فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♥بسیار زیبا..
🔹مفهوم توبه حقیقی..
🟢شیطان در پی پرتاب تیر خلاص است
✍فردی کیسهای طلا در باغ خود دفن کرده بود و بعد از مدتی یادش رفت کجا دفنش کرده. پس نزد مرد فهیم و فقیهی رفت. مرد فقیه گفت: نیمهشب برخیز و تا صبح نماز بخوان. اما باید مواظب باشی که لحظهای ذهنت نزد گمشدهات نرود و نیت عبادت تو مادی نشود.نیمهشب به نماز ایستاد و نزدیک صبح یادش افتاد کیسه را کجای باغ دفن کرده است. سریع نماز خود را بههم زد و بیل برداشت و به سمت باغ روانه شد. محل را کند و کیسهها را در آغوش کشید.صبح شادمان نزد مرد فقیه آمد و بابت راهنماییاش تشکر کرد. مرد فقیه گفت: میدانی چه کسی محل سکه را به تو نشان داد؟
مرد گفت: نه.فقیه گفت: کار شیطان بود که دماغش بر سینهات کشید و یادت افتاد. مرد تعجب کرد و گفت: به خدا برای شیطان نمیخواندم. مرد فقیه گفت: میدانم، خالص برای خدا بود. شیطان دید اگر چنین پیش بروی و لذت عبادت و راز و نیاز و سجده شبانه را بدانی، دیگر او را رها میکنی.
نزدیک صبح بود، لذت عبادت شبانه را ملائک میخواستند بر کام تو بچشانند که شیطان محل طلاها را یاد تو انداخت تا محروم شوی.اگر یک شب این لذت را درک میکردی، برای همیشه سراغ عبادت نیمهشب میرفتی. شیطان یادت انداخت تا نمازت را قطع کنی. چنانچه وقتی قطع کردی و رفتی طلاها را پیدا کردی، دیگر نمازت را نخواندی و خوابیدی.و اینجا بود که شیطان تیر خلاص خود را به سمت تو رها کرد.
#امام_زمان
4_6044029419478068392.mp3
2.23M
🔴#آتش_درون
🎙با صدای شهید حاج شيخ احمد ضيافتے كافے
‼️هیچ عذری در عدم معرفتِ امام پذیرفته نیست...
✍️در مجلسی که اصحاب و بزرگان شیعه خدمت امام صادق علیه السلام حضور داشتند مناظرهای شکل گرفت، ولی حمران بن أعین ساکت بود!
👈امام به او فرمودند: ای حمران چرا صحبت نمیکنی؟ حمران گفت: سرور من با خود عهد کردهام تا شما در مجلسی باشید من صحبتی نکنم. امام فرمود: اجازه میدهم صحبت کن. حمران خدمت امام عقیده خود را اینگونه عرضه نمود: شهادت میدهم به وحدانیت الله متعال و نبوت رسول خدا و حجت الله بودن اهل بیت سلام الله علیهم بر تمامی خلائق
و اینکه مردم درباره عدم شناختن حق ایشان عذری ندارند.
امام پس از سخنان حمران فرمودند: ای حمران هر کس با این عقاید تو مخالفت کند زندیق است! اگر چه از نسل محمد و علی و فاطمه (علیهم السلام) باشد!
✅ علامه مجلسی در بیان حدیث شریف مینویسد:
این حدیث وجود واسطه میان ایمان و کفر را رد میکند، پس هر کس که امامی مذهب با عقیدهای صحیح نباشد کافر است.
📚بحارالأنوار، ج۶۶، ص۴، بنقل از "معاني الأخبار صدوق صص۲۱۲و۲۱۳"
📘#داستانهایبحارالانوار
💠چوب خلال و یک سال معطلی!
🔹احمد پسر حواری میگوید:
آرزو داشتم سلیمان دارانی، یکی از عرفا را در خواب ببینم.
پس از یک سال، او را در خواب دیدم.
به او گفتم:
استاد! خداوند با تو چه کرد؟
گفت:
از جایی میآمدم، قدری هیزم در آنجا دیدم، چوبی به اندازه چوب خلال از آنها برداشتم، نمی دانم خلال کردم یا نه!
اکنون یک سال است که برای حساب همان چوب معطل هستم.
📚بحار، ج ۷، ص ۱۶۱
🔴 یاری مخلص و تسلیم شونده...
🌕 محمد بن حریز گوید: برای من نقل کردند بعضی از اصحاب ما که نزد امام رضا علیهالسلام نشسته بودیم پس چون خواستیم برخیزیم، امام فرمودند: «با ابا جعفر (امام جواد) علیهالسلام ملاقات کنید، پس بر او سلام کنید و تجدید عهدی بکنید»؛ چون آنها رفتند امام توجه خود را به من کرد و فرمودند: خدا مفضل را رحمت کند. او چنان بود که بدون یک چنین امری از سوی من، او را کفایت میکرد. (و به امام بعد از من اعتقاد پیدا میکرد)
📗رجال الکشی، ج ۱، ص ۳۲۸
توضيح: «او چنان بود که بدون یک چنین امری از سوی من، او را کفایت میکرد»؛
شايد مقصود اين باشد كه امام مىخواهد بگويد كه مفضل سخنان ما را خوب مىفهميد و درک مىكرد و به رمز سخنان ما آشنا بود. اين جمله حضرت تعريض و ملامتى است نسبت به بعضى از حضار مجلس كه به خوبى سخنان حضرت را درک نكردند و هنوز مردد بودند.
📚حفظ افراد ناشایست در قدرت
فرمانده از افسر تکتیرانداز بالای برج پرسید:
آیا تکتیرانداز دشمن در کارش مهارت دارد؟
افسر پاسخ داد:
خیر قربان، در کارش خیلی هم ناشی است!
فرمانده گفت:
پس چرا تا حالا موفق به کشتن او نشدهای؟
افسر پاسخ داد:
میترسم او را بزنم، بعد یکی بهتر از او را بیاورند و همه ما را بکشد. بهنظرم زنده بماند بهنفع ماست قربان!!
و اینگونه است که کشورهای قدرتمند همواره از حضور افراد ناشایست در هدایت کشورهای ثروتمند و با غنی از منابع طبیعی شادمانند
و حتی اگر در ظاهر بر طبل دشمنی میکوبند در باطن از ادامه حضورشان حمایت میکنند.
🔴خدایا دیر آمدم اما...
دستش را روی شانهام گذاشت و گفت: «قاسم! تو مرا دوست داری؟» در حالی که با خود فکر میکردم چرا این سؤال را میپرسد، گفتم: «آقا بر منکرش لعنت.» به دیوار تکیه داد و گفت: «من اگر چیزی بگویم قول میدهی عمل کنی؟» با سرعت گفتم: «آقا شما جان بخواهید.» گفت: « از امشب بلند شو و #نماز_شب بخوان.» نفسم در سینه حبس شد. پس از بهتی طولانی گفتم: «آقا شما میدانید که من اصلا نماز نمیخوانم! چه رسد به اینکه بخواهم نماز شب بخوانم... تا دیروقت در قهوهخانه هستم و صبح اصلا بیدار نمیشوم...» گفت: «هر ساعتی که نیت کنی، من بیدارت میکنم.»
.. برخلاف هرروز که تا بعد از طلوع آفتاب میخوابیدم، در نیمهی شب بیدار شدم. از جایم بلند شدم، دمپایی را پا کردم و بهسوی حوض آب در وسط حیاط رفتم. خدایا این چه انقلابی بود که در من بهپا شده بود؟ من که بودم؟ #قاسم_فاسق که بود؟ چشمانم را رو به آسمان گرفتم و از سویدای دلم جوشش چشمهای را احساس کردم که با حقیقت لایزالی و آسمانیِ #عشق تکلم میکرد و میگفت: «خداوندا قاسم دیر آمده ولی مردانه چاکر درگاهت خواهد بود.»
📚 از کتاب #کهکشان_نیستی | داستانی بر اساس زندگی #آیت_الله_قاضی_طباطبایی
1_1729310251.mp3
3.05M
💠گلایه امام زمان عجل الله فرجه الشریف
🎙 شهید احمد کافی
👈شیعیان من بعد از نماز ، سریع میروند دنبال کار خودشان و هیچکدام برای فرج من دعا نمیکنند...
انگار نه انگار که امام زمانشان غایبه...
🌹داستان آموزنده🌹
روزی حضرت ابراهيم علیهااسلام در نزديكي بيت المقدس پيرمردی را ديد.
حضرت با پیرمرد مشغول صحبت شدند و پرسیدند منزلت كجاست؟
پاسخ داد كه منزلم پای آن كوه است؛
حضرت ابراهيم فرمودند مهمان هم ميپذيری؟
پيرمرد تاملی كرد و گفت عيبی ندارد ولی مانعی در مسير هست كه آبی است كه عبور از آن مشكل است و قایق هم نداریم!
حضرت پرسيدند خودت چطور عبور ميكنی؟
پيرمرد که حضرت ابراهيم را نميشناخت ، جواب داد از روی آب رد ميشوم!
حضرت فرمودند شايد ما هم رد شديم!
به همراه هم به سمت آنجا رفتند تا به آب رسیدند.
پيرمرد عابد از روی آب رد شد ، ناگهان ديد كه آن مهمان هم از روی آب عبور كرد!
پیرمرد تعجب کرد ومهمان را احترام کرد و به منزلش برد.
صبح روزبعد حضرت به عابد فرمودند دعايی كن كه من آمين بگويم.
پيرمرد درد دلش باز شد و خطاب به حضرت گفت:
چه دعايی بكنم!؟ دعای من مستجاب نميشود! سیوپنج سال است حاجتی دارم اما مستجاب نمیشود!
حضرت پرسیدند حاجتت چیست؟
عابد پاسخ داد سی وپنج سال است از خدا ديدار ابراهيم خليل را ميخواهم اما مستجاب نميشود!
حضرت فرمودند ابراهيم خليل من هستم!