قافله ی منتظران
#يعقوب_كربلا...
🏴
خودش رفته دلش در کربلا مانده
و ذهنش داخل گودال جا مانده
همان گودال که در آن دهان زخم ها بدجور وامانده
همان گودال که تاب از وجود خواهری برده
یکی از داخلش پیراهنی و یک نفر انگشتری برده
تنی را روی خاک آن رها کرده سری برده
خودش دیده که خون از جسم دنیا رفته در گودال
و دریا دستهایش زیر دریا رفته در گودال
هزار و نهصد و پنجاه تا.....
یعنی
که تیر از تیر بالا رفته در گودال...
کمی هم آن طرف تر شهر شام و
سنگ روی پشت بام و ازدحامش
بگویم از کدامش؟
به جان عمه ی سادات
نفرت دارم از دروازه ی ساعات
اگرچه قافله آنجا معطل شد
اگرچه روضه اش سنگین تر از تل شد
ولی من زود باید رد شوم، آخر
بدم می آید ازاین واژه های آستین پاره و معجر
نباید هی که دامن زد به این جریان!
نمی خواهم بگویم ناقه ی عریان
نمی خواهم که روضه شعله ور باشد
از اینکه هست دیگر بیشتر باشد
قرار روضه ی بعدی ما پنجم صفر باشد...
#یعقوب_کربلا
#خودش_رفته_دلش_در_کربلا_مانده
@ghafeleyeh_montazeran
🏴
خودش رفته دلش در کربلا مانده
و ذهنش داخل گودال جا مانده
همان گودال که در آن دهان زخم ها بدجور وامانده
همان گودال که تاب از وجود خواهری برده
یکی از داخلش پیراهنی و یک نفر انگشتری برده
تنی را روی خاک آن رها کرده سری برده
خودش دیده که خون از جسم دنیا رفته در گودال
و دریا دستهایش زیر دریا رفته در گودال
هزار و نهصد و پنجاه تا.....
یعنی
که تیر از تیر بالا رفته در گودال...
کمی هم آن طرف تر شهر شام و
سنگ روی پشت بام و ازدحامش
بگویم از کدامش؟
به جان عمه ی سادات
نفرت دارم از دروازه ی ساعات
اگرچه قافله آنجا معطل شد
اگرچه روضه اش سنگین تر از تل شد
ولی من زود باید رد شوم، آخر
بدم می آید ازاین واژه های آستین پاره و معجر
نباید هی که دامن زد به این جریان!
نمی خواهم بگویم ناقه ی عریان
نمی خواهم که روضه شعله ور باشد
از اینکه هست دیگر بیشتر باشد
قرار روضه ی بعدی ما پنجم صفر باشد...
#یعقوب_کربلا
#خودش_رفته_دلش_در_کربلا_مانده
@ghafeleyeh_montazeran