قدمی تا ظهور
🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂 🍂🍃🍂🍃🍂🍃 🍂🍃🍂🍃🍂 🍂🍃🍂🍃 🍂🍃🍂 🍂🍃 تنها میان داعش #پارت_سوم ساخته بودم، شکست. نگاهم به نقطه ای خیره
🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂
🍂🍃🍂🍃🍂🍃
🍂🍃🍂🍃🍂
🍂🍃🍂🍃
🍂🍃🍂
🍂🍃
تنها میان داعش
#پارت_چهارم
دادم :»بله، من نرجسم، اما شما رو نمیشناسم!
« که صدایش از آسمان خراش خشونت به زیر آمد و با خنده ای
نمکین نجوا کرد :»
ولی من که تو رو خیلی خوب می شناسم عزیزم!
« و دوباره همان خنده های شیرینش گوشم
را پُر کرد. دوباره مثل روزهای اول مَحرم شدنمان دلم
لرزید که او در لرزاندن دل من به شدت مهارت داشت.
چشمانم را نمیدید، اما از همین پشت تلفن برایش پشت
چشم نازک کردم و با لحنی غرق ناز پاسخ دادم :»
از همون اول که گوشی زنگ خورد، فهمیدم تویی!
« با شیطنت به میان حرفم آمد و گفت :»
اما بعد گول خوردی!« و فرصت نداد از رکب عاشقانه ای که خورده
بودم دفاع کنم و دوباره با خنده سر به سرم گذاشت :»
من همیشه تو رو گول میزنم! همون روز اولم گولت زدم که
🕊____₪₪🌹₪₪____🕊
@ghadamitazohoor313
🍂🍃
🍂🍃🍂
🍂🍃🍂🍃
🍂🍃🍂🍃🍂
🍂🍃🍂🍃🍂🍃
🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂