#اخلاص_شهدا
از پدرم همه به نیکی یاد میکنند با سن کمش دنیایی از معرفت بود یکی از آقایون محل به من میگفت: تو و دخترم هم سن بودید اونوقتا خانمم شیر نداشت که به دخترم بده منم پولی نداشتم که شیر بخرم، میگفت: شبی خوابیدیم صبح که بیدارشدیم دیدیم توحیاط خونمون کنار درب خونه یه حلب شیر هست خانمم خیلی خوشحال شد ما اون شیر رو دادیم به بچم اینکار به مدت زیادی تکرار میشد آخرشم نفهمیدیم کار کیه
میگفت؛ یه روز خانمم گفت کشیک بده ببینیم کیه؟
چند شبی کشیک ایستادم تا بلاخره ازپشت گرفتمش برش گردوندم دیدم حسینِ، وقتی دید که شناختمش ازمن قول گرفت که به کسی چیزی نگم
#شهید_حسین_محمدنسب
ارسالی از مخاطب محترم سرکار خانم منصوره محمد نسب فرزند شهید حسین محمد نسب از استان مازندران شهرستان بابل
🔻۲۲ اسفند روز بزرگداشت شهدا
🍃🌷
#قاف_عشق
@ghafeshgh 👈👈
هدایت شده از قاف عشق
#اخلاص_شهدا
از پدرم همه به نیکی یاد میکنند با سن کمش دنیایی از معرفت بود یکی از آقایون محل به من میگفت: تو و دخترم هم سن بودید اونوقتا خانمم شیر نداشت که به دخترم بده منم پولی نداشتم که شیر بخرم، میگفت: شبی خوابیدیم صبح که بیدارشدیم دیدیم توحیاط خونمون کنار درب خونه یه حلب شیر هست خانمم خیلی خوشحال شد ما اون شیر رو دادیم به بچم اینکار به مدت زیادی تکرار میشد آخرشم نفهمیدیم کار کیه
میگفت؛ یه روز خانمم گفت کشیک بده ببینیم کیه؟
چند شبی کشیک ایستادم تا بلاخره ازپشت گرفتمش برش گردوندم دیدم حسینِ، وقتی دید که شناختمش ازمن قول گرفت که به کسی چیزی نگم
#شهید_حسین_محمدنسب
ارسالی از مخاطب محترم سرکار خانم منصوره محمد نسب فرزند شهید حسین محمد نسب از استان مازندران شهرستان بابل
🔻۲۲ اسفند روز بزرگداشت شهدا
🍃🌷
#قاف_عشق
@ghafeshgh 👈👈
#اخلاص_شهدا
از پدرم همه به نیکی یاد میکنند با سن کمش دنیایی از معرفت بود یکی از آقایون محل به من میگفت: تو و دخترم هم سن بودید اونوقتا خانمم شیر نداشت که به دخترم بده منم پولی نداشتم که شیر بخرم، میگفت: شبی خوابیدیم صبح که بیدارشدیم دیدیم توحیاط خونمون کنار درب خونه یه حلب شیر هست خانمم خیلی خوشحال شد ما اون شیر رو دادیم به بچم اینکار به مدت زیادی تکرار میشد آخرشم نفهمیدیم کار کیه
میگفت؛ یه روز خانمم گفت کشیک بده ببینیم کیه؟
چند شبی کشیک ایستادم تا بلاخره ازپشت گرفتمش برش گردوندم دیدم حسینه وقتی دید که شناختمش ازمن قول گرفت که به کسی چیزی نگم
#شهید_حسین_محمدنسب
ارسالی از مخاطب محترم سرکار خانم منصوره محمد نسب فرزند شهید حسین محمد نسب از استان مازندران شهرستان بابل
🍃🌷
#قاف_عشق
@ghafeshgh 👈👈
#اخلاص_شهدا
♦️از پدرم همه به نیکی یاد میکنند با سن کمش دنیایی از معرفت بود یکی از آقایون محل به من میگفت: تو و دخترم هم سن بودید اونوقتا خانمم شیر نداشت که به دخترم بده منم پولی نداشتم که شیر بخرم، میگفت: شبی خوابیدیم صبح که بیدارشدیم دیدیم توحیاط خونمون کنار درب خونه یه حلب شیر هست خانمم خیلی خوشحال شد ما اون شیر رو دادیم به بچم اینکار به مدت زیادی تکرار میشد آخرشم نفهمیدیم کار کیه
میگفت؛ یه روز خانمم گفت کشیک بده ببینیم کیه؟
چند شبی کشیک ایستادم تا بلاخره ازپشت گرفتمش برش گردوندم دیدم حسینِ، وقتی دید که شناختمش ازمن قول گرفت که به کسی چیزی نگم
♦️ #شهید_حسین_محمدنسب از استان مازندران شهرستان بابل
🍃🌷
#قاف_عشق
@ghafeshgh 👈👈
هدایت شده از قاف عشق
#اخلاص_شهدا
از پدرم همه به نیکی یاد میکنند با سن کمش دنیایی از معرفت بود یکی از آقایون محل به من میگفت: تو و دخترم هم سن بودید اونوقتا خانمم شیر نداشت که به دخترم بده منم پولی نداشتم که شیر بخرم، میگفت: شبی خوابیدیم صبح که بیدارشدیم دیدیم توحیاط خونمون کنار درب خونه یه حلب شیر هست خانمم خیلی خوشحال شد ما اون شیر رو دادیم به بچم اینکار به مدت زیادی تکرار میشد آخرشم نفهمیدیم کار کیه
میگفت؛ یه روز خانمم گفت کشیک بده ببینیم کیه؟
چند شبی کشیک ایستادم تا بلاخره ازپشت گرفتمش برش گردوندم دیدم حسینه وقتی دید که شناختمش ازمن قول گرفت که به کسی چیزی نگم
#شهید_حسین_محمدنسب
ارسالی از مخاطب محترم سرکار خانم منصوره محمد نسب فرزند شهید حسین محمد نسب از استان مازندران شهرستان بابل
🍃🌷
#قاف_عشق
@ghafeshgh 👈👈
هدایت شده از قاف عشق
#اخلاص_شهدا
از پدرم همه به نیکی یاد میکنند با سن کمش دنیایی از معرفت بود یکی از آقایون محل به من میگفت: تو و دخترم هم سن بودید اونوقتا خانمم شیر نداشت که به دخترم بده منم پولی نداشتم که شیر بخرم، میگفت: شبی خوابیدیم صبح که بیدارشدیم دیدیم توحیاط خونمون کنار درب خونه یه حلب شیر هست خانمم خیلی خوشحال شد ما اون شیر رو دادیم به بچم اینکار به مدت زیادی تکرار میشد آخرشم نفهمیدیم کار کیه
میگفت؛ یه روز خانمم گفت کشیک بده ببینیم کیه؟
چند شبی کشیک ایستادم تا بلاخره ازپشت گرفتمش برش گردوندم دیدم حسینه وقتی دید که شناختمش ازمن قول گرفت که به کسی چیزی نگم
#شهید_حسین_محمدنسب
ارسالی از مخاطب محترم سرکار خانم منصوره محمد نسب فرزند شهید حسین محمد نسب از استان مازندران شهرستان بابل
🍃🌷
#قاف_عشق
@ghafeshgh 👈👈
🥇قهرمانان دفاع مقدس
🔺شهیدحسین محمد نسب
شهادت:۱۳۵۹/۸/۲۲
#اخلاص_شهدا
از پدرم همه به نیکی یاد میکنند با سن کمش دنیایی از معرفت بود یکی از آقایون محل به من میگفت: تو و دخترم هم سن بودید اونوقتا خانمم شیر نداشت که به دخترم بده منم پولی نداشتم که شیر بخرم، میگفت: شبی خوابیدیم صبح که بیدارشدیم دیدیم توحیاط خونمون کنار درب خونه یه حلب شیر هست خانمم خیلی خوشحال شد ما اون شیر رو دادیم به بچم اینکار به مدت زیادی تکرار میشد آخرشم نفهمیدیم کار کیه
میگفت؛ یه روز خانمم گفت کشیک بده ببینیم کیه؟
چند شبی کشیک ایستادم تا بلاخره ازپشت گرفتمش برش گردوندم دیدم حسینه وقتی دید که شناختمش ازمن قول گرفت که به کسی چیزی نگم
#شهید_حسین_محمدنسب
ارسالی از مخاطب محترم سرکار خانم منصوره محمد نسب فرزند شهید حسین محمد نسب از استان مازندران شهرستان بابل
🍃🌷
#قاف_عشق
@ghafeshgh 👈👈
🥇قهرمانان دفاع مقدس
🔺شهیدحسین محمد نسب
شهادت:۱۳۵۹/۸/۲۲
#اخلاص_شهدا
از پدرم همه به نیکی یاد میکنند با سن کمش دنیایی از معرفت بود یکی از آقایون محل به من میگفت: تو و دخترم هم سن بودید اونوقتا خانمم شیر نداشت که به دخترم بده منم پولی نداشتم که شیر بخرم، میگفت: شبی خوابیدیم صبح که بیدارشدیم دیدیم توحیاط خونمون کنار درب خونه یه حلب شیر هست خانمم خیلی خوشحال شد ما اون شیر رو دادیم به بچم اینکار به مدت زیادی تکرار میشد آخرشم نفهمیدیم کار کیه
میگفت؛ یه روز خانمم گفت کشیک بده ببینیم کیه؟
چند شبی کشیک ایستادم تا بلاخره ازپشت گرفتمش برش گردوندم دیدم حسینه وقتی دید که شناختمش ازمن قول گرفت که به کسی چیزی نگم
#شهید_حسین_محمدنسب
ارسالی از مخاطب محترم سرکار خانم منصوره محمد نسب فرزند شهید حسین محمد نسب از استان مازندران شهرستان بابل
🍃🌷
#قاف_عشق
@ghafeshgh 👈👈