قهرمانشهر
نوکـر زائران_قسمت اول🔻 وسط جمعیت، پیرمرد خادمیاری که اسپند دود کن دستش بود توجهم را جلب کرد. فرصت ر
نوکر زائران قسمت دوم🔻
سر صحبت را اینطور باز کردم: از کی آقای رئیسی رو شناختی؟
بغض گلویش را قورت داد و گفت: از سال ۹۶ که خادم آقا شدم، حاجی رو شناختم.
ازش پرسیدم حاج آقا خاطرهای هم دارید؟
گفت: صحبتهاش هنوز تو گوشمه. میگفت امام رضا خادم نمیخواد، ما خادم زائرای امام رضاییم.
حرف هایش که تمام شد، ماجرای سقوط بالگرد آقای رئیسی را پرسیدم. اشک از چشمهاش سرازیر شد و گونههاش رو خیس کرد: از دیروز تا حالا اصلا نخوابیدم، دلم آرام و قرار نداشت، نذر صلوات گرفتم و امن یجیب خوندم. از صبح هم که خبر شهادت را شنیدم، چنان ضربه روحی خوردم که انگار یکی از عزیزانم را از دست دادهام. به حالش غبطه خوردم. خواستم بنشینم کنارش و های های گریه کنم.
بعد از خداحافظی باهاش، به سمت جمعیت رفتم. وسط سینهزنی که به عکس شهید خیره بودم، اشکهای پیرمرد هم توی ذهنم مرور میشد.
#قهرمانشهر
#حسینیه_هنر_کرمانشاه
#شهید_جمهور
📲 @ghahrmanshahr
17.28M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⭕️ شادابی تا شهادت
📜روایتی از محمدطیب صحرایی استاندارد کرمانشاه
حاج آقا بعد از یک فصل مفصل کاری کسی متوجه نمیشه که خسته هستند.
من یک جلسه ای با حاج آقا داشتم بعد از نماز مغرب و عشا بود.
به طرزی ایشان با بنده صحبت میکردند که اصلاً بنظر نمی آید که خسته هستند، خیلی شاداب سرحال بودند
#قهرمانشهر
#حسینیه_هنر_کرمانشاه
#شهید_جمهور
📲 @ghahrmanshahr
⭕️ روایت اول: داغ دوباره
📜 ســـه خانم چادری، زیر درختی آخر جمعیت سرشان را پایین انداخته بودند و اشک میریختند.
رو کردم سمت محمدهادی و گفتم: «نظرت چیه باهاشون مصاحبه کنیم؟» به نشانه تایید سری تکان داد. با پای آتل گرفته افتاد جلو و من هم پشت سرش.
مصاحبه را با این سوال شروع کردیم: «اولین باری که آقای رئیسی رو شناختین کی بود؟» به نشانه تاسف سری پایین انداخت و گفت: «وقتی که قوه قضاییه بودند.» برایمان از جدیت و تلاش ایشان برای برقراری عدالت و روحیه ضد فسادی داشتند، گفت.
در ادامه صحبتهایش ماجرای شنیدن خبر سقوط هلیکوپتر را تعریف کرد: «توی خانه هنگام تماشای تلویزیون، زیرنویس پایین صفحه تلویزیون شوکهام کرد! » با خودم گفتم: «چی؟ آقای رئیسی! مگه میشه؟» فوراً گوشیم را برداشتم و شروع کردم به چک کردن فضای مجازی.
در دلم انگار رخت میشستند. چیزی که توی این بَلبَشو دلگرمم میکرد، حرفهای رهبری بود: «ملت ایران نگران و دلواپس نباشند، هیچ اختلالی در کار کشور به وجود نمیآید.. انشاءالله رئیس جمهور محترم و همراهان ایشان به آغوش ملت بازگردند و کارها به بهترین وجه انجام گیرد.» هزار بار مُردم و زنده شدم تا شب به صبح رسید.
خیره به زیرنویس شبکه خبر، تنها به این امید که خبر سلامتی آقای رئیسی بیاید. اما ماجرا آنطوری که دوست داشتم پیش نرفت. تیر خلاص را زمانی شبکه خبر بر من زد که قرآن پخش کرد و بلافاصله بعد از آن شهادت آقای رئیسی اعلام شد.
حس کردم دنیا روی سرم خراب شد. شبیه زمانی که خبر شهادت حاج قاسم را بهم دادند. برای مظلومیت رهبری گریه کردم که باز هم یکی از سربازان مخلص خود را از دست داد.
✍🏼 تحقیق و تنظیم: پوریا فعلهگری
#قهرمانشهر
#حسینیه_هنر_کرمانشاه
#شهید_جمهور
📲 @ghahrmanshahr
📣 #اطلاعیه | *نوبت شاعران*
💢 *فراخوان شعر شهدای خدمت*
▪️در پی شهادت رئیس جمهور گرامی و گروه همراهشان، دفتر مطالعات جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی به کلیهٔ شاعران دلسوخته اعلام مینماید اشعار خود را به همراه نام و شماره تماس، به آدرس زیر در پیامرسانهای بله، ایتا، واتساپ و تلگرام ارسال نمایند.
🆔 @nobateshaeran
📆 مهلت ارسال آثار: *دهم خردادماه*
📌 اشعار منتخب به چاپ خواهد رسید و ضمن رسیدن به دست مردم، به اسناد تاریخی ملت مقاوم ایران خواهد پیوست.
📲 @ghahrmanshahr
قهرمانشهر:
مجموعه «تاریخ شفاهی مدیران»| نوبت اول| گفتگو با دکتر محمدطیب صحرایی؛ استاندار کرمانشاه| سهشنبه ۱ خرداد ۱۴۰۳| با موضوع دولت سیزدهم و شهید رئیسی
✅ برای دیدن این مصاحبه به لینک زیر مراجعه نمایید
لینک یوتوب
https://youtu.be/v11ubRYnapw
#قهرمانشهر
#شهید_جمهور
#حسینیه_هنر_کرمانشاه
📲 @ghahrmanshahr
⭕️ ای کاش منم برسم
📜 'ایستگاه توحید؛ مسافرین محترم، قطار در ایستگاه میدان انقلاب توقف نخواهد داشت، ایستگاه بعد تئاتر شهر'
چه خبر بدی!
انگار باید اینجا پیاده بشم و بقیه مسیر رو پیاده برم
ساعت داره نزدیکای 8 میشه
یعنی میتونم خودمو تا 9 برسونم دانشگاه تهران برای نماز؟!
مثل اینکه همه دارن پیاده میشن
چه جمعیتی! ماشاالله
همراه با جمعیت توی راهروی مترو به سمت درب خروجی هستم
یکی اون وسط داد میزنه میگه:
«سقای حسین سید و سالار نیامد
سقای حسین سید و سالار نیامد
علمدار نیامد، علمدار نیامد»
جمعیت هم دارن همراهی میکنن
ایستگاه مترو توحید چه فضایی شکل گرفته
دوباره و سه باره صدای مردم توی گوشم پیچید:
«سقای حسین سید و سالار نیامد
سقای حسین سید و سالار نیامد
علمدار نیامد، علمدار نیامد»
منم همزبان مردم شدم
پله برقی که هیچ، پله سنگی هم بخاطر تراکم جمعیت صف شده
10 دقیقهای میشه که از واگن پیاده شدم اما هنوز توی مسیر خروج از ایستگاه مترو هستم
سینه زنان همراه با جمعیت در حال حرکتم
ساعت از 8 گذشته
به کنار خیابان رسیدم
جمعیت مردم رو میبینم که به سمت میدان انقلاب جاری شدن
به جریان جمعیت ملحق شدم
با قدم های تند از بین تراکم جمعیت میگذرم
وقت کمه
باید تا قبل 9 خودمو به دانشگاه تهران برسونم
آقا قراره اونجا به پیکر آیت الله رئیسی و شهدا نماز بخونه
ای کاش منم برسم
✍🏼 #ارسالی_مخاطبان
#قهرمانشهر
#حسینیه_هنر_کرمانشاه
#شهید_جمهور
📲 @ghahrmanshahr
قهرمانشهر
📣 #اطلاعیه | *نوبت شاعران* 💢 *فراخوان شعر شهدای خدمت* ▪️در پی شهادت رئیس جمهور گرامی و گروه همراهشا
📜اشعار شعرای کرمانشاهی در سوگ شهادت آیتالله رئیسی- شعر یکم
تو را آن شب میان کوه، باران جست و جو میکرد
نسیمی مضطرب بین درختان جست و جو میکرد
تو ایران را خیابان به خیابان جست و جو کردی
به دنبال تو آن شب کل ایران جست و جو میکرد
تو در امواج تهمتها به دنبال خدا بودی
که ابراهیم در آتش، گلستان جست و جو میکرد
اگر اینقدر تو خاکی نبودی مرگ تو شاید
تورا در کاخ سعد آباد تهران جست و جو میکرد
تو را هرکس که دنبال فرشته بود شاید نه...
ولی میخواستت هرکس که انسان جست و جو میکرد
میان شارع بغداد یا حمام فین بودی
تو را در تاریخ اگر دوران به دوران جست و جو میکرد
از این سو بین مه حق داشتی پنهان از ما
چون از آن سو تو را شاه خراسان جست و جو میکرد
✍🏼شاعر: محمدسجاد حیدری
#قهرمانشهر
#حسینیه_هنر_کرمانشاه
#شهید_جمهور
📲 @ghahrmanshahr
📝روایت شهید جمهور
🔹 محورها
۱.شهادت
دعا و نذورات قبل از شهادت
عکس العمل نسبت به پیام رهبری
واکنش هنگام شنیدن خبر شهادت
و...
۲.خدمات
سفرهای استانی
دیدارها و نامههای مردمی
مسکن ملی
و...
🔹راه ارتباطی
شما میتوانید روایتها و سوژههای خود پیرامون شهادت ایتالله رئیسی و خدمات ایشان را به شماره:
☎️09363453208
یا به آدرس:
🆔 @ghahremanshahr
در تمامی پیام رسانها ارسال نمایید.
#قهرمانشهر
#حسینیه_هنر_کرمانشاه
#شهید_جمهور
📲 @ghahrmanshahr
May 11
قهرمانشهر
📝روایت شهید جمهور 🔹 محورها ۱.شهادت دعا و نذورات قبل از شهادت عکس العمل نسبت به پیام رهبری واکنش هنگا
⭕️ مبارکتان باشد اين ارتقای مرتبه آقای رئيسی!
📜 چند روز قبل از شهادتتان شما را در عالم خواب ديدم. در مراسمي سخنراني میکرديد. مدتی بود يک سؤال حقوقی توی ذهنم میچرخيد و دلم میخواست از مرجع معتبری آن را بپرسم. تا اينکه توی آن مراسم ديدمتان.
بعد از تمام شدن مراسم، جمعيت را شکافتم و خودم را به زحمت به بالای سن رساندم. کسی کنارتان نبود. عبا و قبای مشکی به تن داشتيد. صدا زدم: «آقای رئيسی؟» به طرفم سر چرخانديد. سؤالم را پرسيدم. جواب داديد. خوشحال بودم از اينکه توانسته بودم به قدر پرسيدن يک سؤال شما را ببينم.
وقتي بيدار شدم، خيلي برايم عجيب بود که من چرا بايد خواب آقای رئيسی را ببينم؟!
بعد از ظهر يکشنبه بود. خسته از محل کار آمده بودم. از خستگی خوابم برد. بيدار که شدم، موبايلم را برداشتم و ايتا را باز کردم. کليپی ديدم با عنوان واکنش مردم نسبت به فوت آقای رئيسی! با ترس و وحشت چند ثانيه از آن را ديدم و فهميدم که دوربين مخفی است.
گوشی را کنار گذاشتم و آرام گرفتم. چند لحظه بعد به فکر فرو رفتم. با خودم فکر کردم خدای نکرده اگر اين خبر راست بود، چه میشد؟ خدا نکند! فکرش وحشتناک بود. خودم را به خواب زدم. نتوانستم بخوابم. يک چيزی ته دلم نمیگذاشت آرام باشم.
دوباره گوشی را برداشتم و ايتا را نگاه کردم. ياحسيـن! خبر سانحه بالگرد حامل شما و همراهانتان را ديدم. از جا پريدم. تلويزيون را روشن کردم. خدای من! درست بود. از آن لحظه دست به دعا شدم. هر جا هر ذکری گفته بودند خوب است، گفتم، دعا کردم و دعا خواندم، خدا را به حق امام رئوف و امام را به حق مادرشان قسم دادم که شما و همراهانتان سلامت به آغوش ملت برگرديد.
از خدا خواستم عيدی ميلاد حضرت رضا (عليه السلام) را برايمان پيدا شدن شما مقدر کند.
هر چه زمان میگذشت، نگرانیام بيشتر میشد. کمکم راضی شدم به اينکه شما و بقيه سرنشينان بالگرد فقط زنده پيدا بشويد؛ اشکال ندارد هر چقدر مجروح شده باشيد، فقط زنده باشيد.
نمیدانستم بخاطر عيد ميلاد امام رضا جانمان شاد باشم يا بخاطر اين اتفاق ناراحت. خدا را قسم میدادم که به آن مه غليظ فرمان بدهد تمام بشود، همانطور که آتش بر ابراهيم نبی سرد شد، سرما تبديل به گرما بشود، آن شب باران نبارد...
تا آخر شب خبری نشد. خوابيدم. شب تا صبح چند بار از خواب پريدم و اخبار را رصد کردم. خبر تازهای نبود. صبح در حال حاضر شدن برای رفتن به محل کار، تلويزيون را روشن کردم و خبر کشف لاشه بالگرد را شنيدم، اما از زنده بودن سرنشينانش هيچ خبری نبود.
از يک طرف خوشحال بودم و فکر کردم حتماً همگی زنده هستيد و به شياری، جايی پناه بردهايد. از طرف ديگر نگران بودم که جمله "هيچ خبری از زنده بودن سرنشينان بالگرد نيست"، يعنی هيچکس زنده نيست. با اين حال و هوا و دل نگرانی حاضر شدم. هنوز خبر درستی نه از زنده بودن شما بود نه از شهادتتان.
خواستم مانتو و روسری مشکی بپوشم، اما دلم رضا نداد. با خودم گفتم: ان شاءالله همگی زنده هستند. شگون ندارد؛ چرا مشکی بپوشم؟! با همان مانتو و روسری آجری رنگ از خانه زدم بيرون و رفتم محل کار. به سرعت خودم را رساندم به اتاقم.
کامپيوتر را روشن کردم و توی گوگل تايپ کردم "رئيسی". از ديدن آن همه سايت که خبر شهادت را منتشر کرده بودند، فقط ذکر ياحسين بود که زمزمه میکردم و رد اشک داغ روی گونههايم.. .
آقای رئيسی! دلمان سوخت از شهادت شما و همراهانتان، اما حقيقتش را بخواهيد اگر جز با شهادت از اين دنيا میرفتيد غافله را باخته بوديد! شما برديد. مبارکتان باشد اين ارتقای مرتبه آقای رئيسی!
دعا کنيد يک بار ديگر رئيسجمهوری انتخاب کنم که مانند شما عاقبت بخير شود.. .
✍🏼 پروانه نوری
#قهرمانشهر
#حسینیه_هنر_کرمانشاه
#شهید_جمهور
📲 @ghahrmanshahr
قهرمانشهر
📣 #اطلاعیه | *نوبت شاعران* 💢 *فراخوان شعر شهدای خدمت* ▪️در پی شهادت رئیس جمهور گرامی و گروه همراهشا
📜 اشعار شعرای کرمانشاهی در سوگ شهادت آیتالله رئیسی- شعر دوم
تصویر عمیقیست، نگو ساده کشیدست
یک قله، ولی خاکی و افتاده کشیدست
از دفتر و از میز گذشته است کسی که
دل را به صف مردم آزاده کشیدست
در لحظهی میلاد خودش شاه خراسان
دستی به سر خادم دلداده کشیدست
با رفتن او عشق، هزاران دل خون را
در بدرقه آورده و تا جاده کشیدست
سخت است بفهمند اسیران تجمل
دست از خود و دنیا چقدر ساده کشیدست
دور از همهی حاشیهها در دل میدان
از عشق سخن گفته و کباده کشیدست
✍🏼شاعر: سید صادق خاموشی
#قهرمانشهر
#حسینیه_هنر_کرمانشاه
#شهید_جمهور
📲 @ghahrmanshahr
قهرمانشهر
📣 #اطلاعیه | *نوبت شاعران* 💢 *فراخوان شعر شهدای خدمت* ▪️در پی شهادت رئیس جمهور گرامی و گروه همراهشا
📜 شعر شاعر کرمانشاهی در وصف شهید #حسین_امیرعبداللهیان- شعر سوم
صدای حق و فریاد بشر بود
وطن با هیبتش از قله سر بود
در آخر با رجایی زمان رفت
که مردی با کمال و با هنر بود
✍🏼شاعر: سید صادق خاموشی
#قهرمانشهر
#حسینیه_هنر_کرمانشاه
#شهید_جمهور
📲 @ghahrmanshahr