کانال تحلیلی حامیان ولایت
🔴 #پرونده_ویژه #گم_راه_24 #تحلیل ⬅️ جریانی سراسر تهدید 🔹 #جریان_احمداسماعیل برای جهان اسلام بوی
🔴#پرونده_ویژه
#گم_راه_25
#تحلیل
⬅️ #عامل_تفرقه
🔻از عوامل شکست جبهه حق ، پراکندگی واختلاف است . همانطور که وحدت نیروهای خودی برای دشمن شکننده و وحشت آفرین است ، تفرقه واختلاف نیز باعث تقویت روحی وشادمانی دشمن می شود .
🔻 از مهمترین پیامدهای تفرقه میان مسلمانان پیروزی باطل برحق است ،
جریان مدعی یمانی علاوه برتفرقه واختلاف در میان شیعیان زمینه های بردگیفکری مسلمانان توسط استعمارگران نیز فراهم می سازد .
🔻از پیامدهای وخیمی که اختلاف بین مسلمانان درپی دارد ، نابودی دولت های اسلامی است . تحریک مردم تحت عناوینی همچون #مذهب ، #نژاد ، #زبان و..... با وعده تجزیه از دیگر اهداف استعماری است که جریانهای منحرف بدان دامن می زنند .
🔻ترویج #خرافه_گرایی از دیگر پیامدهای تفرقه میان مسلمانان است ،
#احمدالحسن که قبل از اعلامِ یمانی بودن، از#سحر، #شهبده ، #هیپنوتیزم و ...
برای جذب پیرو استفاده می کرد بعدها
با استدلال به #استخاره و #خواب برای فریب مردم بهره برد ..
📚منبع : #تحلیل جریان یمانی (بارویکرد کلامی وفقهی ) صفحه ۲۷۱ تا ۲۷۷
#محمدسرافرار
🔴 در ایستگاهِ اتوبوس...
⬅️ #تحلیل
♦️ منتظر نشسته ام، گاه در فضای مجازی می چرخم و گاهی سر بلند کرده و چشم در چشمِ خیابان از آمدنِ اتوبوس، خبر میگیرم!
♦️ آن طرف تر بر صندلیِ ایستگاه، بانویی اصطلاحاً بدحجاب نشسته، زمانی نمی گذرد که بانویی محجبه نیز به مسافرانِ ایستگاه اضافه میگردد...
♦️ هرچند از گرمای هوا کلافه شده ام، اما متوجه هستم که آن بانوی مُحجبه در حال نصیحت کردنِ بانوی کم حجاب است!
♦️ گوش هایم را تیز می کنم تا مکالمۀ آن دو را بهتر بشنوم؛ بانوی محجبه همان طور که قربان صدقۀ بانوی دیگر می رفت، میگفت: عزیزم، خداوند به من هم، اندازۀ تو زیبایی داده، پوشیدن چادر در این هوای گرم سخت و راحتی حق من است، اما به خاطر آرامش تو چادر پوشیده ام!
⁉️ آن بانو متعجّبانه پرسید: برای آرامش من؟
♦️ بانوی مُحجبه پاسخ داد: بله برای آرامش تو، تا خدای ناخواسته به خاطر من، احیاناً همسر تو و یا هر کس دیگری، آرامش خود و خانواده اش را از دست ندهد!
♦️ با اینکه برای خودم مقولۀ حجاب از آن بُعد که یک امرِ الهی است، دلنشین می باشد؛ اما با این استدلالِ ساده که منجر شد بانوی کم حجاب با رضایت، بخشی از زیبایی هایِ آشکارش را بپوشاند، سرِ ذوق آمدم.
♦️ در همان حال، اتوبوس در ایستگاه ایستاد، راننده برای اینکه تمام هوای خُنک اتوبوس را خرجِ سه مسافر جدیدش نکند، فقط درب عقب را باز کرد؛ هنگام سوار شدن، وقتی احساس کردم آن دو بانو پُشت سرم ایستاده اند، خود را از مقابل درب اتوبوس کنار میکشم و میگویم: بفرمایید خواهر، اول شما...
#محمدسرافرار