eitaa logo
قدمی تا ظهور
63 دنبال‌کننده
5.2هزار عکس
3.8هزار ویدیو
24 فایل
. 🌸﷽🌸. محڣلےساختہ‌اٻم‌ٺاهدیہ‌ڪنٻم،ٻاࢪٻماݩ‌ࢪا‌ بہ‌آخࢪٻݩ‌مـ🌙ـاه‌آسماݩ‌امامٺ‌•🌿• کپے‌باصلواٺ‌براےظھــوࢪ ࢪآه‌اࢪٺبـاط🌸↯ مدیریت @eamohamd @ghadamitazohoor313 ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
مشاهده در ایتا
دانلود
AUD-20190919-WA0001.mp3
4.21M
شب جمعه یاد شهدا با صلوات🌹🌷 وَعَجِّلْ‌فَرَجَهُمْ 🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊 🕊____₪₪🌹₪₪____🕊 @ghadamitazohoor313 🌹قدمی تا ظهور🌹
Aah Madar .mp3
10.58M
🎞نواهنگ محشر و بسیار زیبا و فوق‌العاده آه مادر با صدای حسین طاهری 🎼مادرم بگو از شلوغی شب جمعه های حرم بگو مادرم بگو به حسینت😍این شبا از چشای ترم بگو مادرم بگو واسه یکدفعم که شده بهم پسرم بگو 👌👌👌👌👌 از دست ندیها 😍😭😍😭😍😭😍😭 ♻♻ ما به یاری شما نیازمندیم با هم دل شدن و متعهد شدن برای فرج حضرت حجت به ما بپیوندید شما هم دعوتید👇 🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊 🕊____₪₪🌹₪₪____🕊 @ghadamitazohoor313 🌹قدمی تا ظهور🌹
4_6017091998777872767.mp3
9.61M
🎧فایل صوتی ⚫️ جَون بن ابی مالک در 🎙با صداي شهيد حاج شيخ احمد كافے ________________ ⋮❥↳⸽‹ @ghadamitazohoor313
15.8M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
؞؞؞؞؞؞؞؞؞؞؞؞؞ ټٰایـمِـ⏰ ؞؞؞؞؞؞؞؞؞؞؞؞؞؞؞؞؞؞؞؞؞؞؞؞؞؞؞؞؞؞؞؞🥀🖤 🎥واحد|امیری و نعم الامیری... 🎤با نوای 🥀💔 ________________ ⋮❥↳⸽‹ @ghadamitazohoor313
‍ ♨️ ماجرای شیخ انصاری و امام زمان 🔹 یکی از شاگردان مرحوم شیخ مرتضی انصاری می‌گوید: «نیمه شبی در از خانه بیرون آمدم، در حالی که کوچه‌ها گل آلود و تاریک بودند و من با خود برداشته بودم. از دور شخصی را دیدم، که چون به او نزدیک شدم دیدم، استادم شیخ انصاری است. با دیدن ایشان به فکر فرو رفتم که در این کوچه‌های گل آلود با چشم ضعیف به کجا می‌روند؟! 🔸 از بیم آنکه مبادا کسی در ایشان باشد، آهسته به دنبالش حرکت کردم. شیخ رفت تا در کنار خانه ای ایستاد و در کنار درِ آن خانه زیارت جامعه را با یک توجّه خاصّی خواند، سپس داخل آن منزل گردید. من دیگر چیزی نمی دیدم امّا صدای شیخ را می شنیدم که با کسی سخن می‌گفت. ساعتی بعد به حرم مطهّر مشرّف گشتم و شیخ را در آنجا دیدم. 🔺 بعدها که به خدمت ایشان رسیدم و داستان آن شب را جویا شدم پس از اصرار زیاد به من، فرمودند: «گاهی برای رسیدن به خدمت اجازه پیدا می‌کنم و در کنار آن خانه (که تو آن را پیدا نخواهی کرد.) می‌روم و زیارت جامعه را می‌خوانم، چنانچه اجازه ثانوی برسد خدمت آن حضرت شرفیاب می‌شوم و مطالب لازم را از آن سرور می‌پرسم و یاری می‌خواهم و برمی گردم. ☑️ سپس شیخ مرتضی انصاری از من پیمان گرفت که تا هنگام حیاتش این مطلب را برای کسی اظهار نکنم. 📚 ملاقات علمای بزرگ اسلام با امام زمان، ص ۶ ________________ ⋮❥↳⸽‹ @ghadamitazohoor313
CQACAgQAAxkDAAFQobRhxGhugTpDfP56O8Tg2WTrT_Um7wACyQwAArU0IFIuh8fC4gpflyME.mp3
3.78M
🔈 | 📝 شب جمعه باید رفت ... 👤 🏷 حداقل برای یک نفر بفرست👌
🔴ماجرای شیخ انصاری و امام زمان یکی از شاگردان مرحوم شیخ مرتضی انصاری می‌گوید: «نیمه شبی در از خانه بیرون آمدم، در حالی که کوچه‌ها گل آلود و تاریک بودند و من با خود برداشته بودم. از دور شخصی را دیدم، که چون به او نزدیک شدم دیدم، استادم شیخ انصاری است. با دیدن ایشان به فکر فرو رفتم که در این کوچه‌های گل آلود با چشم ضعیف به کجا می‌روند؟! از بیم آنکه مبادا کسی در ایشان باشد، آهسته به دنبالش حرکت کردم. شیخ رفت تا در کنار خانه ای ایستاد و در کنار درِ آن خانه زیارت جامعه را با یک توجّه خاصّی خواند، سپس داخل آن منزل گردید. من دیگر چیزی نمی دیدم امّا صدای شیخ را می شنیدم که با کسی سخن می‌گفت. ساعتی بعد به حرم مطهّر مشرّف گشتم و شیخ را در آنجا دیدم. بعدها که به خدمت ایشان رسیدم و داستان آن شب را جویا شدم پس از اصرار زیاد به من، فرمودند: «گاهی برای رسیدن به خدمت اجازه پیدا می‌کنم و در کنار آن خانه (که تو آن را پیدا نخواهی کرد.) می‌روم و زیارت جامعه را می‌خوانم، چنانچه اجازه ثانوی برسد خدمت آن حضرت شرفیاب می‌شوم و مطالب لازم را از آن سرور می‌پرسم و یاری می‌خواهم و برمی گردم. سپس شیخ مرتضی انصاری از من پیمان گرفت که تا هنگام حیاتش این مطلب را برای کسی اظهار نکنم. 📚 ملاقات علمای بزرگ اسلام با امام زمان، ص ۶
‍ ♨️ ماجرای شیخ انصاری و امام زمان 🔹 یکی از شاگردان مرحوم شیخ مرتضی انصاری می‌گوید: «نیمه شبی در از خانه بیرون آمدم، در حالی که کوچه‌ها گل آلود و تاریک بودند و من با خود برداشته بودم. از دور شخصی را دیدم، که چون به او نزدیک شدم دیدم، استادم شیخ انصاری است. با دیدن ایشان به فکر فرو رفتم که در این کوچه‌های گل آلود با چشم ضعیف به کجا می‌روند؟! 🔸 از بیم آنکه مبادا کسی در ایشان باشد، آهسته به دنبالش حرکت کردم. شیخ رفت تا در کنار خانه ای ایستاد و در کنار درِ آن خانه زیارت جامعه را با یک توجّه خاصّی خواند، سپس داخل آن منزل گردید. من دیگر چیزی نمی دیدم امّا صدای شیخ را می شنیدم که با کسی سخن می‌گفت. ساعتی بعد به حرم مطهّر مشرّف گشتم و شیخ را در آنجا دیدم. 🔺 بعدها که به خدمت ایشان رسیدم و داستان آن شب را جویا شدم پس از اصرار زیاد به من، فرمودند: «گاهی برای رسیدن به خدمت اجازه پیدا می‌کنم و در کنار آن خانه (که تو آن را پیدا نخواهی کرد.) می‌روم و زیارت جامعه را می‌خوانم، چنانچه اجازه ثانوی برسد خدمت آن حضرت شرفیاب می‌شوم و مطالب لازم را از آن سرور می‌پرسم و یاری می‌خواهم و برمی گردم. ☑️ سپس شیخ مرتضی انصاری از من پیمان گرفت که تا هنگام حیاتش این مطلب را برای کسی اظهار نکنم. 📚 ملاقات علمای بزرگ اسلام با امام زمان، ص ۶
یکی از آن ۷۲ نفر جُوَیْن بْن مالک بْن قَیْس جوین؛ از شهدای که ابتدا همراه لشگر عمر بن سعد برای با امام حسین(ع) از کوفه به کربلا آمد، ولی وقتی مشاهده کرد که پیشنهاد امام حسین از سوی ابن زیاد پذیرفته نشد و کار به جنگ کشید، همراه عده‌ای از افراد قبیله خود شبانه به پیوست. تعداد آنان را هفت نفر گفته‌اند. 📚سماوی، ابصارالعین، ص۱۹۴. نجات یافته در آخرین دقایق شب جوین از شیعیان امام علی (ع) بود و در قبیله ی بنی تمیم در کوفه، مردم را به پذیرفتن امامت امام علی (ع) دعوت می کرد. بسیار شجاع و جنگجو بود و جنگاوری اش شهرت داشت. در جریان نهضت حسینی، جوین همراه با لشکر عمر سعد از کوفه خارج و وارد کربلا شد و با چند نفر از قبیله ی بنی تمیم، شبانه و مخفیانه به خیمه گاه امام حسین (ع) رفت و به سپاهش پیوست. برخی تاریخ نگاران می نویسند جوین با چند نفر از قبیله بنی تمیم به قصد جنگ با امام حسین (ع) از کوفه به سپاه عمر سعد پیوست ولی همین که دید عبیدالله ابن زیاد، والی کوفه، پیشنهاد امام حسین (ع) را رد کرد و درخواست امام را مبنی بر اینکه اجازه دهند از همان راه که آمده اند، برگردند، نپذیرفت و فهمید که یزید تصمیم به ریختن خون امام دارد، با یاران قبیله ی خود از لشگر عمربن سعد جدا شد و شبانه به سپاه امام پیوست. جوین در اولین حمله همه جانبه ی لشگر عمر سعد در صبح عاشورا پس از جنگی دلاورانه به شهادت رسید. نام وی در زیارت ناحیه آمده است: اَلسَّلَامُ عَلَی جُوَینِ بْنِ مَالِک الضُّبَعِی 🌹شهید شیخ احمدڪافی