eitaa logo
قاف عشق
848 دنبال‌کننده
13.7هزار عکس
4.7هزار ویدیو
34 فایل
@maramname ارتباط با ادمین ترویج فرهنگ دفاع مقدس، جهاد و شهادت و معرفی شهدای استان اصفهان *قاف عشق در پیام رسان سروش ghafeeshg@ و بله ghafeshg@ نیز فعال است
مشاهده در ایتا
دانلود
مادر گفت: «برو تو اتاقت، قراره تو و حـسين آقـا بـراي چنـد دقيقـه همديگر رو ببينيد و با هم صحبت كنيد.» گفتم: «من خجالت ميكشم.» مادرم با خنده گفت: «بـرو، خـودت رو لوس نكن.» به اتاق رفتم، پس از چند دقيقه وارد اتاق شد. شروع كرد به صحبت كردن و گفت: «بسم الله الرحمن الرحيم. من قصد ازدواج نداشتم اما چون ازدواج سنت پيغمبره و من هم شنيدم هـر كـس زودتر ازدواج كند زودتر هم شهيد ميشه، تصميم گرفتم عروسي كنم. هر وقت لازم بدونم به جبهـه مـيرم، شـايد هـم مـاههـا برنگـردم و... اگـه ميخواهي با من ازدواج كني، بايد با جبهه و جنگ خو بگيـري، دوسـت دارم همسرم بتونه يه تفنگ رو بلند كنه، ميدوني يعنـي چـي؟ يعنـي يـه شيرزن باشه و بس...» بيشتر از جبهه و جنگ و شهدا برايم گفت. با خودم گفتم: «بايد خودم را براي زندگي سختي آماده كنم.» انگار همه چيز دست به دست هم داده بود تا تقدير من اينگونه رقم بخورد كه در آينده اي نه چندان دور پيكر غـرق بـه خـون حـسين آقـا را ببينم؛ پيكري كه نـه سـر دارد تـا چـشم بـه چـشمش بينـدازم و بگـويم بي معرفت اين رسم دلبري نبود؛ و نه دست، تا اينكه دستگيري ام نمايد. ¡ 👈شهيد حسين محمد عليپوركناري 🍃🌷 @ghafeshgh  👈👈
مادر گفت: «برو تو اتاقت، قراره تو و حـسين آقـا بـراي چنـد دقيقـه همديگر رو ببينيد و با هم صحبت كنيد.» گفتم: «من خجالت ميكشم.» مادرم با خنده گفت: «بـرو، خـودت رو لوس نكن.» به اتاق رفتم، پس از چند دقيقه وارد اتاق شد. شروع كرد به صحبت كردن و گفت: «بسم الله الرحمن الرحيم. من قصد ازدواج نداشتم اما چون ازدواج سنت پيغمبره و من هم شنيدم هـر كـس زودتر ازدواج كند زودتر هم شهيد ميشه، تصميم گرفتم عروسي كنم. هر وقت لازم بدونم به جبهـه مـيرم، شـايد هـم مـاههـا برنگـردم و... اگـه ميخواهي با من ازدواج كني، بايد با جبهه و جنگ خو بگيـري، دوسـت دارم همسرم بتونه يه تفنگ رو بلند كنه، ميدوني يعنـي چـي؟ يعنـي يـه شيرزن باشه و بس...» بيشتر از جبهه و جنگ و شهدا برايم گفت. با خودم گفتم: «بايد خودم را براي زندگي سختي آماده كنم.» انگار همه چيز دست به دست هم داده بود تا تقدير من اينگونه رقم بخورد كه در آينده اي نه چندان دور پيكر غـرق بـه خـون حـسين آقـا را ببينم؛ پيكري كه نـه سـر دارد تـا چـشم بـه چـشمش بينـدازم و بگـويم بي معرفت اين رسم دلبري نبود؛ و نه دست، تا اينكه دستگيري ام نمايد. ¡ 👈شهيد حسين محمد عليپوركناري 🍃🌷 @ghafeshgh  👈👈