eitaa logo
کانال دوستان قاهانی
1.8هزار دنبال‌کننده
23.5هزار عکس
3.6هزار ویدیو
85 فایل
اهداف اصلی ما ارزش‌آفرینی وکمک کردن به اطلاع رسانی ،شبکه‌سازی، تبلیغات و.. ما را همراهی کنید مقاله،عکس،کلیپ و..به آدمین ها ارسال کنید آدمین ۱: @abakht تبلیغات و آدمین۲: @Khalaj99 🔹کانال دوستان قاهانی https://eitaa.com/ghahaniha
مشاهده در ایتا
دانلود
این دشت پر از زمزمۀ سورۀ نور است این ماه مدینه‌ست که در حال عبور است این ماه مدینه‌ست که بر هودجی از نور می‌آید و این خطه پر از شادی و شور است گل می‌دمد از شش‌جهت جادۀ ساوه این دشت سراسر همه وجد است و سرور است تسبیح‌کنان است در این بادیه، هر سنگ صحرا همه در جاذبۀ فیضِ حضور است آواز صبوحی زده باران سحرگاه هر لالۀ این باغ یکی جام طهور است چاووش! صلایی بزن آهنگ پگاه است ای قافله! بشتاب که قم چشم به راه است چون از سفر آن محمل مأنوس برآید بس لالۀ خوش‌رنگ به پابوس برآید بر ساحت سجادۀ او جلوه به جلوه «سُبّوح» گل افشاند و «قُدّوس» برآید در مجلس فیضش چه اشارات لطیفی از عالَم معقول به محسوس برآید این ماه درخشنده چه ماهی‌ست که هر صبح خورشید پی دیدنش از طوس برآید آیینه در آیینه از ایوان بلندش صد باغ پر از جلوۀ طاووس برآید این روضه، سرای کرم ماست، بیایید ای اهل حرم! این حرم ماست، بیایید درهای بهشت از ملکوت تو گشوده‌ست صد دسته‌گل از دست قنوت تو گشوده‌ست در حلقۀ نورانی گل‌های سحرخیز سجادۀ تسبیح سکوت تو گشوده‌ست گلدستۀ نور تو گواه است که تا عرش ایوان جلال و جبروت تو گشوده‌ست در فصل دعا، دست نیاز گل مریم بر خان کریمانۀ قوت تو گشوده‌ست هر آیه‌ای از سورۀ نورانی کوثر فصلی به مقامات ثبوت تو گشوده‌ست این آینه تصویر به تصویر شکفته‌ست تصویر تو در آیۀ تطهیر شکفته‌ست @ghahaniha ┄┅┄✶🍃🌺🍃✶┄
آیه آیه همه جا عطر جنان می آید وقتی از حُسن تو صحبت به میان می آید جبرئیلی که به آیات خدا مانوس است بشنود مدح تو را با هیجان می آید مي رسي مثل مسيحا و به جسم کعبه با نفس هاي الهي تو جان می آید بس که در هر نفست جاذبه‌ی توحیدی است ریگ هم در کف دستت به زبان می آید هر چه بت بود به صورت روی خاک افتاده‌ ست قبله‌ی عزت و ايمان به جهان مي آيد با قدوم تو براي همه‌ی اهل زمين از سماوات خدا برگ امان مي آيد نور توحيدي تو در همه جا پيچيده ست از فراسوي جهان عطر اذان مي آيد عرشِ معراج سماوات شده محرابت ملکوتی ست در این جلوه‌ی عالم تابت خاک از برکت تو مسجد رحمانی شد نور توحید به قلب بشر ارزانی شد خواست حق، جلوه کند روشني توحیدش قلب پر مهر تو از روز ازل بانی شد ذکر لب های تو سرلوحه‌ی تسبیحات است عرش با نور نگاه تو چراغانی شد قول و افعال و صفاتت همه نور محض اند نورت آئينه‌ی آئين مسلماني شد به سراپرده‌ی اعجاز و بقا ره یابد هر که در مذهب دلدادگی ات فانی شد خواستم در خور حسن تو کلامی گویم شعر من عاقبتش حسرت و حیرانی شد اي که مبهوت تو و وصف خطي از حسنت عقل صد مولوی و حافظ و خاقاني شد «از ازل پرتو حسنت ز تجلي دم زد عشق پيدا شد و آتش به همه عالم زد» جنتی از همه‌ی عرش فراتر داری تو که در دامن خود سوره‌ی کوثر داري دیدن فاطمه ات دیدن وجه الله است چه نیازی است که تا عرش قدم بر داری جذبه‌ی چشم تو تسخیر کند عالم را در قد و قامت خود جلوه‌ی محشر داری عالم از هيبت تو، شوکت تو سرشار است اسداللهی چون حضرت حيدر داری حسنين اند روی دوش تو همچون خورشید جلوه‌ی نورٌ علي نور ، مکرر داری اهل بیت تو همه فاتح دل ها هستند روشني بخش جهان، قبله‌ی دنيا هستند اي که در هر دو سرا صبح سعادت با توست رحمت عالمي و نور هدايت با توست چشم امید همه خلق و شکوه کرمت پدر امتي و اذن شفاعت با توست با تو بودن که فقط صرف مسلماني نيست آنکه دارد به دلش نور ولايت، با توست بي ولاي علي اين طايفه سرگردانند دشمني با وصي ات، عين عداوت با توست بايد از باب ولاي علي آيد هر کس در هواي تو و در حسرت جنت با توست سالياني ست دلم شوق زيارت دارد يک نگاه تو مرا بس، که اجابت با توست کاش مي شد سحري طوف مدينه آنگاه نجف و کرب و بلا و حرم ثارالله @ghahaniha ┄┅┄✶🍃🌺🍃✶
قلبی که یاد تو به میانش نشسته است جاریِ عشق در شریانش نشسته است خونِ محبت تو به رگ های عالم است تا نام تو به روی لبانش نشسته است از اوج مستی اش به جنون می رسد اگر جامی ز تو به روح و روانش نشسته است هر کس که مهر فاطمه دارد به قلب خود حب علی به لوحه ی جانش نشسته است با مهر مجتبی همه الفت گرفته ایم ما از حسین درس محبت گرفته ایم قلب و دلی که خلق برای حسین شد روز ازل اسیر ولای حسین شد بی مهر او نگشته به پا خیمه ای ز عشق این حکم واجبی ز خدای حسین شد فیض وجود ما ز مناجات هر شبش ما زنده ایم اگر ، با دعای حسین شد آغاز هر صلات به تکبیر سَبعه اش تعقیب هر نماز نوای حسین شد گر چه ز نام او دلِ هستی شکسته است مهرش ولی به هر دل شادی نشسته است بر سینه نقش نام علی را کشیده اند یعنی به غیر او ز همه دل بریده اند از خاک پای فاطمه دل را سرشته و ما را برای عشق حسین آفریده اند سرمست ذکر و یاد حسین اند عرشیان تا نام او به گوش دل خود شنیده اند ذرات این جهان همه سرمست او ولی در این میان خوشا دل ما بر گزیده اند هستیِ آسمان همگی خاک پای اوست دار و ندار اهل دو عالم فدای اوست ای جلوه گاه حضرت داور خوش آمدی ای امتداد نسل پیمبر خوش آمدی ای قبله گاه جان تمامی انبیا ای از تبار حضرت حیدر خوش آمدی ای نور و هستی همه دنیا و ماسوا ای اشک و خنده ی لب مادر خوش آمدی ای کعبه ی وجود و دل و جان اولیا ای روشنی چشم برادر خوش آمدی دل برده ای ز قبل ولادت ز جان ما یعنی که عشق تو شده نام و نشان ما گویا خدا به اشک تو پیمان گرفته است دل در هوای یاد تو باران گرفته است راهش نمی دهند مگر از درِکریم وقتی که سائلی ره سلطان گرفته است یعنی علی و آل علی از طریق لطف ما را اسیر مهر تو جانان گرفته است هرکس که مهر تو ز دل ما جدا کند گویا ز قلب ما همه قرآن گرفته است تا نام تو به گوش دل خود شنیده ایم نقشی ز یا حسین به دل ها کشیده ایم @ghahaniha ┄┅┄✶🍃🌺🍃✶┄
در گوشه اي از خاك كم كم جات پيدا شد كم كم سرت، دستت، پلاكت ، پات پيدا شد برداشتم از خاك آرام استخوانت را كم كم زواياي رشادت هات پيدا شد پيچيد عطر ياس از دور و برت وقتي يك تكه از سربند يا زهرات پيدا شد گودال، تركش، تير، جسم بيكفن، غربت مصداق هاي ظهر عاشورات پيدا شد چشم انتظاران مسافرهاي بي برگشت! در لابه لاي خاكها سوغات پيدا شد ... عطر عجيبي در مشام كوچه ها پيچيد در شهر دود آلود بوي كربلا پيچيد ... تو آمدي حال و هوامان كربلايي شد بوي خدا پيچيد، دل هامان خدايي شد غيرت به جوش آمد تمام شهر شد جبهه الحق و والانصاف چه حال و هوايي شد!؟ آري هواي جبهه را سوغات آوردي آري عجب شوري، چه شوقي، ماجرايي شد!؟ خاك شلمچه بر سر اين شهر سيماني دردت به آن جاني كه دردش بيحيايي شد تو آمدي جريان شعر از دست من در رفت تو آمدي اوضاع شاعر ماورايي شد ... آنسوي قصه مادري فرتوت پيش آمد با گام لرزان تا دم تابوت پيش آمد ... تابوت را يك آن، به گهواره بدل كرد و مثل همان ايام، كودك را بغل كرد و بند كفن را مثل قنداقه به هم پيچيد يك لحظه طعم خاطراتش را عسل كرد و تا در كوير چشم هايش اشك جاري شد بغض معما گونه اش را گريه حل كرد و قنداقه را محكم به روي سينه اش چسباند هي خواند و گوشش را پر از خيرالعمل كرد و مادر همه ناگفته ها را گفت با فرزند مادر تمام گفته هايش را غزل كرد و ... برگشت به تاريخ اعزام پسر مادر يك هفته قبل از كربلاي چار، پشت در... ... بار سفر را بستي آخر دست حق يارت پرواز كن مثل كبوتر دست حق يارت اسفند، قرآن، آش نذري، آبِ پشت پات چشم حسودت كور مادر دست حق يارت قربان قدت، مرد جنگم، در شب حمله مثل علي(ع) در بدر و خيبر دست حق يارت مادر فضاي جبهه وقتي مثل عاشوراست با پا نه! بايد رفت با سر دست حق يارت بخشيده در راه خدا را پس نميگيرند شيرم حلالت باد مادر دست حق يارت ... مادر مگر دل كند از تابوت فرزندش پيوست در پايان قصه، دل به دلبندش... @ghahaniha ┄┅┄✶🍃 🌸 🍃✶┄