌نظیر! در لشکرکشی به آن دیار به مالمیر رسیدیم، شب شد و در دامنه‌ی کوهی اردو زدیم شبانه برای سرکشی به لشکریان گشت زدم. در میانه‌ی کوه آتشی دیدم که نظرم را جلب کرد با یکی از همراهان بدان‌سوی رفتیم در کنار آتش مردی نشسته بود که تصور کردم ایستاده است، نشسته‌ی آن به قد یک انسان معمولی بود. کلاهی بر سر داشت که به تاج شاهی شبیه بود کلاهش نظرم را گرفت، سلامش دادیم، جواب داد، بدون این‌که تکانی بخورد با دستش تعارف به نشستن کرد. گویی که یک چوپان بر او وارد شده است! به‌مزاح به او گفتم کلاهت به تاج ما می‌ماند! نگاهش را متوجهم کرد و گفت: کلاه من از اصالت است و تاج شما از قدرت! کنایه‌اش رنجورم کرد. خواستم انتقام بگیرم به او گفتم: پس مرا می‌شناسی و از جا بر نخاستی؟ با لبخند گفت: نشسته‌ام که چون تویی برخیزد، مرا بیلی‌ست و تو را شمشیری! بسیار پخته سخن می‌گفت که جای جسارت به او باقی نبود. از احوالش پرسیدم و این‌که قدرت ما را چگونه می‌بیند؟ گفت: مردمان این دیار کشاورزند و سر به کار خود دارند ولی اگر کسی به نان‌شان حمله کند به جانش حمله خواهند کرد! در کلامش تهدید بود. با نیشخندی گفتم: صبح معلوم می‌شود همان خنده را تحویلم داد و گفت: صبح معلوم می‌شود. لختی نشستیم و از کاسه‌ی ماستش خوردیم و به لشکرگاه برگشتیم شب از نیمه گذشته بود که به خواب رفتیم صبح همهمه‌ی سپاه مرا بیدار کرد. از دربان پرسیدم: چه خبر شده؟ پریشان گفت: آقا اسبان سپاه را برده‌اند. از خیمه بیرون زدم، کفشی برای پوشیدن نبود، کفش و سلاح را هم برده بودند! با سپاهیان با پای برهنه به سمت روستایی روان شدیم بدان‌جا که رسیدیم از جلال و جبروت‌مان چیزی نمانده بود. چون گدایان و درماندگان سراغ خانه‌ی کدخدا گرفتیم. به درب خانه که رسیدیم دروازه‌ی چوبینش باز بود خانه‌باغی وسیع که پر از درختان میوه بود ولی از میوه خبری نبود. در ایوان خانه‌ای در آخر باغ مردی ایستاده و خیرمقدم می‌گفت: بفرمایید. تعدادمان زیاد بود، من و همراهان سلام کردیم و با تکبری که با خود داشتیم ولی با آن اوضاع نابسامان خواستم وارد شوم که جوانی برومند با آفتابه‌ی مسی پر آب جلو آمد بر دست و صورتم آبی زدم و آفتابه را روی پاهایم گرفت. مرد به سپاهیان اشاره کرد که در کنار جوی آبی که از میان باغ می‌گذشت دست و صورت بشویند. سپاه، مشغول شستشو بود که مرا تعارف به داخل کرد گویی از قبل سالن‌های آن امارت برای پذیرایی آماده بود در محوطه‌ی باغ هم فضایی بزرگ برای نشستن مهیا شده بود. از من و از سپاهیانم به‌‌خوبی پذیرایی شد. استراحتی کردیم و زمان به شب نزدیک می‌شد. به کدخدا گفتم مرا می‌شناسید؟ نگاهی کرد و گفت: اگر کلاهی بر سر داشتی بهتر می‌شناختم، ولی با این سپاهی که به همراه داری می‌شود شناخت! آن‌ها سخن‌شان را با هنر بیان می‌کردند! مرا ، شاه بی‌تاج خطاب کرده بود! کلامش را خوب می‌فهمیدم ولی با مهمان‌نوازی‌ای که کرده بود شرم داشتم که او را برنجانم گفتم: شما که این همه لطف کرده‌اید کلاهی هم بدهید دست بر سینه برد و با احترام گفت: کلاه ما برای شما بزرگ است تاجی را به شما هدیه خواهیم کرد! از کنایه‌ی بزرگی کلاه‌شان برای من به خشم آمده بودم ولی از تاج پیش‌کشی شرمنده! این مردمان در کلام و مقام بی‌نظیر بودند. وقتی آماده برای رفتن شدیم همه‌ی سپاه را با کفش مخصوصی به نام خلاتک دیدم گیوه‌ی خاصی که جلوی پای من گذاشتند، کفشی بسیار نرم و سبک که انسان از پوشیدنش لذت می‌برد تکبر از خود دور کن و شاهی کن تا رعیت در رفاه باشد! آورده‌اند که به همین سبب کریم‌خان زند لقب «وکیل‌‌الرعایا» را برای خود برگزید!