اندیشه و قلم | احمد قدیری
🔴 جزایر راهبردی وقتی تسلط یمن بر تنگه بابالمندب، اینچنین نفس اسرائیل را بریده، طبیعی هم هست که رژی
🔴 رویکرد راهبردی
اشتباه راهبردی ایران دربرابر امارات این بوده که در موضوع جزایر سهگانه، در رویکردی تدافعی، به پافشاری بر حاکمیت خود بسنده نموده و از اتخاذ رویکرد تهاجمی و موازنهسازِ بازپسگیری جزایر آریانا و زرکوه غفلت ورزیده.
فعلا کارزار رسانهای را آغاز میکنیم تا نوبت به اقدام نظامی هم برسد.
احمد قدیری
۱۴۰۳/۷/۳۰
@GhadiriNetwork
اندیشه و قلم | احمد قدیری
🔴 رویکرد راهبردی اشتباه راهبردی ایران دربرابر امارات این بوده که در موضوع جزایر سهگانه، در رویکردی
🇮🇷 جزایر ایرانی
اقدامات دهگانه لازم در حوزه دیپلماسی عمومی برای بازپسگیری جزایر ایرانی #آریانا_زرکوه از رژیم غاصب امارات:
۱. نامگذاری تسلیحات جدید به آریانا و زرکوه
۲. تغییر نام میادین و خیابانها
۳. اعلام هواشناسی جزایر توسط رسانهها
۴. مصاحبه و بیانیه اعتراضی نمایندگان
۵. خطبهخوانی ائمه جمعه
۶. برگزاری همایشهای دانشگاهی ابعاد تاریخی-حقوقی مالکیت ایران
۷. انتشار نقشه جدید توسط رسانهها
۸. برگزاری رویدادهای هنری و ورزشی به نام جزایر
۹. تجمع مقابل سفارت امارات و دفتر سازمان ملل
۱۰. امضای میلیونی الکترونیک ایرانیان داخل و خارج و کارزار #آریانا_زرکوه در شبکههای اجتماعی
احمد قدیری
۱۴۰۳/۸/۱
@GhadiriNetwork
اندیشه و قلم | احمد قدیری
بسمالله الرحمن الرحیم به استحضار مردم شریف تهران میرسانم در راستای ایجاد هستههای روشنگری در منازل
اولین هیأت خانگی به نام اول آبان خورد
@GhadiriNetwork
اندیشه و قلم | احمد قدیری
هیات ثارالله دانشگاه علوم پزشکی تهران @GhadiriNetwork
📸 کوی دانشگاه در جمع دانشجویان علوم پزشکی تهران
@GhadiriNetwork
اندیشه و قلم | احمد قدیری
🔴 ترور و جایگزینی کلیشهها از مهمترین عوامل اخلال محاسباتی است؛ از جمله کلیشه «ترور رهبران مقاومت خ
🔴 تک ضربتی
کلیشهها از مهمترین عوامل اخلال محاسباتی است؛ از جمله کلیشه «آشوب و اغتشاش تدریجی و فزاینده».
غافل از امکان تک ضربتی ضدانقلاب سازمانی که در آن علاوه بر ترور دهها تن از مسئولان و خرابکاری و آتشافروزی در مراکز اقتصادی و امنیتی، همزمان ساختمانهای دولتی و کلانتریها نیز تصرف شوند.
احمد قدیری
۱۴۰۳/۸/۱
@GhadiriNetwork
اندیشه و قلم | احمد قدیری
🔴 نفوذیهای فرهنگی نفوذ امنیتی را کم و بیش میشناسید و نفوذیهای امنیتی را نیز دیدهاید. نفوذ و جاس
مقامات رژیم صهیونیستی!
آن فرد کودن است
افاضاتش را جدی نگیرید
هرگونه اقدام علیه ایران با پاسخ تمام کننده مواجه خواهد شد
احمد قدیری
@GhadiriNetwork
اندیشه و قلم | احمد قدیری
🔷 گزیده عرایض اینجانب در مسجد حضرت زینب(س) پردیسان قم، مورخ ۱۴۰۰/۷/۱۶ 🔸انقلاب اسلامی ایران به مأمور
من حضرت آیتالله خامنهای را خیلی مظلوم و تنها میبینم
فرازی از وصیتنامه شهید قاسم سلیمانی
@GhadiriNetwork
اندیشه و قلم | احمد قدیری
در رابطه با پست اخیر پیرامون تحرکات شاه اردن و تدارک آمریکایی-اسرائیلی برای نقشآفرینی او در حمله به
ضمن اذعان به آنکه ادعایی نسبت به تطبیق قطعی حوادث بر احادیث ندارم، این مهم را لازم به ذکر میدانم که حتمیت یک علامت، الزاما به معنای تحقق جزئیات مذکور در روایات نیست و شیعه میتواند (باید) حوادث را با جهد خود مدیریت کند و اساسا بر همین اساس هشدارها از جانب اهل بیت(ع) به ما رسیده است.
احمد قدیری
@GhadiriNetwork
اندیشه و قلم | احمد قدیری
🗺 جغرافیای ظهور ترتیب حوادث ماههای منتهی به ظهور، پس از آغاز فتنه شام و همزمان با وضعیت ملتهب ایر
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 سخنان آیتالله بهجت(ره) درباره خروج سفیانی از زبان فرزند ایشان
@GhadiriNetwork
اندیشه و قلم | احمد قدیری
من حضرت آیتالله خامنهای را خیلی مظلوم و تنها میبینم فرازی از وصیتنامه شهید قاسم سلیمانی @Ghadi
أَشْبَاهَ الرِّجَالِ
اما بعد، جهاد، درى است از درهاى بهشت كه خدا به روى گزيده دوستان خود گشوده است، و جامه تقوى است، كه بر تن آنان پوشيده است. زره استوار الهى است كه آسيب نبيند، و سپر محكم اوست كه تير در آن ننشيند. هر كه جهاد را واگذارد و ناخوشايند داند، خدا جامه خوارى بر تن او پوشاند و فوج بلا بر سرش كشاند، و در زبونى و فرومايگى بماند. دل او در پردههاى گمراهى نهان، و حق از او روى گردان. به خوارى محكوم و از عدالت محروم.
من شبان و روزان، آشكارا و نهان، شما را به رزم اين مردم تيره روان خواندم و گفتم: با آنان بستيزيد، پيش از آن كه بر شما حمله برند، و بگريزند. به خدا سوگند با مردمى در آستانه خانه نكوشيدند، جز كه جامه خوارى بر آنان پوشيدند. اما هيچ يك از شما خود را براى جهاد آماده نساخت و از خوارمايگى، هر كس كار را به گردن ديگرى انداخت، تا آن كه از هر سو بر شما تاخت آوردند و شهرها را يكى پس از ديگرى از دستتان برون كردند.
شنيدهام مهاجم به خانههاى مسلمانان، و كسانى كه در پناه اسلامند درآمده، گردنبند و دستبند و گوشواره و خلخال از گردن و دست و پاى زنان به در مىكرده است، حالى كه آن ستمديدگان برابر آن متجاوزان، جز زارى و رحمت خواستن سلاحى نداشتهاند. سپس غارتگران، پشتوارهها از مال مسلمانان بسته، نه كشتهاى بر جاى نهاده و نه خسته، به شهر خود بازگشتهاند. اگر از اين پس مرد مسلمانى از غم چنين حادثه بميرد، چه جاى ملامت است، كه در ديده من شايسته چنين كرامت است.
شگفتا! به خدا كه هماهنگى اين مردم در باطل خويش، و پراكندگى شما در حقّ خود، دل را مىميراند، و اندوه را تازه مىگرداند. زشت باديد و از اندوه برون نياييد كه آماج تير بلاييد، بر شما غارت مىبرند و ننگى نداريد. با شما پيكار مىكنند و به جنگى دست نمىگشاييد. خدا را نافرمانى مىكنند و خشنودى مىنماييد. اگر در تابستان شما را بخوانم، گوييد هوا سخت گرم است، مهلتى ده تا گرما كمتر شود. اگر در زمستان فرمان دهم، گوييد سخت سرد است، فرصتى ده تا سرما از بلاد ما به در شود. شما كه از گرما و سرما چنين مىگريزيد، با شمشير آخته كجا مىستيزيد.
اى نه مردان صورت مرد! اى كم خردان نازپرورد! كاش شما را نديده بودم و نمىشناختم كه به خدا، پايان اين آشنايى ندامت بود و دستاورد آن اندوه و حسرت. خدايتان بمیراناد كه دلم از دست شما پر خون است و سينهام مالامال خشم شما مردم دون، كه پياپى جرعه اندوه به كامم مىريزيد، و با نافرمانى و فروگذارى جانبم، كار را بهم درمىآميزيد. (خطبه ۲۷)
شما افروختن آتش جنگ کجا توانید؟ که فریب میخورید و فریب دادن نمیدانید. پیاپی سرزمینهایتان را میگیرند و پروا ندارید. دیدهها بر شما دوختهاند و از خواب غفلت سر برنمیدارید. به خدا، مغلوب و خوارند، آنان که یکدیگر را فرو گذارند. (خطبه ۳۴)
اى مردم كه به تن حاضرند و به خرد ناپيدا، يك سر و گونه گونها سودا، فرماندهان به آنان مبتلا. امام شما خدا را فرمان مىبرد و شما نافرمانى او مىكنيد، حاكم شما خدا را معصيت مىكند، و شاميان فرمان او را مىبرند. به خدا دوست داشتم معاويه شما را چون دينار و درهم با من سودا كند، ده تن از شما بگيرد و يك تن از مردم خود به من دهد. (خطبه ۹۷)
خدا را سپاس مىگويم بر آنچه -در علم او- گذشته است، و بر هر كارى كه مقدّر داشته است، و بر اين گرفتارى كه با شما دارم -گروهى كه از رفتارشان بيزارم-. اى مردمى كه اگر امر كنم فرمان نمىبريد، و اگر -بخوانمتان- پاسخ نمىدهيد، اگر فرصت يابيد -در گفتار بيهوده- فرو مىمانيد، و اگر با شما بستيزند، سست و ناتوانيد. اگر مردم بر امامى فراهم آيند، سرزنش مىكنيد، و اگر ناچار به كارى دشوار در شويد، پاى پس مىنهيد. بىحميّت مردم انتظار چه مىبريد چرا براى يارى برنمىخيزيد، و براى گرفتن حقّتان نمىستيزيد. مرگتان رساد، يا خوارى بر شما باد به خدا، اگر مرگ من بيايد -و به سر وقتم خواهد آمد- ميان من و شما جدايى مىاندازد، حالى كه همنشينىتان را خوش نمىدارم، و با شما بودن چنان است كه گويى ياورى ندارم. (خطبه ۱۸۰)
نهجالبلاغه، ترجمه مرحوم علامه جعفر شهیدی
@GhadiriNetwork
اندیشه و قلم | احمد قدیری
⚠️ غضب الهی حمله به ایران در شرایط آمادگی حزبالله، هزینههای هنگفتی را متوجه اسرائیل میکند و از ا
⚠️ تجربه تموز
شهید سلیمانی در روایت از جنگ ۳۳ روزه بیان میکرد در مقطعی او، نصرالله و مغنیه زیر پرواز جنگنده اسرائیل پیاده مشغول فرار بودند و با این حال چون رأس سالم ماند، در نهایت حزبالله پیروز شد.
آنچه اکنون در ترور فرماندهان حزبالله جاری است، به وضوح استفاده اسرائیل از تجربه جنگ ۲۰۰۶ است.
احمد قدیری
۱۴۰۳/۸/۲
@GhadiriNetwork
اندیشه و قلم | احمد قدیری
⚫️ @GhadiriNetwork
از آنجایی که مطابق برنامه ديدار با حجتالاسلام سيدهاشم صفیالدين، رئيس شورای اجرائی حزبالله و پسر خاله نصرالله، را در پيش داشته و در عين حال وقت چندانی برای رسيدن به مهمترين ملاقات خود نداريم، با ضرب و زور حسين فرصت ناهار را تقليل میدهيم تا به موقع به قرارمان برسيم.
بعد از حدود نيم ساعت حرکت از رستوران، در طبقه فوقانی ساختمانی وارد سالنی ۳۰ متری میشويم که چند رديف صندلی پلاستيکی در آن چيده شده. جلوی صندلیها و بالای سکویی کم ارتفاع، يک ميز و صندلی قرار دارد. ۱۰ دقيقهای را منتظر سيدهاشم هستيم و در اين ميان شعاری عربی را برای استقبال از وی هماهنگ میکنيم.
سيدهاشم وارد میشود. همه با شعف بلند شده و آنچه را قرارمان بود سر میدهند. با روی گشاده پشت ميز رفته، بعد از تشکر مینشيند و پس از مختصری که حسين جمع را معرفی میکند سيد به زبان خود ما -روان و با اندکی لهجه- سخن میگويد. مسائل مختلفی بيان میشود که اين بار فراتر از تعارفات هميشگی است؛ از مسائل روز لبنان میگويد و مشکلات حزبالله و نحوه مواجهه با آن. از جمله اينکه حزبالله قصد و تلاشی برای برقراری حکومت اسلامی در لبنان ندارد و اين نه به دليل عدم تمايل که به دليل عدم توان و اقتضای زمان و مکان است به نحوی که در شرايط کنونی ورود به مقوله حکومت يعنی بازماندن از مقاومت و بازخواست شدن به خاطر تمام مشکلات موجود. همچنين از جنگ حتمی اسرائيل عليه لبنان در سال آينده سخن میگوید و اينکه حزبالله توانمندتر از هميشه آماده مقابله است. نوبت به پرسش و پاسخ میرسد. طبق معمول سؤالها قوی و ضعيف دارد. دوستی از سر اينکه چيزی پرسيده باشد میگويد: «با توجه با اينکه برد موشکهای ايران به اسرائيل نمیرسد(!) در صورت حمله اسرائيل به کشور به دليل برنامه هستهایاش، آيا حزبالله، ايران را ياری میکند؟».
هرچند فرض سؤال غلط، پاسخش اظهر من الشمس و نحوه بيانش تند است، اما سيدهاشم که حقيقتاً اشبه الناس خَلقاً و خُلقاً به سيدحسن است آرام و با حوصله پاسخ میدهد و در آن همه چنين میگويد که: «ايران مملکت امام زمان است؛ اگر ما از کشور امام زمان دفاع نکنيم از کجا دفاع کنيم؟». نگارنده نيز از جريان انحرافی «المقاومه الاسلاميه العربيه» در لبنان و رئيس آن «سيدمحمدعلی الحسينی» سؤال میکند و چنين پاسخ میگيرد که: «وی يکی از نيروهای حزبالله بود که برای تحصيل دروس حوزوی به قم رفته و در عين کمسوادی ديدارهایی را به اسم حزبالله با علما ترتيب میدهد و عکسهای ملاقات با آنان را برای مطرح کردن خود در اينترنت نشر داده و بعد هم در رقابت و حسادت با سيدحسن نصرالله اعلام استقلال و موجوديت میکند و اکنون هم با حمايت سفارتخانه يکی از کشورهای غربی افرادی انگشتشمار دور خود جمع کرده و به صورتی مضحک، ادای نصرالله و حزبالله را در میآورد که اين فعاليتها تنها محدود به فضای مجازی است و واقعيت بيرونی ندارد». البته در اين حين اين انتقاد را نيز به مراجع قم بيان میدارد که چرا بدون حصول اطمينان از هويت و ماهيت وی، با پذيرفتن او اسباب زحمت را برای حزب الله فراهم کردهاند.
بعد از اتمام پرسش و قبل از پاسخ سيدهاشم، خطاب به وی و درحاليکه در رديف اول و رو به سوی او ايستادهام چنين مطرح مینمايم که: «در ايران رسم است وقتی خدمت آقا میرسند، چفيه ايشان را میگيرند؛ شما چفيه نداريد، اما اگر تسبيح خدمتتان است ممنون میشوم آن را تبرکاً به بنده بدهيد». پس از جلوس من و پاسخ او، سيدهاشم دست به جيب عبای مشکیاش میبرد و تسبيح ريزدانه و سياهی را بيرون آورده، مرا مورد اشاره و خطاب قرار میدهد تا تسبيح را از وی بگيرم. من هم بلند شده، نزديکش میروم و همراه با گرفتن تسبيح از وی اقدام به بوسيدن دست سربازی از سربازان امام زمان(عج) مینمايم؛ عملی که با عکسالعمل سريع وی ناکام میماند.
۱۳۸۹/۶/۱۶
برشی از کتاب «ملیتا؛ سفرنامه مصور لبنان» نگاشته احمد قدیری
+ مشاهده تصاویر
@GhadiriNetwork
اندیشه و قلم | احمد قدیری
از آنجایی که مطابق برنامه ديدار با حجتالاسلام سيدهاشم صفیالدين، رئيس شورای اجرائی حزبالله و پسر خ
نيم ساعت بعد از اذان و در تاريکی شب در رستورانی ديگر به نام الصفير شام را تناول کرده، به جایی میرويم که عنوانش «ديدار با دانشجويان لبنانی» ذکر میشود. وارد ساختمانی در خيابان سيدهادی نصرالله شده و با آسانسور، چندنفر-چندنفر به طبقه پنجم و آخر آن رفته، بر نمازخانه ۱۰×۵ متر وارد میشويم و بعد از سلام و احوال با دانشجويان حاضر، دور تا دور محوطه مینشينيم.
بعد از استقرار دوستان، با ذکر صلواتی نظم و سکوت برقرار شده جلسه رسميت میيابد. ابتدا يکی از دانشجويان لبنانی با ترجمه محمد يک ربعی از روحی که روحالله به شيعيان دميد و نقشی که ايران به عنوان محور مقاومت بازی میکند سخن میگويد. نگرانی از بابت حوادث ايران، خصوصاً وقايع پس از انتخابات ۸۸ نيز محور ديگری از سخنان اوست. آن قدر با خضوع و خشوع از ايران و مقتدايش سخن میگويد که همه ما را تحت تأثير قرار میدهد. سخنش که تمام میشود نوبت به ما میرسد. بلند میشوم، به سمت ميکروفون رفته و کنار وی مینشينم. سخنی از دل بر میآيد و ظاهراً هم بر دل مینشيند. گوينده چنين میگويد که: «امروز برای ما سيم خاردار و رود و کوه، مرز نيست. آنچه ما به عنوان مرز میشناسيم خط فکری و ايدئولوژيک است» و برای گفته خود شاهد مثال میآورد که: «وقتی در پايتخت فرهنگی يکی از کشورهای آمريکای لاتين بوديم تا در نمايشگاه کتابِ آنجا شرکت نماييم؛ هنگام حضور در غرفه ايران، يک جوان شيعه شده اهل آن کشور، با ديدن نام ايران نزد ما آمد و بعد از ابراز محبت و علاقه، در اداره امور به کمکمان شتافت. در همان روز و بعد از آشنایی با آن جوان وقتی برای بازديد از ساير غرفهها در سالن ناشران خارجی گشت میزدم. به غرفه رژيم صهيونيستی رسيدم و بعد از عصبانيت ناشی از رؤيت عکسهایی از قبه الصخره که به عنوان «نماد اسرائيل» به ديواره غرفه وصل بود، با کلامی تمسخرآميز از غرفهدار پرسيدم: «شما اهل کجای فلسطين هستيد؟» اين پرسش و فتح باب سخن، سبب شد تا زن غرفهدار مليتم را جويا شود و متعاقب آن پاسخ دهد که: «من هم ايرانیام»!
سخن که بدينجا رسيد گوينده چنين گفت که: «در يک روز و يک ساعت، با دو فرد مواجه شدم: يک غيرايرانی شيعه و يک ايرانی صهيونيست؛ باور کنيد من يک تار موی آن جوان شيعه را با آن مثلاً ايرانی عوض نمیکنم؛ شما که جای خود داريد».
پس از اتمام جمله، ابتدا دوستان همسفر تکبير سر میدهند و با ترجمه محمد برادران لبنانی در پیاش صلوات میفرستند. سخن را در همين جا ختم میکنم و به جای خود باز میگردم. بلافاصله يکی دو نفر از جوانان لبنانی کنارم میآيند و ابراز محبت میکنند. نفر سوم هم از راه میرسد و نظم و سکوت جلسه آرامآرام از ميان رفته، اندکی بعد به دليل صحبتهای گوناگونِ افراد حاضر با يکديگر، ختم جلسه اعلام میشود.
وقت رفتن است و با دوستان میبايست برای برنامه بعدي (گردش در مناطق ديدنی شهر) آماده شويم که چند نفر از آن دانشجويان لبنانی میگويند: «اگر میتواني بمان و نگران بازگشتت هم به هتل نباش». دعوت آنان را اجابت کرده و میمانم. در گفتگو با عدهای از آن بيست دانشجو، گاهی پرسشکنندهام و گاهی پرسششونده. کاشف به عمل میآيد که اينجا ساختمان سازمان دانشجويی حزبالله است و آن جوانان نورانی همگی از اعضای حزبالله و مشغول در بخشهای مختلف آن؛ عدهای در ايران آموزش ديدهاند و برخی ديگر هم برای گذراندن دوره بهزودی عازماند. کمتر از ساعتی در جوارشان هستم و نگران از خداحافظی. ترس آن دارم که با توجه به قريب بودن حمله اسرائيل به لبنان، شهدای نبرد آتی باشند.
۱۳۸۹/۶/۱۵
برشی از کتاب «ملیتا؛ سفرنامه مصور لبنان» نگاشته احمد قدیری
+ مشاهده تصاویر
@GhadiriNetwork