هدایت شده از قاف عشق
📝 چند روز بعد از اینکه خبر پدر شدنش رو بهم داد
جلوی سنگر ایستاده بود و کاغذی شبیه نامه
از جیبش زده بود بیرون ...!
نزدیک عملیات والفجر چهار بود
گفتم :
_نامه ی لیلا خانوم رسیده؟!
گفت :
_عکس لیلاست که برام فرستادن
_خب به سلامتی بده ببینم دختر خانم این فرمانده لشکر چه شکلی هست!
داشتم لحظه شماری می کردم عکسش رو ببینم که گفت :
_هنوز خودم ندیدمش
_چه بی احساس !
خب عکسش رو بیار بیرون ببینم قیافه ی دخترت رو...!
_راستش رو بخوای می ترسم
_از چی میترسی !؟
_میترسم توی این بحبوحه ی عملیات اگه عکسش رو ببینم مهر و محبت پدر و دختری دست و دلم رو بلرزونه و توی عملیات فقط تو فکرش باشم
پیش خودم گفتم آقا مهدی کجارو میبینه و من کجا ...
#شهید_مهدی_زین_الدین
🍃🌷
#قاف_عشق
@ghafeshgh 👈👈
#خاطره
عراق پاتک سنگینی کرده بود.
آقا مهدی، طبق معمول، سوار موتورش توی خط این طرف و آن طرف می رفت و به بچه ها سر می زد.
یک مرتبه دیدم پیدایش نیست.
از بچه ها پرسیدم، گفتند«رفته عقب.»
یک ساعت نشد که برگشت و دوباره با موتور، از این طرف به آن طرف.
بعد از عملیات، بچه ها توی سنگرش یک شلوار خونی پیدا کردند.
مجروح شده بود، رفته بود عقب، زخمش را بسته بود، شلوارش را عوض کرده بود، انگار نه انگار و دوباره برگشته بود خط.
#شهید_مهدی_زین_الدین
🍃🌷
#قاف_عشق
@ghafeshgh 👈👈
#سه_تعلق_ديگر!
گفت: «حتي قيافه هم آنقدر مهم نيست كه بتواند سرنوشتمان را رقم بزند.»
اين را هم گفت كه به دليل مجروحيت، يكي از پاهايش مـشكل دارد و اگر كسي خوب دقت كند معلوم است كـه پـايش روي زمـين كـشيده ميشود.
اتمام حجت كرد؛
گفت: «لازم بود كه اين نكته را حتما بگويم.»
اما باز هم گفت؛ گفت كه قبل از من سه تا تعلـق ديگـر دارد:
«سـپاه، جبهه و شهادت»
#شهيد_مهدي_زين_الدين
🍃🌷
#قاف_عشق
@ghafeshgh 👈👈
#بیاخواهرمنوبگير!😁
اومده بود مرخصي بگيره.
يه نگاهي بهش كرد و گفـت: «مـي خـواي بري ازدواج كني؟»
گفت: «آره، مي خوام برم خواستگاري.»
درنگي كرد و گفت: «خب بيا خواهر منو بگير.»
خوشحال شد و گفت: «جدي مي گيد آقامهدي؟»
آقامهدي گفت: «به خانواده ات بگـو بـرن ببيـنن، اگـر پـسنديدن، بيـا مرخصي بگير برو.»
بنده خدا تو پوست خودش نمي گنجيد. دويد رفت مخـابرات تمـاس گرفت و به خانواده اش گفت: «فرمانده لشكرمون گفتـه بيـا خـواهر منـو بگير، بريد خواستگاريش...»
بچه هاي مخابرات مرده بودند از خنده، پرسيده بود: «چرا مـي خنديـد؟ خودش گفت بيا خواستگاري خواهر من!»
گفته بودند آقا مهـدي سـه تـا خواهر داره، دوتاشون ازدواج كردن، يكيشون هم يكـي، دو مـاه بيـشتر نداره.
#شهيد_مهدي_زين_الدين
🍃🌸
#قاف_عشق
@ghafeshgh 👈👈
🏅قهرمانان دفاع مقدس
♦️بعد از مرحله پنجم عملیات رمضان، آقا مهدی جلسه گذاشت. فرمانده گردان ها و مسئولین گزارش می دادند که چه اتفاقاتی افتاده و چقدر شهید دادیم.
یک نفر گفت: در فلان محور هفتاد شهید دادیم.
آقا مهدی به سر خودش زد و با گریه گفت: نگویید هفتاد شهید، نگویید پنجاه شهید؛ بگویید هفتاد دردِ شهید، هفتاد دردِ بیوه ی شهید...!
#شهید_مهدی_زین_الدین🕊
🍃🌷
#قاف_عشق
@ghafeshgh 👈👈
📝 چند روز بعد از اینکه خبر پدر شدنش رو بهم داد
جلوی سنگر ایستاده بود و کاغذی شبیه نامه
از جیبش زده بود بیرون ...!
نزدیک عملیات والفجر چهار بود
گفتم :
_نامه ی لیلا خانوم رسیده؟!
گفت :
_عکس لیلاست که برام فرستادن
_خب به سلامتی بده ببینم دختر خانم این فرمانده لشکر چه شکلی هست!
داشتم لحظه شماری می کردم عکسش رو ببینم که گفت :
_هنوز خودم ندیدمش
_چه بی احساس !
خب عکسش رو بیار بیرون ببینم قیافه ی دخترت رو...!
_راستش رو بخوای می ترسم
_از چی میترسی !؟
_میترسم توی این بحبوحه ی عملیات اگه عکسش رو ببینم مهر و محبت پدر و دختری دست و دلم رو بلرزونه و توی عملیات فقط تو فکرش باشم
پیش خودم گفتم آقا مهدی کجارو میبینه و من کجا ...
#شهید_مهدی_زین_الدین
🍃🌷
#قاف_عشق
@ghafeshgh 👈👈