📝ﻣﺤﺒﻮﺑﺘﺮین ﻭ ﺯﻳﺒﺎﺗﺮین شخص از زبان ﻫﻤﺴﺮ ﺧﺎﻧﻢ ﮐﺒﻮﺗﺮ!
⬅️ﻋﻠﯽ ﺑﻦ ﺍﺑﻮﺣﻤﺰﻩ ﺛﻤﺎﻟﯽ ﺣﮑﺎﻳﺖ می کند:
🎐ﺭﻭﺯﯼ ﻳﮑﯽ ﺍﺯ ﺩﻭﺳﺘﺎﻥ ﺣﻀﺮﺕ ﺍﺑﻮﺍﻟﺤﺴﻦ ﺍﻣﺎﻡ ﻣﻮﺳﯽ ﮐﺎﻇﻢ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﺑﻪ ﺩﻳﺪﺍﺭ ﺁﻥ ﺣﻀﺮﺕ ﺁﻣﺪ؛ ﻭ ﺣﻀﺮﺗﺶ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻣﻴﻬﻤﺎﻧﯽ ﺩﺭ ﻣﻨﺰﻝ ﺧﻮﺩ ﺩﻋﻮﺕ ﮐﺮﺩ.
🎐ﺍﻣﺎﻡ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﺩﻋﻮﺕ ﺩﻭﺳﺖ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﭘﺬﻳﺮﻓﺖ ﻭ ﺑﻪ ﻫﻤﺮﺍﻩ ﺁﻥ ﺷﺨﺺ ﺣﺮﮐﺖ ﮐﺮﺩ ﺗﺎ ﺑﻪ ﻣﻨﺰﻝ ﺍﻭ ﺭﺳﻴﺪ. ﻫﻤﻴﻦ ﮐﻪ ﺣﻀﺮﺕ ﻭﺍﺭﺩ ﻣﻨﺰﻝ ﺷﺪ، ﻣﻴﺰﺑﺎﻥ ﺗﺨﺘﯽ ﺭﺍ ﻣﻬﻴﺎ ﻧﻤﻮﺩ ﻭ ﺍﻣﺎﻡ ﮐﺎﻇﻢ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﺑﺮ ﺁﻥ ﺗﺨﺖ ﺟﻠﻮﺱ ﻓﺮﻣﻮﺩ.
🎐ﭼﻮﻥ ﺻﺎﺣﺐ ﻣﻨﺰﻝ ﺑﻪ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﺁﻭﺭﺩﻥ ﻏﺬﺍ ﺭﻓﺖ، ﺣﻀﺮﺕ ﻣﺘﻮﺟﻪ ﺷﺪ ﮐﻪ ﻳﮏ ﺟﻔﺖ ﮐﺒﻮﺗﺮ ﺯﻳﺮ ﺗﺨﺖ ﺩﺭ ﺣﺎﻝ #ﺑﺎﺯﯼ ﻭ ﻣﻌﺎﺷﻘﻪ ﺑﺎ ﻳﮑﺪﻳﮕﺮ ﻣﯽﺑﺎﺷﻨﺪ.
🎐 ﻭﻗﺘﯽ ﺻﺎﺣﺐ ﻣﻨﺰﻝ ﺑﺎ ﻇﺮﻑ ﻏﺬﺍ ﻧﺰﺩ ﺣﻀﺮت ﻭﺍﺭﺩ ﺷﺪ، ﺍﻣﺎﻡ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﺩﺭ ﺣﺎﻝ ﺧﻨﺪﻩ ﻭ ﺗﺒﺴﻢ ﻣﺸﺎﻫﺪﻩ ﮐﺮﺩ، ﺍﺯ ﺭﻭﯼ ﺗﻌﺠﺐ ﺍﻇﻬﺎﺭ ﺩﺍﺷﺖ: ﻳﺎ ﺍﺑﻦ ﺭﺳﻮﻝ ﺍﻟله ﺍﻳﻦ ﺧﻨﺪﻩ ﻭ ﺗﺒﺴﻢ ﺑﺮﺍﯼ ﭼﻴﺴﺖ؟
🎐ﺣﻀﺮﺕ ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﺑﺮﺍﯼ ﺍﻳﻦ ﻳﮏ ﺟﻔﺖ ﮐﺒﻮﺗﺮﯼ ﺍﺳﺖ، ﮐﻪ ﺯﻳﺮ ﺗﺨﺖ ﻣﺸﻐﻮﻝ ﺷﻮﺧﯽ ﻭ ﺑﺎﺯﯼ ﻫﺴﺘﻨﺪ، ﮐﺒﻮﺗﺮ ﻧﺮ ﺑﻪ ﻫﻤﺴﺮ ﺧﻮﺩ ﻣﯽﮔﻮﻳﺪ:
🎐ﺍﯼ ﺍﻧﻴﺲ ﻭ ﻣﻮﻧﺲ ﻣﻦ، ﺍﯼ ﻋﺮﻭﺱ ﺯﻳﺒﺎﯼ من ﻗﺴﻢ ﺑﻪ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﻳﮑتا ﺑﺮ ﺭﻭﯼ ﺯﻣﻴﻦ ﻣﻮﺟﻮﺩﯼ ﻣﺤﺒﻮﺑﺘﺮ ﻭ زﻳﺒﺎﺗﺮ ﺍﺯ ﺗﻮ ﻧﺰﺩ ﻣﻦ ﻧﻴﺴﺖ؛ ﻣﮕﺮ ﺍﻳﻦ ﺷﺨﺼﻴﺘﯽ ﮐﻪ ﺭﻭﯼ ﺗﺨﺖ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺍﺳﺖ.
🎐ﺻﺎﺣﺐ ﻣﻨﺰﻝ ﺑﺎ ﺗﻌﺠﺐ ﻋﺮﺿﻪ ﺩﺍﺷﺖ: ﺁﻳﺎ ﺷﻤﺎ ﺯﺑﺎﻥ ﺣﻴﻮﺍﻧﺎﺕ ﻭ ﺳﺨﻦ ﮐﺒﻮﺗﺮﺍﻥ ﺭﺍ ﻫﻢ ﻣﯽﻓﻬﻤﻴﺪ؟
📝ﺍﻣﺎﻡ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﺑﻠﯽ، ﻣﺎ ﺍﻫﻞ ﺑﻴﺖ ﺭﺳﺎﻟﺖ، ﺳﺨﻦ ﺣﻴﻮﺍﻧﺎﺕ ﻭ ﭘﺮﻧﺪﮔﺎﻥ ﺭﺍ ﻣﯽﺩﺍﻧﻴﻢ؛ ﺑﻠﮑﻪ ﺗﻤﺎﻡ ﻋﻠﻮﻡ ﺍﻭﻟﻴﻦ ﻭ ﺁﺧﺮﻳﻦ ﺑﻪ ﻣﺎ ﺩﺍﺩﻩ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ.
📕ﺑﺤﺎﺭ ﺍﻟﺎﻧﻮﺍﺭ: ﺝ 41، ﺹ 56، ﺡ 65.
#روایت
🎐 @ghafari_ir
.
✅ #احترام_به_سادات
✨ یکی از وکلای مورد اعتماد و تامالاختیار حضرت عسکری علیهالسلام، جناب احمدبناسحاق قمی است.
⚜ یکی از نوادگان امام صادق علیهالسلام بنام ابوالحسن، که ساکن قم و مبتلا به شرابخواری بود، یکبار برای درخواست حاجتی به در خانه وکیل امام عسکری علیهالسلام رفت و اجازه خواست تا با او ملاقات کند، اما احمدبناسحاق به او راه نداد. سید با غصه و ناراحتی به خانهی خود برگشت.
🌟 در همان سال، احمدبناسحاق به حج مشرف شد. در بین راه به سامراء رسید و اجازه خواست که با امام حسن عسکرى علیهالسلام ملاقات کند، ولی بر خلاف انتظارش، امام به او اجازه نداد. احمد گریه طولانی و تضرع نمود تا امام به او اجازهی حضور دادند.
⚜ همین که خدمت آن حضرت رسید، عرض کرد ای پسر رسول خدا! برای چه مرا از زیارت خود منع نمودی و حال آنکه من از شیعیان و پیروان تو هستم؟!
✨ امام فرمودند: برای آنکه تو پسر عموی ما را از در منزل خود راندی. احمد با شنیدن این جمله گریه کرد و گفت به خداوند قسم که او را رد نکردم مگر به خاطر آنکه از گناهانش و شرابخواری توبه کند.
✅ امام فرمودند: راست گفتی ولی چارهای نیست جز آنکه به سادات احترام بگذاری و به آنها اهانت نکنی؛ که در غیر این صورت، از زیانکاران خواهی بود؛ آنها منتسب به ما هستند.
✨ وقتی احمدبناسحاق به قم برگشت، طبقات مختلف مردم به دیدن او آمدند و ابوالحسن نیز با ایشان بود. همین که چشم احمد به او افتاد، از جای خود بلند شد و او را در آغوش گرفت و بالای مجلس نشاند. ابوالحسن با توجه به رفتار سابق احمد این کار را از او بعید میدانست و به همین خاطر، علت را پرسید.
✨ احمدبناسحاق ماجرای دیدار خودش را با امام عسکرى علیهالسلام و فرمایشات ایشان را توضیح داد. ابوالحسن با شنیدن این سخنان و توجه به مقام معنوی سادات، از کردهی خود پشیمان شد و در همان جا از کارهای زشت خویش توبه کرد و به خانه آمد و آنچه از آثار گناه وجود داشت نابود کرد و پرهیزکاری و ورع را پیشه نمود و در نهایت، در نزدیکی قبر مطهر حضرت فاطمه معصومه سلاماللهعلیها به خاک سپرده شد.
#روایت
🆔 @ghafari_ir