eitaa logo
سیداحمد غفاری
1.3هزار دنبال‌کننده
514 عکس
273 ویدیو
24 فایل
بنده‌ی خدا دانشیار و معاون پژوهش موسسه حکمت و فلسفه ایران عضو مرکز الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت admin: @naseralhosain
مشاهده در ایتا
دانلود
📝ﻣﺤﺒﻮﺑﺘﺮین ﻭ ﺯﻳﺒﺎﺗﺮین شخص از زبان ﻫﻤﺴﺮ ﺧﺎﻧﻢ ﮐﺒﻮﺗﺮ! ⬅️ﻋﻠﯽ ﺑﻦ ﺍﺑﻮﺣﻤﺰﻩ ﺛﻤﺎﻟﯽ ﺣﮑﺎﻳﺖ می کند: 🎐ﺭﻭﺯﯼ ﻳﮑﯽ ﺍﺯ ﺩﻭﺳﺘﺎﻥ ﺣﻀﺮﺕ ﺍﺑﻮﺍﻟﺤﺴﻦ ﺍﻣﺎﻡ ﻣﻮﺳﯽ ﮐﺎﻇﻢ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﺑﻪ ﺩﻳﺪﺍﺭ ﺁﻥ ﺣﻀﺮﺕ ﺁﻣﺪ؛ ﻭ ﺣﻀﺮﺗﺶ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻣﻴﻬﻤﺎﻧﯽ ﺩﺭ ﻣﻨﺰﻝ ﺧﻮﺩ ﺩﻋﻮﺕ ﮐﺮﺩ. 🎐ﺍﻣﺎﻡ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﺩﻋﻮﺕ ﺩﻭﺳﺖ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﭘﺬﻳﺮﻓﺖ ﻭ ﺑﻪ ﻫﻤﺮﺍﻩ ﺁﻥ ﺷﺨﺺ ﺣﺮﮐﺖ ﮐﺮﺩ ﺗﺎ ﺑﻪ ﻣﻨﺰﻝ ﺍﻭ ﺭﺳﻴﺪ. ﻫﻤﻴﻦ ﮐﻪ ﺣﻀﺮﺕ ﻭﺍﺭﺩ ﻣﻨﺰﻝ ﺷﺪ، ﻣﻴﺰﺑﺎﻥ ﺗﺨﺘﯽ ﺭﺍ ﻣﻬﻴﺎ ﻧﻤﻮﺩ ﻭ ﺍﻣﺎﻡ ﮐﺎﻇﻢ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﺑﺮ ﺁﻥ ﺗﺨﺖ ﺟﻠﻮﺱ ﻓﺮﻣﻮﺩ. 🎐ﭼﻮﻥ ﺻﺎﺣﺐ ﻣﻨﺰﻝ ﺑﻪ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﺁﻭﺭﺩﻥ ﻏﺬﺍ ﺭﻓﺖ، ﺣﻀﺮﺕ ﻣﺘﻮﺟﻪ ﺷﺪ ﮐﻪ ﻳﮏ ﺟﻔﺖ ﮐﺒﻮﺗﺮ ﺯﻳﺮ ﺗﺨﺖ ﺩﺭ ﺣﺎﻝ ﻭ ﻣﻌﺎﺷﻘﻪ ﺑﺎ ﻳﮑﺪﻳﮕﺮ ﻣﯽ‌ﺑﺎﺷﻨﺪ. 🎐 ﻭﻗﺘﯽ ﺻﺎﺣﺐ ﻣﻨﺰﻝ ﺑﺎ ﻇﺮﻑ ﻏﺬﺍ ﻧﺰﺩ ﺣﻀﺮت ﻭﺍﺭﺩ ﺷﺪ، ﺍﻣﺎﻡ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﺩﺭ ﺣﺎﻝ ﺧﻨﺪﻩ ﻭ ﺗﺒﺴﻢ ﻣﺸﺎﻫﺪﻩ ﮐﺮﺩ، ﺍﺯ ﺭﻭﯼ ﺗﻌﺠﺐ ﺍﻇﻬﺎﺭ ﺩﺍﺷﺖ: ﻳﺎ ﺍﺑﻦ ﺭﺳﻮﻝ ﺍﻟله ﺍﻳﻦ ﺧﻨﺪﻩ ﻭ ﺗﺒﺴﻢ ﺑﺮﺍﯼ ﭼﻴﺴﺖ؟ 🎐ﺣﻀﺮﺕ ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﺑﺮﺍﯼ ﺍﻳﻦ ﻳﮏ ﺟﻔﺖ ﮐﺒﻮﺗﺮﯼ ﺍﺳﺖ، ﮐﻪ ﺯﻳﺮ ﺗﺨﺖ ﻣﺸﻐﻮﻝ ﺷﻮﺧﯽ ﻭ ﺑﺎﺯﯼ ﻫﺴﺘﻨﺪ، ﮐﺒﻮﺗﺮ ﻧﺮ ﺑﻪ ﻫﻤﺴﺮ ﺧﻮﺩ ﻣﯽ‌ﮔﻮﻳﺪ: 🎐ﺍﯼ ﺍﻧﻴﺲ ﻭ ﻣﻮﻧﺲ ﻣﻦ، ﺍﯼ ﻋﺮﻭﺱ ﺯﻳﺒﺎﯼ من ﻗﺴﻢ ﺑﻪ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﻳﮑتا ﺑﺮ ﺭﻭﯼ ﺯﻣﻴﻦ ﻣﻮﺟﻮﺩﯼ ﻣﺤﺒﻮﺑﺘﺮ ﻭ زﻳﺒﺎﺗﺮ ﺍﺯ ﺗﻮ ﻧﺰﺩ ﻣﻦ ﻧﻴﺴﺖ؛ ﻣﮕﺮ ﺍﻳﻦ ﺷﺨﺼﻴﺘﯽ ﮐﻪ ﺭﻭﯼ ﺗﺨﺖ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺍﺳﺖ. 🎐ﺻﺎﺣﺐ ﻣﻨﺰﻝ ﺑﺎ ﺗﻌﺠﺐ ﻋﺮﺿﻪ ﺩﺍﺷﺖ: ﺁﻳﺎ ﺷﻤﺎ ﺯﺑﺎﻥ ﺣﻴﻮﺍﻧﺎﺕ ﻭ ﺳﺨﻦ ﮐﺒﻮﺗﺮﺍﻥ ﺭﺍ ﻫﻢ ﻣﯽ‌ﻓﻬﻤﻴﺪ؟ 📝ﺍﻣﺎﻡ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﺑﻠﯽ، ﻣﺎ ﺍﻫﻞ ﺑﻴﺖ ﺭﺳﺎﻟﺖ، ﺳﺨﻦ ﺣﻴﻮﺍﻧﺎﺕ ﻭ ﭘﺮﻧﺪﮔﺎﻥ ﺭﺍ ﻣﯽ‌ﺩﺍﻧﻴﻢ؛ ﺑﻠﮑﻪ ﺗﻤﺎﻡ ﻋﻠﻮﻡ ﺍﻭﻟﻴﻦ ﻭ ﺁﺧﺮﻳﻦ ﺑﻪ ﻣﺎ ﺩﺍﺩﻩ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ. 📕ﺑﺤﺎﺭ ﺍﻟﺎﻧﻮﺍﺭ: ﺝ 41، ﺹ 56، ﺡ 65. 🎐 @ghafari_ir
. ✅ ✨ یکی از وکلای مورد اعتماد و تام‌الاختیار حضرت عسکری علیه‌السلام، جناب احمدبن‌اسحاق قمی است. ⚜ یکی از نوادگان امام صادق علیه‌السلام بنام ابوالحسن، که ساکن قم و مبتلا به شراب‌خواری بود، یکبار برای درخواست حاجتی به در خانه وکیل امام عسکری علیه‌السلام رفت و اجازه خواست تا با او ملاقات کند، اما احمدبن‌اسحاق به او راه نداد. سید با غصه و ناراحتی به خانه‌ی خود برگشت. 🌟 در همان سال، احمدبن‌اسحاق به حج مشرف شد. در بین راه به سامراء رسید و اجازه خواست که با امام حسن عسکرى علیه‌السلام ملاقات کند، ولی بر خلاف انتظارش، امام به او اجازه نداد. احمد گریه طولانی و تضرع نمود تا امام به او اجازه‌ی حضور دادند. ⚜ همین که خدمت آن حضرت رسید، عرض کرد ای پسر رسول خدا! برای چه مرا از زیارت خود منع نمودی و حال آنکه من از شیعیان و پیروان تو هستم؟! ✨ امام فرمودند: برای آنکه تو پسر عموی ما را از در منزل خود راندی. احمد با شنیدن این جمله گریه کرد و گفت به خداوند قسم که او را رد نکردم مگر به خاطر آنکه از گناهانش و شرابخواری توبه کند. ✅ امام فرمودند: راست گفتی ولی چاره‏ای نیست جز آنکه به سادات احترام بگذاری و به آنها اهانت نکنی؛ که در غیر این صورت، از زیانکاران خواهی بود؛ آنها منتسب به ما هستند. ✨ وقتی احمدبن‌اسحاق به قم برگشت، طبقات مختلف مردم به دیدن او آمدند و ابوالحسن نیز با ایشان بود. همین که چشم احمد به او افتاد، از جای خود بلند شد و  او را در آغوش گرفت و بالای مجلس نشاند. ابوالحسن با توجه به رفتار سابق احمد این کار را از او بعید می‏دانست و به همین خاطر، علت را پرسید. ✨ احمدبن‌اسحاق ماجرای دیدار خودش را با امام عسکرى علیه‌السلام و فرمایشات ایشان را توضیح داد. ابوالحسن با شنیدن این سخنان و توجه به مقام معنوی سادات، از کرده‌ی خود پشیمان شد و در همان جا از کارهای زشت خویش توبه کرد و به خانه آمد و آنچه از آثار گناه وجود داشت نابود کرد و پرهیزکاری و ورع را پیشه نمود و در نهایت، در نزدیکی قبر مطهر حضرت فاطمه معصومه سلام‌الله‌علیها به خاک سپرده شد.   🆔 @ghafari_ir