قهرمانشهر
#قسمت_دوم از #خاطرات_مبارز_فلسطینی🇵🇸 در مصاحبه اختصاصی با #قهرمانشهر #تیسیر_سلیمان: 🔰آغاز پروندهی
#قسمت_سوم از #خاطرات_مبارز_فلسطینی🇵🇸 در مصاحبه اختصاصی با #قهرمانشهر
✅ اسارت در زندان اسرائیل
#تیسیر_سلیمان:
🔰پدرم با این که عواقب گفتهاش را به خوبی میدانست، به شکنجهگر گفته بود: «یک مرد هرگز سلاحش را به دشمن تسلیم نمیکند.» در ایل و عشیرهی ما «تفنگ ما، ناموس ماست.» هر که سلاحش را به دشمن بدهد، از عشیره و عائله طرد میشود. انگار ناموسش را به بیگانه داده باشد.
🔻صهیونیستها که چیزی گیرشان نیامده بود، مغازه و خانهمان را با لودر خراب کردند. پدر سرطانیام که دکترها جوابش کرده بودند را با آن حال مریض جلوی من ضرب و شتم کردند و به زندان انداختند. مرا هم بعد از سه ماه بازجویی، سه سال متوالی در انفرادی حبس کردند. میگفتند: «اسلحه را تحویل بده تا آزادت کنیم.» بیست سالی که در زندان اسرائیل بودم، دو بار و هر دفعه به مدت سه سال انفرادی کشیدم، ولی مقاومت کردم و دم نزدم. محیط زندان من در انفرادی، یکونیم متر در دو متر بود.
🔻روند صهیونیستها این طور بود که هر کسی را بازداشت میکردند، اول از همه برای بازجویی به زندان موقت میبردند. این دوره بین یک روز تا شش ماه طول میکشید و بعد او را به زندان اصلی منتقل میکردند. آنها برای کشیدن حرف از زبان فلسطینیها از هیچ شکنجهای ابا نداشتند. دورهی بازجویی از نظر بهداشتی هم فاجعه بار بود. توالت و محل خوابمان یک جا قرار داشت و پر از کثافت و خون شده بود. غذا که میآوردند، توی توالت میریختند و میگفتند: «حالا غذا بخور».
🔻تمام این سه ماه دستانم بسته بود و فقط کمی آب و غذا میآوردند تا از تشنگی و گرسنگی نمیرم. نه میگذاشتند وضو بگیم نه نماز بخوانم. سه ماه تمام با دستهای بسته، تیمم میکردم و نشسته نماز میخواندم. دوستی داشتم که شش ماه یک قطره آب به بدنش نرسیده بود و بوی گند گرفته بود.
🔻همهی این شکنجهها برای این بود که ارادهی ما را بشکنند.دوست داشتند طاقتمان را به سر برسانند و مرگمان در ناامیدی مطلق باشد. اما آنچه که ما را ثابت قدم حفظ میکرد تا بتوانیم وضعیت وخیم زندانهای اسرائیل را تحمل کنیم، تربیت دینی و عقاید خوبی بود که با آن بزرگ شده بودیم. ما بچه مسلمان بودیم...
#ادامه_دارد
✔️ قسمت قبلی را در اینجا بخوانید
#قهرمانشهر
✅ @ghahrmanshahr