🧙♂🧙 #باور_قدیمیا😉
قدیمیای دزفول، استان خوزستان بر این باور بودهاند که:
🔴 خوشهی اسفند، ورقهی فولاد، نخ ابریشم و موی بز ریسیده اگر بر گهوارهی بچه گذاشته شود، بچه از شرّ جنّ و چشم حسود حفظ میشود.😉
🔴 قدیمیای تبریز بر این باور بودهاند که:
بچه را توی تاقچه نگذار، اجنّه عوضش میکنند.☺️
🔴 قدیمیای کندلوس استان مازنداران بر این باور بودهاند که:
بچه اگر غشی باشد با بچّهی از ما بهتران عوض شده است، آن را بزک میکنند و در کنج ویرانه میگذارند تا از ما بهتران بچه خودشان را برده و بچه عوض کرده را بیاورند.😊
📙 باورهای عامیانه مردم ایران، دکتر ذوالفقاری
📻کانال قدیما (نوستالژی)👇
🆔 @ghadima110
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
موسیقی نوستالژی برای همراهان عزیز 😊😍
📻کانال قدیما (نوستالژی)👇
🆔 @ghadima110
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کیا خداحافظی بَنِل (سنجاب کوچولو) با جنگل گردو رو یادشونه😁
📻کانال قدیما (نوستالژی)👇
🆔 @ghadima110
📙 خوانش کتاب دکل
#قسمت_سوم
برگشتم سمت پردهی ویدئوپروژکتور سمت راست یک قسمت از تختهی کلاس پیدا بود ماژیک را برداشتم و با حوصله و سر صبر نوشتم «بسم الله الرحمن الرحیم از اوّلِ «بای» بسم الله طبق روال همیشگی، در دلم به امام عصر متوسل شدم و از حضرت خواستم آنچه را رضایت دارد بر زبانم جاری کند و بهترین دعاهای خود را شامل حال این بچهها نماید به «میم» رحیم که رسیدم، به ذهنم جرقهای زد برگشتم سمت بچهها و بادی به گلو انداختم و با صدای بلند و شمرده شمرده گفتم: «بسم الله الرحمن الرحيم صوت بلندم نگاهها را متوجه من کرد. سکوت غیر قابل پیش بینیای بر کلاس حاکم شد بهترین موقع برای استفادهی حداکثری از این فضای زودگذر بود سه سوته با همان صدای رسا و محکم و با گره به ابروها گفتم: آقای عزیز ببین چه میگویم آنهایی که مثل من به انقلاب آخوندها انتقاد دارند خیلی سریع از جایشان بلند شوند! بچهها که انتظار شنیدن چنین حرفی را از من نداشتند، گوششان را تیز کردند. میشد از چشمان بهت زدهشان فهمید که هنوز پیام به مغزشان نرسیده یا اگر رسیده چنان محکم اصابت کرده که به سیستم مغزیشان ضربهی ناجوری زده تصمیم گرفتم یک بار دیگر آن پیام را مخابره کنم؛ این سری برای این که بعضیها از خواب بیدار شوند، دستهایم را محکم به هم کوبیدم نمیدانستم اینقدر صدا میدهد طفلکی بچههای ردیف اول از صدای دستانم جا خوردند .گفتم آقا مگر نشنیدی؟ عرض کردم آنهایی که مثل من مانند من و شبیه من منتقد انقلاب آخوندها هستند، قیام کنند. نکند جا زدید؟ نه گونی در کار است و نه آمار دادن مرد باشید و بلند شوید، بایستید!
گویا این حرف آخری من رگ غیرتشان را نشانه گرفت.
از سی نفر بیست و پنج نفرشان آرام آرام سر پا ایستادند صدای پچ پچ به گوش میرسید. مشخص بود ایستادهها بدجور در برزخ هستند. نمیدانستند الان چه اتفاقی قرار است بیفتد دو سه نفر از انتهای کلاس با زیرکی نشستند. صدایم را بردم بالا و گفتم آنهایی که نشستند، بلند شوند. چرا دو دره میکنی؟ یک مرد نباید سست عنصر باشد.
سریع مثل فنر دوباره خبردار ایستادند پیدا بود دل بعضیشان دارد مثل سیر و سرکه میجوشد چند نفرشان واضح بود برای اینکه حق رفاقت را ادا کنند به خاطر دوستانشان ایستاده بودند نفسها در سینه حبس شده بود. هر زمزمهای که گهگداری از گوشه و کنار کلاس به گوش میرسید، با نگاه زیرچشمی من در دم خفه میشد شاید فکر میکردند میخواهم زهر چشم بگیرم یکیشان که قیافهاش در مایههای آرنولد فشرده و کمی سینهاش جلو بود ذرهای جرأت به خودش داد و برای اینکه بگوید لوتی را نباخته گفت: حاج آقا چه کار میخواهید بکنید؟ چشم غرهای رفتم. انگشتم را گذاشتم روی بینی؛ آرام و کشدار گفتم:
هیس!
میدانستم اگر یک نفرشان سکوت را میشکست، بقیه هم مثل بازی دومینو، دست خودشان نبود و مجبور بودند لب بجنبانند. لذا بی درنگ با صدای قوی گفتم خب حالا گوش کن آنهایی که نشستهاند، به سرعت بیرون بیایند و روبه روی تخته بایستند!
چهار پنج نفر بیشتر نبودند. آن بیچارهها هم جاخوردند. باز تکرار کردم با شما بزرگواران هستم سریع تشریف بیاورید بیرون و اینجا بایستید! بالاخره آمدند و کنار هم صف کشیدند. گفتم بقیه سر جایشان بنشینند، من هم بلافاصله رفتم آخر کلاس.
کسی برنگردد همه روبهرو را نگاه کنید! پچ پچ هم ممنوع
ادامه دارد...🍃
📻کانال قدیما (نوستالژی)👇
🆔 @ghadima110
43.98M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎞 برنامه کودک نوستالژی😊
📺 بل و سباستیان
#قسمت_اول
📻کانال قدیما (نوستالژی)👇
🆔 @ghadima110
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
روزتون خوش
عیدتون مبارک☺️
خدا کنه حال دلتون کوک باشه😉
📻کانال قدیما (نوستالژی)👇
🆔 @ghadima110
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
عیدتون مبارک😊🌺
خواننده: مهدی یغمایی
📻کانال قدیما (نوستالژی)👇
🆔 @ghadima110
حس خوب مهربانی 🌹
مادرها مفهوم مهربانی رو عملاً یاد میدادن😊
هیچ زحمتی بیپاسخ نمیموند، شده بود با تعارف یک استکان چای☕️
پاکبان شهر بدون چای قند پهلو، حیاط خانه را ترک نمیکرد.😉
📻کانال قدیما (نوستالژی)👇
🆔 @ghadima110
📙 خوانش کتاب دکل
#قسمت_چهارم
یک نگاه به این چهار پنج نفری که مثلاً انقلابی بودند، انداختم. انگار پای جوخه اعدام منتظر دستور شلیک بودند همه منتظرند بدانند ادامهی این ماجرای هیجانی و اکشن چیست برای چندمین بار از کوپن صدای بلندم استفاده کردم
- هیچ کس جیکّش در نیاید من حالا حالاها با این دوستانتان کار دارم. بعد رو کردم به نفر اوّل و گفتم خب شما که عینک داری اسمت چیست؟
کمی این پا و اون پا کرد و گفت: احسان
- خب، آقا احسان شما و دوستانت طرفدار انقلاب هستید. درست است؟ یک مقدار گلویش را صاف کرد و گفت بله حاج آقا. دوستانش نیز
همزمان با جواب مثبت احسان سرشان را به علامت تأیید تکان دادند. - جناب آقا احسان گُل شما به عنوان نمایندهی این جمع انقلابی، با دقت گوش کن چند سؤال کلیدی و اساسی از تو دارم که با شور و مشورت رفقای خودت میتوانی پاسخ بدهی شما که دم از انقلاب و نظام میزنید و سنگ این رژیم آخوندی را به سینه میکوبید بگو ببینم این چه آشی است که انقلاب شما برای مردم درست کرده؟ چرا این قدر گرانی است؟ چرا قیمتها روز به روز تصاعدی و آسانسوری بالا میرود؟ مردم از کجا بیاورند ۶۰۰ هزار تومان پول یک کیلو گوشت بدهند؟ ما انقلاب کردیم که مردم توی فلاکت بیفتند؟ این چه نظامی است که نمیتواند به زندگیها سروسامان بدهد؟ این چه مملکتی است که هر روز باید مردهایی که یک لقمه نان سر سفرهی زن و بچه ببرند چون شغل درست و درمانی ندارند، عرق شرم روی پیشانیشان بنشیند؟ چرا چشم و گوش خود را به روی این واقعیتها بستهاید و متعصبانه از این انقلاب دفاع میکنید؟ آیا شما این همه فشاری که به مردم میآید را نمیبینید؟
سکوت کردم و نگاهی به جناح چپ و راست کلاس انداختم. کسی
لام تاکام حرف نمیزد به پرسشهای مسلسل وار خود ادامه دادم.
آقا احسان! خیلی از مردم در این شرایط اقتصادی آشفته و زوار دررفته پوستشان دارد قلفتی کنده میشود دخل خیلیها آمده. چرا این همه جوان بیکار داریم؟ چرا این همه معتاد دارد در کوچه و خیابان، وول میخورد؟ آیا زشت نیست هر موقع تلویزیون را روشن میکنیم خبر اختلاس میشنویم؟ هر دم از این باغ بری میرسد.
چه فرقی کرد با زمان پهلوی؟ جالب این است که دست میکنند توی جیب مردم مثل آب خوردن دزدی میکنند و بعد از مدتی، فلنگ را میبندند و متواری میشوند و به ریش ما میخندند.
با شما هستم آقا احسان! آیا این برای مملکت اسلامی افت ندارد؟ آیا برای انقلابی که از آن پشتیبانی میکنید ننگ و عار نیست که در اداره و سازمانش این همه رشوه و پارتی بازی و رفیق بازی رایج باشد؟ چرا باید به جای ضابطه رابطه بازی در کار باشد؟ مگر مسئولین ما نباید اسلامی باشند؟ پس چرا خانههای مجلل سر به فلک کشیدهی آنچنانی و ماشینهای شیک و مدل بالای میلیاردی دارند؟ سالی چندبار هم که کفش و کلاه میکنند و با خانوادهی محترم تشریف میبرند کانادا برای دَدَر دودور، ولی ما بدبخت بیچارهها باید هشتمان گروی نُهمان باشد به نظرتان آیا جانبداری از چنین نظامی که هوای مردمش را ندارد عاقلانه است؟
این از اوضاع درب و داغون و آشفتهی داخلی. از آن طرف، در سیاست خارجی هم تا آمریکا و کشورهای اروپایی میخواهند با ما یک خُرده گرم بگیرند و روابطمان حسنه شود و اوضاع اقتصادیمان ذرهای جمع و جور شود و رونق بگیرد، یک مشت آدم تندرو و افراطی که فکر میکنند قیم این مردم هستند، ساز مخالف میزنند و مانع میشوند تا با دنیا تعامل داشته باشیم.
همین طور که توی کلاس آرام قدم میزدم آمدم کنار آن چهار-پنج
نفر روی سکوی جلوی تخته ایستادم ...
ادامه دارد...🍃🍃
📻کانال قدیما (نوستالژی)👇
🆔 @ghadima110
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یه سرود دشتی زیبا😊
📻کانال قدیما (نوستالژی)👇
🆔 @ghadima110
50.28M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎞 برنامه کودک نوستالژی😊
📺 بل و سباستیان
#قسمت_دوم
📻کانال قدیما (نوستالژی)👇
🆔 @ghadima110
🧙♂🧙 #باور_قدیمیا😉
🔴 قدیمیای بیجار استان گیلان بر این باور بودهاند که:
اگر دو دانه گردهی نان در تنور به هم بچسبد آنها را روی سر دختران دمبخت میزنند اگر با یک ضربه از هم جدا شد بخت آنها زودتر باز میشود.☺️
🔴 قدیمیای بیرجند بر این باور بودهاند که:
اولین دستپخت دختر را از پشت سر به دهان میگذارند و به او دعای خیر میکنند تا خوشبخت شود.😉
📙 باورهای عامیانه مردم ایران، دکتر ذوالفقاری
📻کانال قدیما (نوستالژی)👇
🆔 @ghadima110
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پدر در همین چند ثانیه خلاصه میشه☺️
📻کانال قدیما (نوستالژی)👇
🆔 @ghadima110
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
صبح جمعهتون بخیر😊
امیدوارم حال دلتون خوب باشه
لبخند و الفاظ مثبت یادتون نره😉
📻کانال قدیما (نوستالژی)👇
🆔 @ghadima110
sonattii - 4 - 128 - mahanmusic.net.mp3
7.37M
سرود نوستالژی گل پامچال 😊
#بیژن_بیژنی
📻کانال قدیما (نوستالژی)👇
🆔 @ghadima110
🎙قصه ظهر جمعه😊
🕊🗡کبوترها و خنجرها
#دو_قسمتی
📻کانال قدیما (نوستالژی)👇
🆔 @ghadima110
📙 خوانش کتاب دکل
#قسمت_پنجم
گلدستهی مسجد از قاب پنجرهی کلاس پیدا بود. گفتم: آقا احسان چراغی که به خانه رواست به مسجد حرام است چرا باید کشور ما وقتی این همه تنگدست و نیازمند دارد، دسته دسته اسکناس بشمارد و بریزد در جیب گشاد مردم سوریه، یمن عراق، لبنان و فلسطین؟
کلاس به قدری در سکوت بود که صدای بال مگس را هم میشد شنید. گفتم: آقا احسان موقتاً دستم را از روی ماشه برمیدارم و دست از شلیک انتقادها میکشم فقط خواستم بخش کوچکی از اوضاع بی در و پیکر جامعه را بازگو کنم اینها بدون رودربایستی مشکلات نظام و انقلاب ماست و اگر بخواهم میتوانم تا شب برایتان از این دست معضلات بشمارم. حالا شما آقا احسان عزیز به کمک رفقای خودت من و بچهها را قانع کن ما منتظریم تا ببینیم میتوانید یا نه.
به تدریج درگوشی حرف زدن بچهها شروع شد. با دست زدم روی میز .
- ساكت لطفاً. منتظر جواب این آقایان انقلابی هستم.
احسان که کمی دستپاچه شده بود و گوشها و یک طرف لپش از استرس سرخ شده بود نگاه ناامیدانهای به هم قطاریهایش کرد. آب دهانش را قورت داد و با کمی لرزش صدا گفت: حاج آقا! سؤالات شما زیاد
بود و هم از این شاخه به آن شاخه رفتید کدامش را جواب بدهیم؟
- ببین آقا احسان من نمیدانم، این مشکل شماست. اگر خدا وکیلی این نظام و انقلاب بر حق است و کارش درست است باید برای من و بچهها ثابت کنی حداقل یک چیز بگو تا ما دلمان به این نظام، کمی گرم شود یا به آینده امیدوار شویم.
دستم را گذاشتم روی شانه احسان و رو به کلاس گفتم بچههای عزيز قبل از اینکه پاسخ آقا احسان و دوستانش را بشنویم، باید به یک نکته اقرار کنم؛ بعضی وقتها نباید از مرز انصاف رد بشویم. آقا احسان و رفقایش با این که تعدادشان انگشت شمار است اما صلابت در اعتقاد و شجاعتشان قابل تقدیر است گاه پیش میآید در یک اداره یا مثلاً در مسجد و یا حتی جایی مثل صف نانوایی حقی پایمال میشود اما اگر احساس کنیم طرفدار و حامی نداریم و در اقلیت هستیم، نُطُق نمیکشیم و جُربزهی انتقاد و مطالبهگری نداریم پس انصاف این است که از آقا احسان و دوستانش تشکر ویژه کنم چرا که بخاطر تعداد کمشان جا نزدند.
کلاس در سکوت معناداری فرو رفت. همین طور که دستم روی شانهی احسان بود گفتم:
اما برگردیم سر اصل ماجرا ببینید بچههای عزیز بنده نقش بازی نکردم گلایه و انتقادهایی که به این نظام ردیف کردم، بازار گرمی نبود. نمیشود از روی تعصب گفت که این وصلهها به انقلاب ما نمیچسبد. نه، واقعاً خیلی از این ایرادها به مملکت ما وارد است. من هم به عنوان یک روحانی در دل جامعه مشکلات و گرفتاریها را لمس میکنم و میچشم، دارم میبینم که خیلی از مردم ما به اصطلاح صورتشان را با سیلی سرخ نگه میدارند.
با این حرف یکی از بچهها به صورتش سیلی زد و سرخی آن را به بغل دستیاش نشان داد کلاس پر از خنده شد من هم خندیدم و در ادامه گفتم: این جا یک پرسش بسیار مهم از شما دوستانم دارم ولی قبل از اینکه سؤالم را مطرح کنم لطفاً برای سلامتی آقا احسان و دوستانش یک صلوات بفرستید تا بنشینند. انقلابیهای کلاس با صلوات بچهها بدرقه شدند و همگی سر جایشان نشستند.
گفتم: قبل از آن سؤال اساسی، یک مژده هم باید به شما بدهم، انشاءالله کلاس شما قرار است روی آنتن برود البته نه آنتن ماهواره و
تلویزیون، بلکه قرار است به امید خدا و عنایت اهل بیت ع مطالبی که این جا باهم گفت وگو میکنیم در قالب یک کتاب داستانی چاپ شود، البته قرار نیست اگر کسی اینجا سؤالی میپرسد نام واقعی او را داخل کتاب بیاوریم بلکه یک اسم مستعار برایش درج میکنیم تا آزادانه بتوانید سؤالات خود را مطرح کنید با این مژدهای که به بچهها دادم کمی خودشان را جمع و جور کردند و از فاز متلک انداختن و هذلهگویی تغییر موضع دادند، بعضیشان که انگار دارند آمادهی مصاحبه تلویزیونی میشوند شروع کردند به صاف کردن گلو. بعضیها هم گویا آماده پرواز میشدند، کمی داخل نیمکت جابه جا شدند و سیخ نشستند.
- خب بچهها حالا شش دانگ حواستان جمع باشد. با انتقادهایی که از انقلاب کردم خواستم آب پاکی را روی دستتان بریزم و خیال نکنید من آمدهام اینجا تا بگویم نظام ما عیب و نقصی ندارد و همه چیزش گل و بلبل است. بگینگی داشت همان چیزی میشد که دوست داشتم باشد؛ بچهها حضورم را باور کرده بودند لحنم را مهربانتر کردم و گفتم: در این شش یا هفت جلسهای که مهمان شما هستم امیدوارم به دور از جنگ و جدل، گفت وگویی صمیمانه داشته باشیم و بدون تعارف، از نظرات، پیشنهادها یا انتقادات شما بهره ببرم. هنوز کمی جوّ کلاس گرفته و خشک بود باید ترفندی به کار میبستم تا یخ بچهها باز شود. گفتم: خب بنده الان که روی قلبم دست میگذارم میبینم قلبم دارد با محبّت شما تاپ تاپ میکند اما نسبت به قلب شما کمی ته دلم قرص نیست و فقط در یک صورت مطمئن میشوم.
#ادامه_دارد...🍃
📻کانال قدیما (نوستالژی)👇
🆔 @ghadima110
50.51M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎞 برنامه کودک نوستالژی😊
📺 بل و سباستیان
#قسمت_سوم
📻کانال قدیما (نوستالژی)👇
🆔 @ghadima110
🧙♂🧙 #باور_قدیمیا😉
🔴 قدیمیای خراسان بر این باور بودهاند که:
اگر مرغی مثل خروس بانگ بردارد به سرعت دستمالی به سر و چشمش میبندند و او را از سقف اتاق نشیمن به پایین رها میکنند. اگر مرغ به طرف پستی صندوق خانه دوید وجود او در آن خانه شگون دارد و باید از او نگهداری کرد، ولی اگر از اتاق گریخت و طرف حیاط رفت بدیُمن و نحس است و باید سرش را برید و گوشتش را به گدا داد.☹️😳
🔴 همچنین چشم چنین مرغی را با پارچه میبندند و از سوراخ پشتبام در اتاق میاندازند اگر مرغ به طرف در اتاق برود، عقیده دارند سلامت و نعمت از آن خانه میرود برای رفع بلا مرغ را سر میبرند و سر بریدهاش را از پشتبام به جای دوری پرت میکنند.
اگر هنگامی که مرغ را از سوراخ بام در اتاق انداختند به طرف در نرود مرغ را آزاد میکنند و به خیر میگذرد.😉
📙 باورهای عامیانه مردم ایران، دکتر ذوالفقاری
📻کانال قدیما (نوستالژی)👇
🆔 @ghadima110
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سلام و درود، صبحتون پر از انرژی واقعی واقعی☺️
بسمالله، بفرمایید صبحانه!😋
📻کانال قدیما (نوستالژی)👇
🆔 @ghadima110
22.79M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
چه صبح قشنگی بود وقتی صدای مادرم در گوشم میپیچید مدام میگفت:
پاشو ببین چه برفی اومده😌
📻کانال قدیما (نوستالژی)👇
🆔 @ghadima110
یادش بخیر قدیما، پیدا کردن و برداشتن تخممرغ برامون مساوی بود با پیدا کردن گنج😍
واقعاً لذت بخش بود😌
📻کانال قدیما (نوستالژی)👇
🆔 @ghadima110
📙 خوانش کتاب دکل
#قسمت_ششم
... که آیا حضورم را دوست دارید یا نه؛ و آن این است که همین الان برای سلامتی من یک صلوات مشدی بفرستید.
همه خندهکنان صلوات فرستادند و گارد بستهی بعضیها باز شد.
کف دستهایم را محکم به هم زدم و گفتم خب رفقای با صفای من کمربندها را سفت ببندید میخواهیم راه بیفتیم. به این سؤال من خوب دقت کنید؛ اگر منِ آخوند یا یک محصل و یا هر فرد دیگری نسبت به مسئولین این نظام انتقاد شدید دارد آیا معنایش این است که این نظام انقلاب به هیچوجه به درد نمیخورد و باید بیخیالش شویم و دشمن نظام خود باشیم؟ آیا باید درش را تخته کنیم؟ آیا میتوانیم نتیجه بگیریم که من باید دشمن انقلاب و نظام باشم و نباید هیچ میل و علاقهای به کشور و مملکتم داشته باشم؟ صدای آن چند نفر انقلابی ،کلاس فضا را پر کرد که «نه». سرها به طرفشان برگشت گفتم بگذارید یک مثال ساده بزنم؛ اگر تیم ملی فوتبال کشورمان دارد برای مقدماتی جام جهانی آماده میشود، اما من به عنوان کسی که به عملکرد مربی یا برخی بازیکنان تیم ملی انتقاد شدید دارم، آیا آرزوی شکست تیم ملی را میکنم؟ آیا هنگامی که تیم ملی دارد بازی مهمی انجام میدهد با اینکه دل خوشی از کادر تیم ملی ندارم، علاقه و عرق ملی من باعث نمیشود داخل استادیوم یا پای تلویزیون، تیم ملی را تشویق کرده و برای پیروزیاش دعا کنم؟ آیا موقع بازی حرص نمیخورم؟ آیا با
صعود تیم ملی به جام جهانی به وجد نمیآیم و اشک شوق نمیریزم؟ تعداد زیادی سر خود را به نشانه تأیید تکان دادند. گفتم سرنوشت تیم ملی برای همهی ما مهم است خب حالا ملاحظه کنید اگر منِ نوعی، به عملکرد برخی مسئولین این نظام اِنقُلت دارم آیا میتوانم نتیجه بگیرم پس سرنوشت و سرانجام نظام و کشورم برایم مهم نیست و با پیروزی یا شکست کشورم در عرصههای مختلف جهانی رگ غرور و غیرتم تکان نمیخورد؟
کلاس بدجور خاموش شده بود در چشمان چند نفر خیره شدم. صدایم را بالاتر بردم و پرسیدم آیا منتقد بودنِ من معنایش این است که
دشمن و معاند نظام هستم؟ جواب بدهید این را قبول دارید یا نه؟ چند نفر از بچهها به نوبت اظهار نظر کردند و خلاصهی حرفشان این بود که حق با شماست. ما اگر انتقادی هم داریم اما علاقه و حبّ وطن هم داریم و دشمن انقلاب و نظام نیستیم.
این اقرار و اعتراف به عنوان زیربنای مرحلهی بعدی بحثمان خیلی لازم بود لذا با تأکید فراوان پرسیدم آیا در این مطلبی که دوستانتان اشاره کردند نظر مخالفی دارید یا نه؟
بچهها مُتّفق القول گفتند نه حاج آقا ما همگی بالاتفاق، کشور و وطنمان را دوست داریم؛ اگرچه به برخی سیاستهایش انتقاد جدی داریم. نگاهی به مبصر کلاس انداختم و گفتم خب آقا! خوشبختانه در مرحلهی اول مذاکرات پنج به اضافهی یک بدون اینکه به سر وکلهی هم بزنیم و گیس و گیسکشی راه بیاندازیم و یقهی همدیگر را پاره کنیم، به نقطهی اشتراک خوبی دست یافتیم.
لبخندی کوتاه زدم و گفتم بنده خصلت و دأبم این است که به هر نقطهی مشترکی رسیدیم آن را روی تخته، سیاهه میکنم تا بعداً کسی دَبّه نکند به امید خدا پله پله و گام به گام میرویم جلو تا ببینیم سر از کجا در
میآوریم. شیرفهم شد؟
پاسخ «بله» را از بچهها گرفتم و چرخیدم به سمت تخته. ماژیک را برداشتم و گفتم پس بگذارید مطلب اوّلِ توافق شده را اینجا بنویسیم.
نوشتم مطلب اوّل:
اگرچه ما به عملکرد برخی مسئولین انتقاد داریم اما به کشور و انقلاب خود علاقهمندیم و طرفدار آن هستیم.
- بچهها! پیشنهادم این است که از همین اوّل بسم الله و شروع کار مطالبی را که روی تخته درج میشود داخل دفترتان بنویسید. قرار است در آینده اتفاق خیلی خوبی بیفتد. منتها فعلاً ترجیح میدهم این اتفاق مبارک، مکتوم و پوشیده بماند تا انگیزهی نوشتن داشته باشید. فقط سربسته
بگویم، آنهایی که نمینویسند مطمئناً در آینده تأسف خواهند خورد. خیلیها با این حرفم دفتر و قلمشان را درآوردند و به حالت آماده باش
نشستند.
- بچههای خوب! میخواهیم گام بعدی مذاکرات را شروع کنیم؛ حالا به سؤال بعدی این حقیر دقت کنید؛ ما پذیرفتیم که اگر به طور مثال، منتقد تیم ملی کشورمان هستیم اما در بزنگاهها و مسابقات حسّاس، طرفدار پروپاقرص و مشوّق آن هستیم.
خب آیا این طرفداری، معنایش این نیست که دوست داریم تیم ملی کشورمان پیشرفت کند و تیم قَدَری شود؟ حتماً جواب هر ایرانی غیرتمند مثبت است؛ اما بچهها! پرسش محوری من در اینجا این است اگر تمایل داریم که تیم ملی پیشرفت کند آیا این علاقه و میل ما به پیشرفت و قدرتمند شدن تیم ملی، برای ما ایجاد مسئولیت نیز میکند یا نه؟
چند نفر جسته گریخته «بله» گفتند. من هم با علامت سر، تأییدشان کردم گفتم ممکن است کسی بپرسد چه مسئولیتی؟ سؤال خوب و قشنگی است ...
ادامه دارد...🍃
📻کانال قدیما (نوستالژی)👇
🆔 @ghadima110
کیا سکه میذاشتن زیر کاغذ و روش مداد میکشیدن؟😁
📻کانال قدیما (نوستالژی)👇
🆔 @ghadima110
48.61M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎞 برنامه کودک نوستالژی😊
📺 بل و سباستیان
#قسمت_چهارم
📻کانال قدیما (نوستالژی)👇
🆔 @ghadima110
🧙♂🧙 #باور_قدیمیا😉
🔴 قدیمیای تبریز بر این باور بودهاند که:
برای بندآمدن باران، دیگ مسی بزرگ را که به ارث بردهاند وارونه زیر باران میگذارند.😉
🔴 قدیمیای جزیره قشم هم بر این باور بودهاند که:
اگر شیشهای پر از آب را به نیت بند آمدن باران زیر خاک کنند باران بند میآید.😉
📙 باورهای عامیانه مردم ایران، دکتر ذوالفقاری
📻کانال قدیما (نوستالژی)👇
🆔 @ghadima110
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
صبح روز ۲۲ بهمنتون بخیر و مبارک☺️😊
امیدوارم لحظات زندگیتون پر از آرامش و نشاط و صمیمیت با خانواده باشه!
با ذکر صلوات، دلتون رو آروم و قلبتون رو نورانی کنید👌😍
📻کانال قدیما (نوستالژی)👇
🆔 @ghadima110
15.26M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
نوستالژی انقلاب ۵۷😉
یادش بخیر همیشه دهه فجر، زنگ تفریح از این سرودا میذاشتن!😋
آره یادش بخیر برنامههامون تو دهه فجر شده بود: درست کردن کاغذ دیواری، تزئین کلاسها، تمرین سرود و تئاتر و ...
📻کانال قدیما (نوستالژی)👇
🆔 @ghadima110