eitaa logo
هر خانه ، یک هیات
370 دنبال‌کننده
3.9هزار عکس
882 ویدیو
459 فایل
در کنار شما و باشما هستیم تا محبت اهل بیت را در دل ها نهادینه کنیم و ایده های نابی را در اختیارتان قرار دهیم تا در کنار هم خاطراتی عالی بسازیم. Addres: eitaa.com/joinchat/3245146125C7a4f91e67d ID Admin: @Sadat1 با نظراتتان ما را یاری فرمایید.
مشاهده در ایتا
دانلود
46.46M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#هدیه دست ساز خانگی گل سر با ربان
#سنجاق_سینه طرح مورد نظرتون رو روى نمد بکشید و برش بدید ومنجق و پولک رو به نمد بدوزید
«بسمه تعالی» جشن دویدم و دویدم ، حاصل ساعت ها، فکر، مشورت و تأمل «بنیاد سفینه» است که تقدیم حضورتان می گردد: همانطور که مستحضرید، یکی از مهم ترین، مسائلی که در ضمن مسئله ی ولایت و ولایت پذیری همیشه مطرح می گردد، هم قدم و همراه شدن با ولی است، یعنی کسانی که عقب مانده اند برسند و کسانی که جلو رفته اند برگردند،تا با ولایت حرکت کنند. و به زبان ساده تر این یعنی همان که ما یاد بگیریم در هیچ مسئله ای از ولی خود جلو نزنیم و عقب نمانیم. به عبارت دیگر، این همان مطلبی است که در متن صلوات شعبانیه از امام سجاد (علیه السلام) نقل شده است. متن صلوات شعبانیه از امام سجاد (علیه السلام) الْفُلْکِ الْجارِیَةِ، فِى اللُّجَجِ الْغامِرَةِ، یَأْمَنُ مَنْ رَکِبَها، وَیَغْرَقُ مَنْ تَرَکَهَا، کشتى جارى در اقیانوسهاى بیکران ایمن شود هر که سوار آن کشتى گردد و غرق شود کسى که آن را واگذارد، الْمُتَقَدِّمُ لَهُمْ مارِقٌ، وَالْمُتَاَخِّرُ عَنْهُمْ زاهِقٌ وَاللّازِمُ لَهُمْ لاحِقٌ، هر که بر ایشان تقدم جوید از دین بیرون رفته و کسى که از ایشان عقب ماند به نابودى گراید مفهوم سازی: 1. حرکت کردن 2. نایستادن، ننشستن،.... 3. عدم افراط و عدم تفریط؛ نه کند، نه تند. 4. همدلی و همراهی 5.طراحی بازی هایی که اگر تندتر یا کندتر (بدون زمانبندی دقیق)، اقدامی شود، کودک موفقیت را از دست می دهد. (می بازد.)  فلذا محوریت جشن «دویدم و دویدم»، بر اساس هم قدم شدن با ولی است. «بنیاد سفینه» این بار هم مثل دفعات گذشته از روش “Edutainment”(سرگرم آموزی) یعنی از طریق بازی و خلاقیت به انتقال مفاهیم والای مورد نظر می پردازد.دوربین تاریخ با کمک مجری و بچه ها، با شعر«دویدم و دویدم» و«بازی ها ومسابقه ها» (بازی «قلعه ی محکم من» ، بازی «نه تند برو، نه کند برو    با آقا هم قدم بشو»،بازی «امام علی(علیه السلام)شده ولی»و بازی « لی لی   لی لی  حوضک غدیری») به برکه ی غدیر خم سفر کرده و واقعه ی غدیر را بازگو می کند. در انتها باید یادآور شویم که ممکن است که حجم اطلاعاتی که در برنامه به کودکان داده شده  کمی زیاد باشد؛ اما این اطلاعات به خاطر پیوستگی که با هم دارند در ذهن کودکان جای می گیرند.  بر این اساس یکی از مهم ترین اهداف همیشگی «بنیاد سفینه» این است که اطلاعاتی که قرار است به کودکان منتقل شود، به صورت غیر مستقیم و در زمانی که  کودکان در اوج بازی و شادی هستند، توسط مجریان مطرح می گردد. توجه به این نکته بسیار مهم و ضروری است که برخی از اطلاعات به گونه ای خواهند بود که تنها برای یکبار و به صورت کاملاً خبری در اختیار کودکان قرار می گیرد تا فقط و فقط، موجب آشنایی کودکان با آن عبارات خاص گردد و سؤالی را در ذهن آن ها ایجاد کند تا به وقتش هر کودکی با توانایی ها و نیاز مندی هایش به دنبال جواب سؤالاتش بگردد. بخش اول مجری درحالی که دوربین شکار، رو به گردن داره وارد صحنه می شه و با دوربینش به اطراف نگاه می کنه و می گه: اوه اوه، عجب صحرایی، تا چشم کار می کنه فقط بیابون بی آب و علفه.(تو هم می بینی؟ مخاطبش دوربینشه.) مجری صداش رو عوض می کنه و به جای دوربین حرف می زنه. دوربین: بله، می بینم، چقدر هم که هوا گرمه. مجری می چرخه و به سمت برکه نگاه می کنه و می گه: دقت کن، ببین، انگار اون دور دور ها یه چیزایی می بینم. آهان اون یه پرنده بود، اونم یه درخته. خب خدارو شکر، اینجوری که معلومه اونجا باید برکه ای، آبی، آبادانی چیزی باشه. چون من شنیدم از قدیم گفتن، هرجا آب هست، آبادی هم هست. مجری همینطور که می چرخه با دوربین به سمت بچه ها نگاه می کنه و می گه: یعنی چی؟ دارم خواب می بینم؟ بعد دوربین رو ول می کنه با دستاش چشماش رو می ماله، و دوباره با دوربین نگاه می کنه و می گه: این همه بچه اینجا چیکار می کنن. و بعد با بچه ها سلام و احوال پرسی می کنه در ابتدا شعر زیر را آهنگین برای بچه ها می خونه تا بچه ها کمی دست بزنند و بچه ها را به فضای جشن می برد. پنجره رو واکنید      خورشید ُ پیدا کنید آب بپاشید تو ایوون    گل بکارید تو گلدون عید اومده بچه ها باشه مبارکه شما مبارک مبارک عید غدیر مبارک. بعد مجری در صحنه شروع به دویدن می کنه و شعر دویدم و دویدم رو می خونه و به هر بخشی که می رسه کارهایی که توی شعر گفته می شه رو انجام می ده.(چرخیدن به دور کعبه،برداشتن قرآن)   شعر بخش اول دویدم و دویدم تا به مکه رسیدم کعبه رو اونجا دیدم با حاجی ها به دور اون چرخیدم یه آقایی رو دیدم به اون  آقا؛ سلام کردم، خندیدم آقا به من قرآن داد کتاب عقل و جان داد قرآن کتاب خداست برای ما راهنماست می خونم تابدونم یار آقا بمونم یه حاجی قرآن می خوند اون، دو تا آیه رو خوند پرسیدم این ها چی بود حاجی به من جواب داد آیه های غدیر بود پرسیدم غدیر چیه؟ کاروان رو نشون داد کاروان رو که دیدم به دنبالش دویدم
راوی : سلام عزیزان ،خوبید، امروز اومدم یک قصه جذاب و مهم و شنیدنی روبراتون تعریف کنم درکنارچند درخت تنومند ، بركه آبی وجود داشت ، گنجشکی هرروز به برکه سر میزد و باهم گفتگو میکردند بیاین باهم بریم به صحبتاشون گوش بدیم بركه : سلام .من يك بركه تنها بودم .فقط چنددرخت همسايه ى من بودند.هيچ كس اسم من را نمى دانست.مدتى گذشت تا با يك گنجشك دوست شدم . گنجشك:(جلو مى آيد)من و بركه از قديم باهم دوست بوديم .هميشه با هم صحبت مى كرديم تا اينكه يك روز ... راوی :گوش کنید بچه ها ، چه صدایی میاد، گویا صداى زنگ كاروان بركه: )بلند مى شود)آن روز مسلمانان از سفرحج برمى گشتندو قرار بود از اينجا به سرزمين هايشان بروند. گنجشك :(دوربركه مى چرخد)جمعيت زيادى اطراف بركه جمع شدند. يكى گفت:(چه اتفاقى افتاده كه پيامبر دستور توقف داده اند ؟) بركه :(حركت مى كنند) پيامبر(ص) فرمودند: (بگوييد آنها كه جلوتر رفته اند برگرد ند.) گنجشك:(نزديك درخت ) پيامبر(ص) فرمودند:سنگهاى زير درختان را بردارند تا زمين براى نماز جماعت صاف و هموارشود. بركه:هوا خيلى گرم بود ،با اين حال ياران پيامبر (ص) با استفاده ازجهازشتر ها تپه ى بلند ى درست كردند تا ايشان بالاى آن پيام خداوند رابه مسلمانان برسانند گنجشك:پيامبر (ص) براى مسلمانان حرف ها ى قشنگى زد ند.بعد حضرت على(ع)را صدا كردند ودست ايشان را بالا گرفتند و فرمودند: بركه :(دستش را بالا مى برد) هر كس من مولاى او هستم ،على هم مولاى او است. گنجشك:(مردم جلو آمدند و به حضرت على عليه السلام تبريك گفتند. پيامبر صلى الله عليه و اله نيزاز همه خواستند تا اين پيام الهى را به كسانى كه آن جا نبودند برسانند. (بركه آهسته گريه مى كند) گنجشك:بركۀ مهربان چرا گريه مى كنى؟! بركه:براى اينكه من از آن به بعد بزرگ و آسمانى شدم و هنوز هم به خاطر آن پيام و ولايت حضرت على عليه السلام زنده و دوست داشتنى هستم. من برکه ی غدیر خم هستم   راوی: غدیر چشمه جوشان غدیر ، آب خروشان غدیر، یه برکه خوب غدیر، یه روز محبوب غدیر، یه روز زیبا یه عیدِ خوبِ خدا غدیر، عید ولایت شده روز هدایت پیغمبر خدا گفت نبی مصطفی گفت: «علی امام شماست برایتان رهنماست» امام متقینه امیرالمؤمنینه ‌ ‌‌‌‌ ‌ ‍ ‌‌‌‌ ‌‌‌‌ ‌ ‌
بخش دوم مجری روی یک صندلی در صحنه نشسته در حالی که دوربین به دور گردنشه. بعد مجری صدای خود را عوض کرده و به جای دوربین می گوید(در حالی که دوربین رو حرکت می ده، مثلاً با دوربین چند بار به سر شونه اش می زنه، می ره روی سر مجری  : آهای آهای خاله جون؟ خوابی؟ چیکار می کنی؟ (مجری باید جوری بنشیند که بچه ها صورتش را واضح نبینند و همچنین بتواند دوربین را با دستی که رو به بچه ها نیست حرکت دهد.)   مجری هراسون از خواب می پره و می گه: هان؟ چی شده؟ کی بوده؟ من کی ام؟ اینجا کجاست؟ دوربین: آروم ببخشید آروم. مگه نگفتی باید بریم یه جایی؟ گفتی برکه؟نمی ریم؟ مجری: چرا خوب شد گفتی بریم و توی دوربین نگاه می کنه تا راهش رو پیدا کنه. بعد مجری در صحنه شروع به دویدن می کنه و شعر دویدم و دویدم رو می خونه و به هر بخشی که می رسه کارهایی که توی شعر گفته می شه رو انجام می ده.(نشستن کنار برکه،حرف زدن با ماهی)   شعر بخش دوم دویدم و دویدم به یک برکه رسیدم یه ماهی اونجا دیدم اسم اون برکه رو من از ماهیه پرسیدم اسمش غدیر خم بود چه اسم آشنایی فکر می کنم که اون رو شنیده ام یه جایی توی همین فکر بودم رسید یه کاروانی ماهیه از من پرسید تو می دونی که الان هستیم توی چه ماهی؟ 18 ذی الحجه بود گفتم این رو به ماهی ماهیه گفت که الان می شنوی تو یه قصه یه قصه ی درسته که یک دنیا می ارزه دیدم کل کاروان صبر کردن و صبر کردن، اونایی که جاموندن، یواش یواش رسیدن، اونایی که زود رفتن،  یواش یواش برگشتن. بازی و مسابقه (بخش دوم)« نه تند برو، نه کند برو        با آقا هم قدم بشو» توضیح بازی: دو کودک را انتخاب می کنیم.  و از آن ها می خواهیم در دو طرف برکه بایستند کودکی که در سمت راست برکه ایستاده نماد کسی که از کاروان عقب مانده و آرام حرکت کرده، است و کودکی که سمت چپ برکه ایستاده نماد کسی که از کاروان جلو زده و سریع حرکت کرده است.ماهی ها را در یک خط صاف  در سمت راست و چپ برکه روی صحنه می گذاریم کودکان باید، ماهی ها را یکی یکی از دورترین آن ها به خودشان بردارند و به برکه برسانند. * نکته ی بازی اینجاست که کودکی که از کاروان عقب مانده باید  مسیر رفتش به سمت ماهی ها دنده عقب و برعکس باشد و مسیر برگشتش به سمت برکه مستقیم و کودکی که از کاروان جلو زده مسیر رفتش به سمت ماهی ها مستقیم است و مسیر برگشتش به سمت برکه دنده عقب و برعکس. در موقع جمع کردن ماهی ها مجری همراه با بچه های دیگر آن ها را تشویق می کنند. هر کی می خواد برنده شه        یا اینکه یار آقا شه نه تند بره، نه کند بره               با آقا هم قدم بشه ایده پردازان: مرثا نورانی، ساجده طالبی
بخش سوم مجری در کنار برکه نشسته و دست و صورت خودش رو خنک می کنه که یکهو دوربین از دستش می افته توی برکه . ای وای دوربینم. حالا چطوری راهم رو پیدا کنم؟ با چی اون دور دورها رو ببینم؟دوربینش رو از آب در میاره، آخ آخ حسابی خیس شده اون رو خشک می کنه و به دور گردنش می ندازه و می گه برم که دیر می رسم. بعد مجری در صحنه شروع به دویدن می کنه و شعر دویدم و دویدم رو می خونه.   شعر بخش سوم دویدم و دویدم به اون قصه رسیدم بالای یک بلندی دو تا آقا رو دیدم دو آقای مهربون که خیلی آشنا بودن برای من خداجون یکیش مثل خورشید انگار پیامبرم بود که خیلی می درخشید یکیش مثل ماه بود بله، امام علی(علیه السلام) چراغ هر راه بود گفت به همه پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) که بعدِ من جانشین برای هر مسلمان امام عشق و ایمان امام و مولا علی(علیه السلام) برهمگان شد ولی بادستای پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) بالا رفت دست علی(علیه السلام) بازی و مسابقه (بخش سوم)« امام علی(علیه السلام) شده ولی» توضیح بازی: 8 کودک را انتخاب می کنیم تا به روی سن یایند. از دو تای آنها می خواهیم دستان یکدیگر را بگیرند و با خواندن مجری دستهای خود را بالا و پایین ببرند تا دیگر دوستانشان از زیر دست آن ها رد شوند.شعری که مجری آهنگین می خواند: من کنت مولاه فهذا علیٌ مولاه.