شکر خدا که حبِّ علی در وجود ماست
درباره ى علی همه گفت و شنود ماست
ما با علی سلوکِ الی الله می کنیم
اصلاً علی علیست که سِیر صعود ماست
ذکرش عبادت است بسانِ نمازِ فرض
حیدر، اذان، اقامه، تشهد، سجود ماست
حصن حصین ماست ، امان و امین ماست
رمز قیام ماست دلیل قعود ماست
حب علی جواز صراط است روز حشر
محشر نهایتاً همه جایش به سود ماست
هر کس دلش به عشق کسی وصله می خورد
این عشق حیدر است که در تار و پود ماست
محشر قیامتی است جلوی درِ بهشت
این یا علی علیست که رمز ورود ماست
نام امیر را همه جا ، جار می زنیم
شاه نجف تمامیِ بود و نبود ماست
#يكشنبه_هاى_مولا
#این_عشق_حیدر_است_که_در_تار_و_پود_ماست
#مهدى_مقيمى
@ghafeleyeh_montazeran
🏴
پرچمت افتاد و این قصه توانم را گرفت
چشم پر خون تو نور دیدگانم را گرفت
دست بی رحمی میانِ ابروانت را شکافت
با عمودت بر زمین زد آسمانم را گرفت
کاسه ها از دست ها افتاد یک یک بر زمین
مشک افتاد و امید کودکانم را گرفت
اربا اربا دیدن اکبر امانم را برید
قطعه قطعه دیدن عباس جانم را گرفت
ای الهی بشکند دست حکیم ابن طفیل
کاین چنین از من علمدار جوانم را گرفت
تا که خواباندم عمود خیمه ات را بر زمین
ترس از سیلی وجود دخترانم را گرفت
قبل از این سمت حرم دشمن نگاه چپ نکرد
وای بر زینب که دشمن پاسبانم را گرفت
ای برادر دشمن تو با گرفتن از منت
اذن مرکب تاختن بر استخوانم را گرفت
بی برادر ماندن آخر حاصلش این میشود
نیزه خوردم بی هوا و خون دهانم را گرفت
گوشه ای از نیزه ی دشمن لبم را پاره کرد
گوشه ای از نیزه، دندان و زبانم را گرفت
#حضرت_عباس_ع_شهادت
#مهدی_مقیمی
@ghafeleyeh_montazeran
🏴
صبری کنید این کشته ها را می شناسم
جاماندگان نینوا را می شناسم
من زاده ی زهرا علی بن الحسینم
هم زخم ها را هم شفا را می شناسم
گرچه شناسایی کمی سخت است اما
من دو یتیم مجتبی را می شناسم
این پیکر مُثله که مانده روی خاک و
رفته سرش بر نیزه ها را می شناسم
از عمه جانم مانده اینجا یادگاری
طفلان اویند این دو تا را می شناسم
از علقمه بوی عمو جانم می آید
ای قوم بوی آشنا را می شناسم
من تک تک این تکه تکه جسم های
از هم جدا، از سر جدا را می شناسم
یک پیرهن حتی نماند از یوسف اما
من یوسف کرببلا را می شناسم
دفنش بدون بوریا امکان ندارد
من پیکر خون خدا را می شناسم
بر جسم بابای غریبم یک نشانی است
بر سینه ی او جای پا را می شناسم
#امام_سجاد_دفن_ابدان_مطهر_شهدای_کربلا
#مهدی_مقیمی
@ghafeleyeh_montazeran
🏴
تو رفتی کربلا روی سرم یکباره ویران شد
خودم دیدم ز روی تل که جسمت سنگباران شد
بهای کُشتنت گردید سهمِ نیزه داران و
ولی انگشترت دیدم که سهم ساربانان شد
هجوم آورد لشگر سمت گودال و خودم دیدم
عمامه قسمت این و عبایت قسمت آن شد
خودِ تو سوختی در زیر تیغ آفتاب اما
در آتش خیمه هایت سوخت و با خاک یکسان شد
نداری کهنه پیراهن به تن حتی برادر جان
بمیرد خواهرت زینب تنت بدجور عریان شد
بمیرم من برای غربتت ای یوسف زهرا
که تن پوشت عزیزم خار و خاشاک بیابان شد
تنت عریان شد اما هست جای شکر آن باقی
که زیر نیزه و تیرِ شکسته باز پنهان شد
کجا کارم کشیده ، ای علمدار از روی نیزه
ببین شمر ابن ذی الجوشن برای ما رجز خوان شد
علمدارم که بود از گل کسی کمتر نگفت اما
پس از او تازیانه آشنا با جسم طفلان شد
به سمت علقمه رو کردم و گفتم به زیر لب
برادر پرچمت افتاد و سیلی زن ، فراوان شد
#حضرت_زينب_س_در_مسير_كوفه_و_شام
#امام_حسین_ع_بعد_از_شهادت
#مهدی_مقیمی
@ghafeleyeh_montazeran
.
دختر نگو ، بگو گُهرِ مرتضی علی
زینت نگو که تاج سرِ مرتضی علی
أولادُهُم مساویِ أکبادُهُم ، لذا
دختر نگو ، بگو جگر مرتضی علی
حق داشت افتخار کند بر تو بوتراب
ای میوه ى دل و ثمرِ مرتضی علی
نوع نگاهِ او به تو ، اثبات می کند
زهراست زنده در نظرِ مرتضی علی
زهراست آسمان علی آسمان عشق
زینب ستاره ى سحرِ مرتضی علی
غم از میان خانه ى مولا جواب شد
تا بوده ای تو دور و برِ مرتضی علی
ارباب با نگاه تو اُنسی عجیب داشت
آرامشِ دل پسرِ مرتضی علی
عباس آمد و قمرِ این عشیره شد
تو آسمانِ آن قمرِ مرتضی علی
کرببلا به پای شکوه تو سجده کرد
ای در وجود تو اثرِ مرتضی علی
لرزید پشت کوفه به هنگام خطبه ات
وقتی شدی تو جلوه گر مرتضی علی
شد شام و کوفه زیر و زِبَر با کلام تو
اما به شیوه و هنرِ مرتضی علی
خدشه به بارگاه تو وارد نمی شود
تا هست جان ما سپرِ مرتضی علی
#لرزید_پشت_کوفه_به_هنگام_خطبه_ات
#حضرت_زینب
#مهدی_مقیمی
@ghafeleyeh_montazeran
🏴
هر جا که روضه ایست به پا باورت شود
بی تاب تر ز هر دل بی تاب زینب است
اصلاً خدا گواست که در سال شصت و یک
بنیانگذار روضۀ ارباب زینب است
معلوم بود موقع رفتن ز چشمهاش
در سینه رازهای عجیبی نهفته داشت
این روضه های عام که مردُم شنیده اند
صدها نمونه سخت ترش را نگفته داشت
از قطعه ای ز پیرهنی کهنه حرف داشت
با یک سند که بود به مشتی گره شده
از پیکری که طبق روایت مشبک است
از ضربه های تیغ ، شبیه زره شده
تا لحظه های آخر عمرش عجیب بود
یک لحظه هم ز یاد حسینش جدا نشد
جایی نبود عمّۀ سادات رفته و
یک لحظه بعد روضه در آنجا به پا نشد
هر جا که رفت دختر حیدر تمام عمر
گریه برای حضرت شیب الخضیب کرد
بر صورت و سرش زد و کم کم ز حال رفت
تا یاد جای چکمۀ آن نانجیب کرد
افتاد هر زمان که به گرما به یاد او
او که سه روز زیر تب آفتاب ماند
رفت و به یاد پیکر او تا دمِ غروب
در زیر آفتاب ،کنار رباب ماند
گرچه که داستان سرش روی نیزه ها
سخت است و خواهر این همه را باورش نبود
اما گمان کنم که جگرسوز و سخت تر
از داستان غارت انگشترش نبود
روزی هزار مرتبه با یاد آب سوخت
آبی که قسمت علیِ اصغرش نشد
تیغی نماند در کف دشمن که آشنا
با جسم پُر ز خون علی اکبرش نشد
تا انتهای زندگی اش گریه کرد و بس
با یاد خشکیِ لب او بر لب فرات
با یاد گریه های سه ساله به زیر پا
با شعله های دامن علیا مخدرات
اکنون که با گذشتن بیش از هزار سال
هر روز ، روضه گرم تر از روز دیگر است
بی شک حیات شیعه ز خون برادر و
مدیون اشکهای پر از حرف خواهر است
زینب شهیده است به مرگ خودم قسم
او کشتۀ جسارت بازار برده است
غیر از شهیده هر که بگوید به عمه جان
در حق خاندان علی ظلم کرده است
#حضرت_زینب_س_وفات
#مهدی_مقیمی
@ghafeleyeh_montazeran
.
غرق عصیانم ولی پای تو گیرم لااقل
عاشق روی تو ای ماه منیرم لااقل
تا مسیر عاشقی سمت خراسان شماست
من هم از آوارگان این مسیرم لااقل
کاشکی می شد که یک ساعت نشانِ خدمتِ
خادمان افتخاری را بگیرم لااقل
گر نشد توفیق تا من کشتۀ عشقش شوم
دلخوشم از اینکه بر عشقش اسیرم لااقل
ساکن صحن رضا بودن اگر ممکن نشد
کاش می شد در رواق او بمیرم لااقل
من ندارم جز گدایی بر درش سرمایه ای
باز هم شکرانه دارد من فقیرم لااقل
وعده داده در سه جا آید به دیدارم رضا
می شود در روز محشر دستگیرم لااقل
تا ابد این حیدری بودن برای ما بس است
هر که هستم عبد مولای غدیرم لااقل
شد علی نامش که جاویدان شود یاد علی
عمر ما خورده گره با یاد اولاد علی
#چهارشنبه_های_امام_رضایی
#امام_رضا_مدح
#مهدى_مقيمى
@ghafeleyeh_montazeran
.
خدا به روز قیامت به دادِ ما برسد
ز روی لطف و کرامت به دادِ ما برسد
گناه پشت گناه و حرام پشت حرام
مگر که اشک ندامت به دادِ ما برسد
مگر به برکت این سفره های افطاری
به لحظه های اجابت به دادِ ما برسد
خدا به دید عدالت نظر کند ، ... زاریم !
مگر به دیدِ عنایت به دادِ ما برسد
به مرگ داخل بستر نمی شود دل بست
خدا کند که شهادت به دادِ ما برسد
نه روزه ای نه نماز ِ درست و درمانی
مگر دو وعده زیارت به دادِ ما برسد
ولایتِ علی و آل اوست هستیِ ما
امید ماست ولایت به دادِ ما برسد
به لطف و یاریِ حق در مجالس ارباب
خودِ حسین ، نهایت به دادِ ما برسد
سری به نیزه بلند است و دخترش بی تاب
خدا به بندِ اسارت به دادِ ما برسد
به گریه گفت ، روی نیزه با علمدارش
نگاه کن .... که نگاهت به دادِ ما برسد
#مناجات_با_خدا
#مهدی_مقیمی
@ghafeleyeh_montazeran
.
محبت علی و فاطمه ، حسین و حسن
محبتی که پدر داده یادمان این است
محبتی که سرانجام در حساب و کتاب
رسد به روز قیامت به دادِمان این است
فقط ز درسِ الفبا " حُ سِ ی ن " را بلدیم
هزار شکر که سطح سوادمان این است
چه فرق می کند اصلاً عجم ، عرب ، غیره...
که اهل روضه شدیم و نژادمان این است
یکی زیارت دنیا یکی شفاعت حشر
تمام خواهشِ دلهای خادمان این است
بقیع می شود آباد مثل کرببلا
خدا گواست که ما اعتقادمان این است
#اهل_بیت_علیهم_السلام_مدح
#مهدی_مقیمی
@ghafeleyeh_montazeran
🏴
پرچمت افتاد و این قصه توانم را گرفت
چشم پر خون تو نور دیدگانم را گرفت
دست بی رحمی میانِ ابروانت را شکافت
با عمودت بر زمین زد آسمانم را گرفت
کاسه ها از دست ها افتاد یک یک بر زمین
مشک افتاد و امید کودکانم را گرفت
اربا اربا دیدن اکبر امانم را برید
قطعه قطعه دیدن عباس جانم را گرفت
ای الهی بشکند دست حکیم ابن طفیل
کاین چنین از من علمدار جوانم را گرفت
تا که خواباندم عمود خیمه ات را بر زمین
ترس از سیلی وجود دخترانم را گرفت
قبل از این سمت حرم دشمن نگاه چپ نکرد
وای بر زینب که دشمن پاسبانم را گرفت
ای برادر دشمن تو با گرفتن از منت
اذن مرکب تاختن بر استخوانم را گرفت
بی برادر ماندن آخر حاصلش این میشود
نیزه خوردم بی هوا و خون دهانم را گرفت
گوشه ای از نیزه ی دشمن لبم را پاره کرد
گوشه ای از نیزه، دندان و زبانم را گرفت
#حضرت_عباس_ع_شهادت
#مهدی_مقیمی
@ghafeleyeh_montazeran
🏴
صبری کنید این کشته ها را می شناسم
جاماندگان نینوا را می شناسم
من زاده ی زهرا علی بن الحسینم
هم زخم ها را هم شفا را می شناسم
گرچه شناسایی کمی سخت است اما
من دو یتیم مجتبی را می شناسم
این پیکر مُثله که مانده روی خاک و
رفته سرش بر نیزه ها را می شناسم
از عمه جانم مانده اینجا یادگاری
طفلان اویند این دو تا را می شناسم
از علقمه بوی عمو جانم می آید
ای قوم بوی آشنا را می شناسم
من تک تک این تکه تکه جسم های
از هم جدا، از سر جدا را می شناسم
یک پیرهن حتی نماند از یوسف اما
من یوسف کرببلا را می شناسم
دفنش بدون بوریا امکان ندارد
من پیکر خون خدا را می شناسم
بر جسم بابای غریبم یک نشانی است
بر سینه ی او جای پا را می شناسم
#امام_سجاد_دفن_ابدان_مطهر_شهدای_کربلا
#مهدی_مقیمی
@ghafeleyeh_montazeran
🏴
تو رفتی کربلا روی سرم یکباره ویران شد
خودم دیدم ز روی تل که جسمت سنگباران شد
بهای کُشتنت گردید سهمِ نیزه داران و
ولی انگشترت دیدم که سهم ساربانان شد
هجوم آورد لشگر سمت گودال و خودم دیدم
عمامه قسمت این و عبایت قسمت آن شد
خودِ تو سوختی در زیر تیغ آفتاب اما
در آتش خیمه هایت سوخت و با خاک یکسان شد
نداری کهنه پیراهن به تن حتی برادر جان
بمیرد خواهرت زینب تنت بدجور عریان شد
بمیرم من برای غربتت ای یوسف زهرا
که تن پوشت عزیزم خار و خاشاک بیابان شد
تنت عریان شد اما هست جای شکر آن باقی
که زیر نیزه و تیرِ شکسته باز پنهان شد
کجا کارم کشیده ، ای علمدار از روی نیزه
ببین شمر ابن ذی الجوشن برای ما رجز خوان شد
علمدارم که بود از گل کسی کمتر نگفت اما
پس از او تازیانه آشنا با جسم طفلان شد
به سمت علقمه رو کردم و گفتم به زیر لب
برادر پرچمت افتاد و سیلی زن ، فراوان شد
#حضرت_زينب_س_در_مسير_كوفه_و_شام
#امام_حسین_ع_بعد_از_شهادت
#مهدی_مقیمی
@ghafeleyeh_montazeran