eitaa logo
قبسات
424 دنبال‌کننده
2 عکس
0 ویدیو
3 فایل
💠 قبساتی از فقه و اصول و حکمت 📝یادداشت‌ها و برداشت‌های یک طلبه @fotros313h مسیر ارتباط (نقل مطلب با ذکر منبع ⛔ )
مشاهده در ایتا
دانلود
🔻 اگر اختلافی بین محاضرات، مصباح الاصول و اجود التقریرات باشد، متن اجود مقدم خواهد بود چون به قلم شخص آیت‌الله خویی است ولی دیگر موارد تقریر شاگردان است. 🆔@ghabas
قیدِ مقیِّد اطلاق 🔹 در کلام برخی از اصولیون از جمله در کلام قدماء از اصولیون آمده است که قید، اگر قید غالبی باشد، مقید اطلاق نیست و از دلیل اطلاق استفاده می شود. مرحوم آیت‌الله خویی توضیح دادند حمل قید بر غالبیت و عدم منافات آن با اطلاق در جایی است که در کنار دلیل مطلق، دلیلی داشته باشیم که در آن قید ذکر شده باشد و قید، قید غالبی باشد. در این موارد که دلیل مطلقی داریم و در کنار آن دلیل مقیدی داشته باشیم، اینجا اگر قید، قید غالبی باشد، این قید، مقید اطلاق نخواهد بود. ولی اگر قید غالبی نباشد، دلیل مقید، اطلاق را قید می زند. (بیان شده در جلسه 39 درس خارج فقه 10/10/1402) 🔻🔻🔻🔻 🆔@ghabas
مفهوم وصف فی الجمله 🔹 مرحوم آیت الله خویی درباره مفهوم وصف قائل به مفهوم فی الجمله هستند. توضیح ذلک: 🔹 وصف مفهوم فی الجمله دارد ولی مفهوم اصطلاحی ندارد. مفهوم فی الجمله به این معناست که اگر در خطاب وصف خاصی ذکر شده باشد، تقیید به وصف نشان دهنده این است که حکم برای طبیعی ثابت نیست. اما اینکه از فاقد این وصف حکم به طور کلی منتفی است یا نه؛ این را دلالت ندارد. 🔹 بعباره أخری فرق بین مفهوم اصطلاحی و مفهوم فی الجمله در وصف این است: در مثال «أکرم العالم العادل» اگر مفهوم اصطلاحی داشته باشد، دلالت می کند بر وجوب اکرام در فرض وجود عدالت، و هنگام انتفا عدالت، وجوب اکرام نیز منتفی می شود. لذا اگر در خطاب دیگری حکمی برای وجوب اکرام عالم هاشمی غیر عادل وجود داشته باشد، مفاد این خطاب با مفهوم خطاب اول تنافی پیدا می کند. پس اگر وصف مفهوم اصطلاحی داشته باشد، دلیل ثالثی که حکم را برای فاقد این وصف اثبات می کند، تعارض با مفهوم پیدا می کند. 🔹 اما مفهوم فی الجمله عبارت از این است که قضیه «أکرم العالم العادل» دلالت می کند طبیعی عالم موضوع وجوب اکرام نیست. چون اگر طبیعی موضوع وجوب اکرام باشد، در این خطاب خاص مولی بگوید اکرم العالم العادل، وجهی برای ذکر این وصف وجود ندارد در حالی که مقتضای احترازیت قیود این است که فایده داشته باشد. قضیه وصفیه این مقدار را دلالت دارد که حکم برای طبیعی ثابت نیست ولی اینکه طبیعی در غیر حصه عالم عادل حکم داشته باشد، این را نفی نمی کند. لذا اگر در خطاب دیگر حکم به وجوب اکرام عالم غیر عادل شده باشد، این معارض با جمله وصفیه نیست. 🔹 مرحوم اقای خویی می فرمایند آنچه را که ما درباره مفهوم وصف ملتزم هستیم، مفهوم فی الجمله است نه بالجمله. (بیان شده در درس خارج فقه، 9/11/1402) 🔻🔻🔻🔻 🆔@ghabas
قبسات
مفهوم وصف فی الجمله 🔹 مرحوم آیت الله خویی درباره مفهوم وصف قائل به مفهوم فی الجمله هستند. توضیح ذل
نقدی بر مفهوم فی الجمله وصف 🔻 کلام مرحوم آقای خویی به لحاظ کبروی محل مناقشه است و باید در اصول بررسی شود. به نظر می رسد قضیه وصفیه مانند قضیه شرطیه فی حد نفسه دارای مفهوم است. اگر برای ذکر وصف وجه خاصی وجود نداشته باشد، احترازیت قیود اقتضا می کند وصف دارای مفهوم باشد. اگر از نظر قاعده عام در همه وصف ها قائل به مفهوم نباشیم اما در مواردی که خطاب در مقام تحدید است، ذکر وصف اقتضای مفهوم را دارد. 🔻 بسیاری از فقها با اینکه در اصول مفهوم داشتن وصف را انکار کردند، اما در فقه عملا ملتزم به مفهوم داشتن وصف شدند. 🔰️ توجیه آن هم به این نحو است که خطابات را در مقام تحدید می دانند، و بنابر کبرای کلی خطاب در مقام تحدید اگر مشتمل بر وصف باشد و حکم متوقف بر آن باشد، این نشان دهنده اختصاص حکم به مورد این وصف است. البته این بحث را باید در اصول به صورت مستوفی بحث کرد. 🔻🔻🔻🔻 🆔 @ghabas
اعتبار کتاب مستطرفات سرائر ابن ادریس از منظر آیت الله خویی 🔻 مرحوم آقای خویی سابقا قائل به روایات مستطرفات سرائر ابن ادریس بودند. وجه اعتبار به این بیان بوده است: 🔻 باتوجه به اینکه ابن ادریس خبر واحد را حجت نمی داند، و به آن عمل نمی کند؛ بلکه به خبر محفوف به قرائن عمل می کند. لذا وقتی روایتی را در مستطرفات نقل می کند معلوم می شود این روایت نزد وی معتبر و در حد تواتر است؛ از باب تواتر حکم به اعتبار روایت می شود. 🔻 اما این مبنای سابق مرحوم آقای خویی است و بعدا از این مبنا عدول می کنند. وجه عدول این است: درست است که ابن ادریس به خبر واحد عمل نمی کند و به خبری که محفوف به قرینه باشد، عمل می کند. آنچه موجب عمل ابن ادریس به روایت است قائم شدن قرینه بر صدور روایت است اما قرینه ای که نزد ابن ادریس قائم شده باشد که سبب قطع به صدور روایت می شود، معمولا قرائن حدسیه است و برای او ایجاد علم می کند. اما آنچه نزد ابن ادریس حجت است و سبب قطع است، آیا آنچه برای ابن ادریس موجب قطع به صدور روایت از امام علیه السلام شده است، برای ما هم همان حجت باشد معلوم نیست. 🔻 ابن ادریس معمولا روایات را از کتب اصحاب نقل می کند بدون ذکر سند، لذا روایات ایشان همه مرسله است؛ مگر آنچه در مستطرفات سرائر از کتاب محمد بن علی بن محبوب نقل می کند. این روایات معتبر است. زیرا ابن ادریس می گوید کتاب محمدبن علی بن محبوب به خط شیخ طوسی نزد من موجود است و من از آن روایت نقل می کنم. و چون مرحوم شیخ طوسی سند تام به محمد بن علی بن محبوب دارد، قائل به اعتبار این دسته از روایات می شویم. 🔻 پس در مستطرفات سرائر تنها در ناحیه این دسته از روایات حکم به اعتبار می کنیم و با سایر روایات معامله روایت مرسله خواهیم داشت. 🔻🔻🔻🔻 🆔@ghabas