قدمی تا ظهور
🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂 🍂🍃🍂🍃🍂🍃 🍂🍃🍂🍃🍂 🍂🍃🍂🍃 🍂🍃🍂 🍂🍃 تنها میان داعش #پارت_دوم میکرد و همین عطر، هر غروب دلتنگم میکرد! د
🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂
🍂🍃🍂🍃🍂🍃
🍂🍃🍂🍃🍂
🍂🍃🍂🍃
🍂🍃🍂
🍂🍃
تنها میان داعش
#پارت_سوم
ساخته بودم، شکست. نگاهم به نقطه ای خیره ماند، خودم
را جمع کردم و اینبار با صدایی محکم پرسیدم :»بله؟
«تا فرصتی که بخواهد پاسخ بدهد، به سرعت گوشی را از
کنار صورتم پایین آورده و شماره را چک کردم، ناشناس
بود. دوباره گوشی را کنار گوشم بردم و شنیدم با همان
صدای زمخت و لحن خشن تکرار میکند :»الو... الو...
«از حالت تهاجمی صدایش، کمی ترسیدم و خواستم
پاسخی بدهم که خودش با عصبانیت پرسید :»منو می شناسی؟؟؟
« ذهنم را متمرکز کردم، اما واقعاً صدایش
برایم آشنا نبود که مردد پاسخ دادم :»
نه!
« و او بالفاصله و با صدایی بلندتر پرسید :»
مگه تو نرجس نیستی؟؟؟
« از اینکه اسمم را میدانست، حدس زدم از آشنایان است اما
چرا انقدر عصبانی بود که دوباره با حالتی معصومانه پاسخ
🕊____₪₪🌹₪₪____🕊
@ghadamitazohoor313
🍂🍃
🍂🍃🍂
🍂🍃🍂🍃
🍂🍃🍂🍃🍂
🍂🍃🍂🍃🍂🍃
🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂