قهرمانشهر
#خاطرات_مبارز_فلسطینی🇵🇸 در مصاحبه اختصاصی با #قهرمانشهر #تیسیر_سلیمان #قسمت_اول 🔰من «تَیسیر حمدان س
#قسمت_دوم از #خاطرات_مبارز_فلسطینی🇵🇸 در مصاحبه اختصاصی با #قهرمانشهر
#تیسیر_سلیمان:
🔰آغاز پروندهی ربودن صهیونیستها از سال 1988 (1367شمسی) کلید خورد. این کار با هدف آزادی زندانیان در بند رژیم صهیونیستی که در راس آنها بنیانگذار و رهبر معنوی حماس #شیخ_احمد_یاسین بود، انجام میگرفت. البته کارمان به اینها ختم نشد و با چند انفجار در مناطق مختلفی از #قدس_غربی(که سالها پیش در اشغال کامل صهیونیستها بود) پیاممان را به اسرائیل مخابره میکردیم: «بیخیالتان نخواهیم شد. اسرایمان را آزاد نکنید، تعداد بیشتری از شما اسیر یا کشته میشوند.» در میدان عمل هم فقط در یک عملیات 25 اسرائیلی کشته و صدها نفر زخمی شدند.
🔻مبارزه با صهیونیستها جزو زندگیام شده بود. تا این که 28 سپتامبر 1993 (1372شمسی) برای دیدن یکی از دوستانم به #قدس_شرقی رفتم. اینجور جاها معمولا مسلح نمیرفتم و بیشتر توی کرانه باختری اسلحه داشتم. صهیونیستها از قبل برای دوستی که به دیدنش رفته بودم کمین گذاشته بودند و مرا هم به همراه او دستگیر کردند. پارچه سیاهی کشیدند روی صورتم و برای بازجویی به یک جای بسیار سرد و یخی بردند.
🔻با مشت و لگد به جانم افتادند. از اسلحه و مهماتی که از پادگانشان دزدیده بودیم پرسیدند، ولی من هیچ حرفی نزدم. آنها هم ولکن ماجرا نبودند. توی آن سرمای استخوانسوز تا سه هفته دست بسته آویزانم کردند؛ طوری که فقط نوک انگشتانم به زمین متصل بود.
🔻ظلم این جماعت تمامی نداشت. وقتی دیدند از من چیزی گیرشان نمیآید، رفتند سراغ پدر سرطانیام و او را هم به زندان انداختند. پیرمرد ناتوان را جلوی من توی سرما لخت و شروع به شکنجه دادنش کردند. از او میخواستند که جای سلاح من را لو دهد. با این که من گفته بودم هیچ سلاحی ندارم، ولی از قرار معلوم، پدرم حرفهای دیگری زده بود.....!
#ادامه_دارد...
✔️ قسمت قبلی را در اینجا بخوانید
#قهرمانشهر
✅ @ghahrmanshahr