eitaa logo
قدیما (نوستالژی)😊
25.1هزار دنبال‌کننده
1.8هزار عکس
1.8هزار ویدیو
3 فایل
سلام دوستان عزیز و متولدین دهه ۴۰ و ۵۰ و ۶۰☺️ دور هم جمع شدیم تا خاطرات قدیمی رو مرور کنیم و با حال خوشِ شکرگزاری و عبرت‌گیری، برای ادامه‌ی راه، انرژی جدید و تازه بگیریم😊 ارتباط با ما/مجموعه تبليغاتی تاج👇 https://eitaa.com/joinchat/2103444011C4a2042706
مشاهده در ایتا
دانلود
50.28M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎞 برنامه کودک نوستالژی😊 📺 بل و سباستیان 📻کانال قدیما (نوستالژی)👇 🆔 @ghadima110
🧙‍♂🧙 😉 🔴 قدیمیای بیجار استان گیلان بر این باور بوده‌اند که: اگر دو دانه گرده‌ی نان در تنور به هم بچسبد آن‌ها را روی سر دختران دم‌بخت می‌زنند اگر با یک ضربه از هم جدا شد بخت آن‌ها زودتر باز می‌شود.☺️ 🔴 قدیمیای بیرجند بر این باور بوده‌اند که: اولین دست‌پخت دختر را از پشت سر به دهان می‌گذارند و به او دعای خیر می‌کنند تا خوشبخت شود.😉 📙 باورهای عامیانه مردم ایران، دکتر ذوالفقاری 📻کانال قدیما (نوستالژی)👇 🆔 @ghadima110
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پدر در همین چند ثانیه خلاصه میشه☺️ 📻کانال قدیما (نوستالژی)👇 🆔 @ghadima110
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
صبح جمعه‌تون بخیر😊 امیدوارم حال دلتون خوب باشه لبخند و الفاظ مثبت یادتون نره😉 📻کانال قدیما (نوستالژی)👇 🆔 @ghadima110
sonattii - 4 - 128 - mahanmusic.net.mp3
7.37M
سرود نوستالژی گل پامچال 😊 📻کانال قدیما (نوستالژی)👇 🆔 @ghadima110
نوستالژیِ 😊 گوینده: محمدرضا سرشار👇
📙 خوانش کتاب دکل گلدسته‌ی مسجد از قاب پنجره‌ی کلاس پیدا بود. گفتم: آقا احسان چراغی که به خانه رواست به مسجد حرام است چرا باید کشور ما وقتی این همه تنگدست و نیازمند دارد، دسته دسته اسکناس بشمارد و بریزد در جیب گشاد مردم سوریه، یمن عراق، لبنان و فلسطین؟ کلاس به قدری در سکوت بود که صدای بال مگس را هم میشد شنید. گفتم: آقا احسان موقتاً دستم را از روی ماشه برمیدارم و دست از شلیک انتقادها می‌کشم فقط خواستم بخش کوچکی از اوضاع بی در و پیکر جامعه را بازگو کنم اینها بدون رودربایستی مشکلات نظام و انقلاب ماست و اگر بخواهم میتوانم تا شب برایتان از این دست معضلات بشمارم. حالا شما آقا احسان عزیز به کمک رفقای خودت من و بچه‌ها را قانع کن ما منتظریم تا ببینیم میتوانید یا نه. به تدریج درگوشی حرف زدن بچه‌ها شروع شد. با دست زدم روی میز . - ساكت لطفاً. منتظر جواب این آقایان انقلابی هستم. احسان که کمی دستپاچه شده بود و گوش‌ها و یک طرف لپش از استرس سرخ شده بود نگاه ناامیدانه‌ای به هم قطاری‌هایش کرد. آب دهانش را قورت داد و با کمی لرزش صدا گفت: حاج آقا! سؤالات شما زیاد بود و هم از این شاخه به آن شاخه رفتید کدامش را جواب بدهیم؟ - ببین آقا احسان من نمیدانم، این مشکل شماست. اگر خدا وکیلی این نظام و انقلاب بر حق است و کارش درست است باید برای من و بچه‌ها ثابت کنی حداقل یک چیز بگو تا ما دلمان به این نظام، کمی گرم شود یا به آینده امیدوار شویم. دستم را گذاشتم روی شانه احسان و رو به کلاس گفتم بچه‌های عزيز قبل از اینکه پاسخ آقا احسان و دوستانش را بشنویم، باید به یک نکته اقرار کنم؛ بعضی وقتها نباید از مرز انصاف رد بشویم. آقا احسان و رفقایش با این که تعدادشان انگشت شمار است اما صلابت در اعتقاد و شجاعتشان قابل تقدیر است گاه پیش می‌آید در یک اداره یا مثلاً در مسجد و یا حتی جایی مثل صف نانوایی حقی پایمال میشود اما اگر احساس کنیم طرفدار و حامی نداریم و در اقلیت هستیم، نُطُق نمیکشیم و جُربزه‌ی انتقاد و مطالبه‌گری نداریم پس انصاف این است که از آقا احسان و دوستانش تشکر ویژه کنم چرا که بخاطر تعداد کمشان جا نزدند. کلاس در سکوت معناداری فرو رفت. همین طور که دستم روی شانه‌ی احسان بود گفتم: اما برگردیم سر اصل ماجرا ببینید بچه‌های عزیز بنده نقش بازی نکردم گلایه و انتقادهایی که به این نظام ردیف کردم، بازار گرمی نبود. نمی‌شود از روی تعصب گفت که این وصله‌ها به انقلاب ما نمی‌چسبد. نه، واقعاً خیلی از این ایرادها به مملکت ما وارد است. من هم به عنوان یک روحانی در دل جامعه مشکلات و گرفتاریها را لمس میکنم و میچشم، دارم میبینم که خیلی از مردم ما به اصطلاح صورتشان را با سیلی سرخ نگه می‌دارند. با این حرف یکی از بچه‌ها به صورتش سیلی زد و سرخی آن را به بغل دستی‌اش نشان داد کلاس پر از خنده شد من هم خندیدم و در ادامه گفتم: این جا یک پرسش بسیار مهم از شما دوستانم دارم ولی قبل از اینکه سؤالم را مطرح کنم لطفاً برای سلامتی آقا احسان و دوستانش یک صلوات بفرستید تا بنشینند. انقلابی‌های کلاس با صلوات بچه‌ها بدرقه شدند و همگی سر جایشان نشستند. گفتم: قبل از آن سؤال اساسی، یک مژده هم باید به شما بدهم، ان‌شاء‌الله کلاس شما قرار است روی آنتن برود البته نه آنتن ماهواره و تلویزیون، بلکه قرار است به امید خدا و عنایت اهل بیت ع مطالبی که این جا باهم گفت وگو میکنیم در قالب یک کتاب داستانی چاپ شود، البته قرار نیست اگر کسی اینجا سؤالی میپرسد نام واقعی او را داخل کتاب بیاوریم بلکه یک اسم مستعار برایش درج میکنیم تا آزادانه بتوانید سؤالات خود را مطرح کنید با این مژده‌ای که به بچه‌ها دادم کمی خودشان را جمع و جور کردند و از فاز متلک انداختن و هذله‌گویی تغییر موضع دادند، بعضی‌شان که انگار دارند آماده‌ی مصاحبه تلویزیونی میشوند شروع کردند به صاف کردن گلو. بعضی‌ها هم گویا آماده پرواز می‌شدند، کمی داخل نیمکت جابه جا شدند و سیخ نشستند. - خب بچه‌ها حالا شش دانگ حواستان جمع باشد. با انتقادهایی که از انقلاب کردم خواستم آب پاکی را روی دستتان بریزم و خیال نکنید من آمده‌ام اینجا تا بگویم نظام ما عیب و نقصی ندارد و همه چیزش گل و بلبل است. بگی‌نگی داشت همان چیزی میشد که دوست داشتم باشد؛ بچه‌ها حضورم را باور کرده بودند لحنم را مهربان‌تر کردم و گفتم: در این شش یا هفت جلسه‌ای که مهمان شما هستم امیدوارم به دور از جنگ و جدل، گفت وگویی صمیمانه داشته باشیم و بدون تعارف، از نظرات، پیشنهادها یا انتقادات شما بهره ببرم. هنوز کمی جوّ کلاس گرفته و خشک بود باید ترفندی به کار میبستم تا یخ بچه‌ها باز شود. گفتم: خب بنده الان که روی قلبم دست میگذارم میبینم قلبم دارد با محبّت شما تاپ تاپ میکند اما نسبت به قلب شما کمی ته دلم قرص نیست و فقط در یک صورت مطمئن میشوم. ...🍃 📻کانال قدیما (نوستالژی)👇 🆔 @ghadima110
50.51M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎞 برنامه کودک نوستالژی😊 📺 بل و سباستیان 📻کانال قدیما (نوستالژی)👇 🆔 @ghadima110
🧙‍♂🧙 😉 🔴 قدیمیای خراسان بر این باور بوده‌اند که: اگر مرغی مثل خروس بانگ بردارد به سرعت دستمالی به سر و چشمش می‌بندند و او را از سقف اتاق نشیمن به پایین رها می‌کنند. اگر مرغ به طرف پستی صندوق خانه دوید وجود او در آن خانه شگون دارد و باید از او نگهداری کرد، ولی اگر از اتاق گریخت و طرف حیاط رفت بدیُمن و نحس است و باید سرش را برید و گوشتش را به گدا داد.☹️😳 🔴 همچنین چشم چنین مرغی را با پارچه می‌بندند و از سوراخ پشت‌بام در اتاق می‌اندازند اگر مرغ به طرف در اتاق برود، عقیده دارند سلامت و نعمت از آن خانه می‌رود برای رفع بلا مرغ را سر می‌برند و سر بریده‌اش را از پشت‌بام به جای دوری پرت می‌کنند. اگر هنگامی که مرغ را از سوراخ بام در اتاق انداختند به طرف در نرود مرغ را آزاد می‌کنند و به خیر می‌گذرد.😉 📙 باورهای عامیانه مردم ایران، دکتر ذوالفقاری 📻کانال قدیما (نوستالژی)👇 🆔 @ghadima110
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سلام و درود، صبحتون پر از انرژی واقعی واقعی☺️ بسم‌الله، بفرمایید صبحانه!😋 📻کانال قدیما (نوستالژی)👇 🆔 @ghadima110
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چه صبح قشنگی بود وقتی صدای مادرم در گوشم می‌پیچید مدام می‌گفت: پاشو ببین چه برفی اومده😌 📻کانال قدیما (نوستالژی)👇 🆔 @ghadima110
یادش بخیر قدیما، پیدا کردن و برداشتن تخم‌مرغ برامون مساوی بود با پیدا کردن گنج😍 واقعاً لذت بخش بود😌 📻کانال قدیما (نوستالژی)👇 🆔 @ghadima110
📙 خوانش کتاب دکل ... که آیا حضورم را دوست دارید یا نه؛ و آن این است که همین الان برای سلامتی من یک صلوات مشدی بفرستید. همه خنده‌کنان صلوات فرستادند و گارد بسته‌ی بعضی‌ها باز شد. کف دستهایم را محکم به هم زدم و گفتم خب رفقای با صفای من کمربندها را سفت ببندید میخواهیم راه بیفتیم. به این سؤال من خوب دقت کنید؛ اگر منِ آخوند یا یک محصل و یا هر فرد دیگری نسبت به مسئولین این نظام انتقاد شدید دارد آیا معنایش این است که این نظام انقلاب به هیچ‌وجه به درد نمیخورد و باید بیخیالش شویم و دشمن نظام خود باشیم؟ آیا باید درش را تخته کنیم؟ آیا میتوانیم نتیجه بگیریم که من باید دشمن انقلاب و نظام باشم و نباید هیچ میل و علاقه‌ای به کشور و مملکتم داشته باشم؟ صدای آن چند نفر انقلابی ،کلاس فضا را پر کرد که «نه». سرها به طرفشان برگشت گفتم بگذارید یک مثال ساده بزنم؛ اگر تیم ملی فوتبال کشورمان دارد برای مقدماتی جام جهانی آماده میشود، اما من به عنوان کسی که به عملکرد مربی یا برخی بازیکنان تیم ملی انتقاد شدید دارم، آیا آرزوی شکست تیم ملی را میکنم؟ آیا هنگامی که تیم ملی دارد بازی مهمی انجام میدهد با اینکه دل خوشی از کادر تیم ملی ندارم، علاقه و عرق ملی من باعث نمیشود داخل استادیوم یا پای تلویزیون، تیم ملی را تشویق کرده و برای پیروزی‌اش دعا کنم؟ آیا موقع بازی حرص نمیخورم؟ آیا با صعود تیم ملی به جام جهانی به وجد نمی‌آیم و اشک شوق نمیریزم؟ تعداد زیادی سر خود را به نشانه تأیید تکان دادند. گفتم سرنوشت تیم ملی برای همه‌ی ما مهم است خب حالا ملاحظه کنید اگر منِ نوعی، به عملکرد برخی مسئولین این نظام اِن‌قُلت دارم آیا میتوانم نتیجه بگیرم پس سرنوشت و سرانجام نظام و کشورم برایم مهم نیست و با پیروزی یا شکست کشورم در عرصه‌های مختلف جهانی رگ غرور و غیرتم تکان نمی‌خورد؟ کلاس بدجور خاموش شده بود در چشمان چند نفر خیره شدم. صدایم را بالاتر بردم و پرسیدم آیا منتقد بودنِ من معنایش این است که دشمن و معاند نظام هستم؟ جواب بدهید این را قبول دارید یا نه؟ چند نفر از بچه‌ها به نوبت اظهار نظر کردند و خلاصه‌ی حرفشان این بود که حق با شماست. ما اگر انتقادی هم داریم اما علاقه و حبّ وطن هم داریم و دشمن انقلاب و نظام نیستیم. این اقرار و اعتراف به عنوان زیربنای مرحله‌ی بعدی بحثمان خیلی لازم بود لذا با تأکید فراوان پرسیدم آیا در این مطلبی که دوستانتان اشاره کردند نظر مخالفی دارید یا نه؟ بچه‌ها مُتّفق القول گفتند نه حاج آقا ما همگی بالاتفاق، کشور و وطنمان را دوست داریم؛ اگرچه به برخی سیاستهایش انتقاد جدی داریم. نگاهی به مبصر کلاس انداختم و گفتم خب آقا! خوشبختانه در مرحله‌ی اول مذاکرات پنج به اضافه‌ی یک بدون اینکه به سر وکله‌ی هم بزنیم و گیس و گیس‌کشی راه بیاندازیم و یقه‌ی همدیگر را پاره کنیم، به نقطه‌ی اشتراک خوبی دست یافتیم. لبخندی کوتاه زدم و گفتم بنده خصلت و دأبم این است که به هر نقطه‌ی مشترکی رسیدیم آن را روی تخته، سیاهه میکنم تا بعداً کسی دَبّه نکند به امید خدا پله پله و گام به گام میرویم جلو تا ببینیم سر از کجا در می‌آوریم. شیرفهم شد؟ پاسخ «بله» را از بچه‌ها گرفتم و چرخیدم به سمت تخته. ماژیک را برداشتم و گفتم پس بگذارید مطلب اوّلِ توافق شده را اینجا بنویسیم. نوشتم مطلب اوّل: اگرچه ما به عملکرد برخی مسئولین انتقاد داریم اما به کشور و انقلاب خود علاقه‌مندیم و طرفدار آن هستیم. - بچه‌ها! پیشنهادم این است که از همین اوّل بسم الله و شروع کار مطالبی را که روی تخته درج میشود داخل دفترتان بنویسید. قرار است در آینده اتفاق خیلی خوبی بیفتد. منتها فعلاً ترجیح می‌دهم این اتفاق مبارک، مکتوم و پوشیده بماند تا انگیزه‌ی نوشتن داشته باشید. فقط سربسته بگویم، آنهایی که نمی‌نویسند مطمئناً در آینده تأسف خواهند خورد. خیلی‌ها با این حرفم دفتر و قلمشان را درآوردند و به حالت آماده باش نشستند. - بچه‌های خوب! میخواهیم گام بعدی مذاکرات را شروع کنیم؛ حالا به سؤال بعدی این حقیر دقت کنید؛ ما پذیرفتیم که اگر به طور مثال، منتقد تیم ملی کشورمان هستیم اما در بزنگاهها و مسابقات حسّاس، طرفدار پروپاقرص و مشوّق آن هستیم. خب آیا این طرفداری، معنایش این نیست که دوست داریم تیم ملی کشورمان پیشرفت کند و تیم قَدَری شود؟ حتماً جواب هر ایرانی غیرتمند مثبت است؛ اما بچه‌ها! پرسش محوری من در اینجا این است اگر تمایل داریم که تیم ملی پیشرفت کند آیا این علاقه و میل ما به پیشرفت و قدرتمند شدن تیم ملی، برای ما ایجاد مسئولیت نیز میکند یا نه؟ چند نفر جسته گریخته «بله» گفتند. من هم با علامت سر، تأییدشان کردم گفتم ممکن است کسی بپرسد چه مسئولیتی؟ سؤال خوب و قشنگی است ... ادامه دارد...🍃 📻کانال قدیما (نوستالژی)👇 🆔 @ghadima110
کیا سکه میذاشتن زیر کاغذ و روش مداد میکشیدن؟😁 📻کانال قدیما (نوستالژی)👇 🆔 @ghadima110
48.61M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎞 برنامه کودک نوستالژی😊 📺 بل و سباستیان 📻کانال قدیما (نوستالژی)👇 🆔 @ghadima110
🧙‍♂🧙 😉 🔴 قدیمیای تبریز بر این باور بوده‌اند که: برای بند‌آمدن باران، دیگ مسی بزرگ را که به ارث برده‌‌اند وارونه زیر باران می‌گذارند.😉 🔴 قدیمیای جزیره قشم هم بر این باور بوده‌اند که: اگر شیشه‌ای پر از آب را به نیت بند‌ آمدن باران زیر خاک کنند باران بند می‌آید.😉 📙 باورهای عامیانه مردم ایران، دکتر ذوالفقاری 📻کانال قدیما (نوستالژی)👇 🆔 @ghadima110
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
صبح روز ۲۲ بهمنتون بخیر و مبارک☺️😊 امیدوارم لحظات زندگی‌تون پر از آرامش و نشاط و صمیمیت با خانواده باشه! با ذکر صلوات، دلتون رو آروم و قلبتون رو نورانی کنید👌😍 📻کانال قدیما (نوستالژی)👇 🆔 @ghadima110
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نوستالژی انقلاب ۵۷😉 یادش بخیر همیشه دهه فجر، زنگ‌ تفریح از این سرودا میذاشتن!😋 آره یادش بخیر برنامه‌هامون تو دهه فجر شده بود: درست کردن کاغذ دیواری، تزئین کلاسها، تمرین سرود و تئاتر و ... 📻کانال قدیما (نوستالژی)👇 🆔 @ghadima110
اون تیکه‌های نرم شده با ضربه‌ی قندشکن رو یادته😋😋 به اندازه‌ی یه باقلوای تازه، دهن رو شیرین می‌کرد. کنار مادر کمین می‌کردیم تا ببینیم کی بیشتر جمع میکنه😂 اما این روزا کیلو کیلو قند می‌خوریم دریغ از ذره‌ای از اون حسّ شیرینی 😔 تازه هممون قند خونمون هم بالاست😜 📻کانال قدیما (نوستالژی)👇 🆔 @ghadima110
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کیا طنز اوستا و عبدلی رو یادشونه😁 📻کانال قدیما (نوستالژی)👇 🆔 @ghadima110
📙 خوانش کتاب دکل خب اگر بگویند شما میتوانید نقشی ولو به ظاهر کوچک در قوی شدن و ترقی تیم ملی داشته باشید آیا حاضرید آن نقش را ایفا کنید یا میگویید به من ارتباطی ندارد؟ سمت نقشه‌ی ایران که کنار تخته‌ی کلاس نصب شده بود، رفتم و ادامه دادم اگر بگویی به من چه مُحرز و معلوم میشود که علاقه‌ای به تیم ملی نداری، اما چون همگی میدانیم ته دلمان وابستگی و علاقه‌ی خاصی به تیم ملی داریم حتماً در جواب این سؤال با کمال افتخار میگوییم بله، ما حاضریم هرکاری که در توانمان هست و آن کار در قوی شدن تیم ملی اثر دارد، انجام دهیم. صدایم را بالاتر بردم و پرسیدم درسته؟ قبول دارید؟ خیلیها با صدای بلند و کشیده گفتند: ب.... له. خب، اینجا ممکن است یک نفر بگوید آخه من یه لا قبا چه کاری میتوانم انجام بدهم که تأثیری در توانمند شدن تیم ملی داشته باشد؟ من که عددی نیستم دوباره پرسیدم: درسته؟ قبول دارید؟ این بار جواب ،کلاس با تردید بود همه سکوت کرده بودند. گفتم: باید در پاسخ گفت که عزیزم (!) یکی از عواملی که باعث تقویت تیم ملی است، حمایت و تشویق پرشور و گرم امثال من و تو از تیم ملی در ورزشگاه آزادی است و ما میدانیم شارژ روحیه، یکی از اساسی ترین عوامل ایجاد انگیزه و شجاعت در بازیکن و حتی مربی تیم است. شاهد این مطلب هم این است که همیشه تیمهایی که در خانه‌ی خود بازی میکنند شانس بردشان به خاطر همین قضیه بیشتر است چرا که به قول معروف در خانه‌ی خودشان شیر هستند و روحیه‌ی مبارزه و درگیری و ریسک پذیری بازیکنان مضاعف می‌شود لذا یکی از جریمه‌های تیمهای میزبان این است که بدون حضور تماشاچی مسابقه را برگزار کنند معلوم است صرف حضور تماشاچی و حمایت پرشور و حماسی آنان باعث زائل شدن ترس و ایجاد روحیه‌ی رزم و مقاومت در بازیکن ما می‌شود پس اگر فقط حضور فیزیکی من در استادیوم و سوت و کف و هورای من نقش سرنوشت سازی در موفقیت تیم ملی کشورم دارد، وظیفه دارم کم نگذارم. - خب دوستان پس این مطلب را نیز همگی پذیرفتیم که درست است منتقد نظام و انقلابیم اما علاقه‌مند و دوستدار نظام و کشورمان هستیم و معنای این علاقه مندی این است که ما از پیشرفت و توانمند شدن کشورمان در همه‌ی میدانها مثلاً میدان اقتصاد، علم، سیاست، فرهنگ، اخلاق، ورزش و دیگر عرصه‌ها خیلی خرسند میشویم. به ساعتم نگاه کردم هنوز وقت داشتیم گفتم: خب یکی دو تا «بله»ی دیگر هم باید از شما بگیرم؛ آیا همه تصدیق میکنید که تک تک ما پیشروی و نیرومند شدن کشورمان را دوست داریم؟ آیا می‌پذیرید که اگر قادر باشیم حرکتی بزنیم یا قدمی برداریم که در قوی شدن مملکت ما نقش داشته باشد باید به خاطر عشقی که به سرزمین ایران داریم، احساس وظیفه کنیم؟ - بله. - درست است؟ - بله. تا اینجا را قبول دارید؟ - بله. برای بار چندم «بله ی مهم و سرنوشت سازی را از کلاس گرفتم یکی از بچه‌ها گفت: حاج آقا ما که ته یک محله‌ای در یک شهر کوچک و زیر پونز نقشه قرار داریم و نسبت به این همه عظمت و وسعتی که مملکت ما دارد اصلاً به چشم نمی‌آییم آخه چه نقشی میتوانیم برای قوی شدن کشورمان داشته باشیم؟ گفتم احسنت من در به در دنبال این جنس سؤالات میگردم و از همین جا اعلام میکنم هرچه قدر پرسشهای شما بیشتر مطرح شود و با من یکی به دو کنید بحث ما داغ‌تر و در نتیجه کامل‌تر میشود. ان شاء الله از این به بعد نیز شاهد پرسشگری دقیق شما باشم. دوستتان جرقه را زد. یکی دو نفر از گوشه و کنار کلاس به دوستشان تیکه انداختند که چه حرف مهمی زده است!! خودم را به نشنیدن زدم و گفتم: احساسم این است که کلاس شما به خلاف ظاهرش که اسم چندان خوبی در این مدرسه ندارد از نظر من کلاس خوبی است و فکر و ذهن فعّال و پویایی دارد. من سؤال زیبای رفیقتان را حتماً جواب خواهم داد. لبخند زدم و گفتم: بگذارید ابتدا مطلب دوّم و سوم را که به توافق رسیدیم، تا زیرش نزدید و قویاً تکذیب نکردید، روی تخته بنویسم. نوشتم: مطلب دوم: معنای علاقه به کشورمان این است که ما ترقی و قدرتمند شدن آن را دوست داریم. مطلب سوم: اگر بتوانیم نسبت به پیشرفت و قوی شدن کشورمان اقدامی انجام دهیم بی‌تفاوت بودن معنا ندارد و باید احساس تکلیف کنیم. - خب بچه‌ها در این چند دقیقه‌ای که با هم بحث و گفت وگو کردیم خدا را شکر به چند نکته‌ی خوب رسیدیم. یکی از بچه‌ها دستش را بلند کرد و قبل از اینکه به او اجازه‌ی حرف زدن بدهم، گفت: مثلاً ما فهمیدیم انتقاد کردن کار بدی نیست و ... ادامه دارد ...🍃 📻کانال قدیما (نوستالژی)👇 🆔 @ghadima110
46.51M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎞 برنامه کودک نوستالژی😊 📺 بل و سباستیان 📻کانال قدیما (نوستالژی)👇 🆔 @ghadima110
یادتونه این دوچرخه‌ها رو؟؟😉 وقتی دوچرخه‌‌ای رو میدیدیم که چراغ و دینام داره انگار ماشین خارجی با چراغ زنون دیدیم😁 آرزومون این بود یه بار سوار دوچرخه‌ای بشیم ‌که دینام و چراغ داره🙃 📻کانال قدیما (نوستالژی)👇 🆔 @ghadima110
🧙‍♂🧙 😉 🔴 قدیمیای اسلام آباد غرب، استان کرمانشاه بر این باور بوده‌اند که: برای مشخص شدن تعداد فرزندان فرد در آینده به قاصدکی محکم فوت می‌کنند، تعداد پرهای باقی مانده روی آن، تعداد فرزندان فرد در آینده است.🤷‍♂😉 📙 باورهای عامیانه مردم ایران، دکتر ذوالفقاری 📻کانال قدیما (نوستالژی)👇 🆔 @ghadima110
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
صبح قشنگتون بخیر☺️ امیدوارم بدحالی و بی‌حوصلگی‌ و افکار پریشانتون مثل برگ این درختا راحت ازتون جدا بشه و آماده‌ی زندگی در بهارِ آرامش و حال خوش معنوی باشید!😊 📻کانال قدیما (نوستالژی)👇 🆔 @ghadima110
یادش بخیر حداقل سالی یکبار به گُلای قالی آب می‌دادیم😊 چه صفایی داشت وقتی پاچه‌های شلوار رو بالا میزدیم و خُنکای قالیِ خیس، به کف پاهامون آرامش می‌داد!😋 اسکیت بازیِ خوبی هم بود😁 امیدوارم همون جور که آبِ چرک از قالیامون بیرون می‌رفت، دلامون از آلودگیها پاک بشه!🙏🤲 📻کانال قدیما (نوستالژی)👇 🆔 @ghadima110
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یکی از فانتزی‌های دوران کودکیم این بود که یه همچین جایی توی قصه‌ها و برنامه کودکا زندگی کنم😁 بنظرتون اشتباه می‌کردم؟؟🙈 📻کانال قدیما (نوستالژی)👇 🆔 @ghadima110