eitaa logo
غیرتی ها : اخلاق خانواده ، همسرداری و آرامش
3.6هزار دنبال‌کننده
2.1هزار عکس
2.8هزار ویدیو
19 فایل
کانال های جذاب : فیلم و کارتون @kartoon_film سینمایی و سریال @film_sinamaee محتوای تربیت کودک @amoomolla چیستان و معما @moaama_chistan شعر و سرود @sorood_sher داستان و رمان @dastan_o_roman تبلیغ ارزان @tabligh_amoo آدمین و مسئول تبلیغ و تبادل @dezfoool
مشاهده در ایتا
دانلود
💞 کد ۴۹۰ 💞 💍 💍 💍 💍 ۱۳۸۳ 💍 💍 فقط از شهر خودم می پذیرم 💍 در حال تحصیل 💍 ۱۷۰ ۵۲ 💍 رنگ پوست : گندمی 💍 آدم مهربونی هستم ، ازخیانت متنفرم 💍 دلسوز ، اهل مسافرت ، و اهل حجاب 💍 و اهل انجام واجبات هستم 💍 اصلا اهل ناراحتی نیستم ، فرد شادی هستم 💍 و به همه چیز خوش بینانه نگاه میکنم . 💍 از دروغ و غیبت متنفرم 💍 توقعم ازهمسرم : با ایمان باشه 💍 و اهل دروغ و خیانت نباشه ، صبور باشه 💍 باحجاب من هم مشکل نداشته باشه . ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 💞 کانال ازدواج دائم بانوان 💟 @arooos2 💞 کانال ازدواج دائم آقایان 💟 @daem_ezdewaj
غیرتی ها : اخلاق خانواده ، همسرداری و آرامش
💞 داستان واقعی گاهی عشق گاهی نفرت 💞 قسمت دوم 🌟 در سن نه سالگی ، 🌟 نماز و روزه من کامل بود . 🌟 و حتی
💞 داستان واقعی گاهی عشق گاهی نفرت 💞 قسمت سوم 🌟 از آرزوهای پدربزرگم ، 🌟 این بود که بچه ها و نوه هایش ، زیاد شوند 🌟 به خاطر همین ، دوتا زن گرفت 🌟 و از آنها صاحب چهار پسر و هفت دختر شد 🌟 و چهار بچه دیگر که در کودکی فوت کردند . 🌟 او همیشه به پسران و دخترانش نیز ، 🌟 توصیه می کرد تا زیاد بچه بیاورند . 🌟 و اینکه خانه های خود را ، 🌟 خیلی دور از هم نگیرید . 🌟 به خاطر همین ، 🌟 او چند زمین و خانه ، کنار هم خرید 🌟 و آنها را برای بچه هایش ، 🌟 و دو همسرش ساخت . 🌟 و یک تکه از زمین را ، 🌟 به حسینیه اختصاص داد . 🌟 تا هر ساله در ایام محرم ، 🌟 در آن حسینیه ، مجلس عزاداری برپا شود . 🌟 جمعیتی که برای عزاداری 🌟 در آن شرکت می کردند ، خوب بود . 🌟 و در روز عاشورا به عزاداران ، 🌟 نهار داده می شد . 🌟 متصدی امور حسینیه ، پدرم بود ‌. 🌟 به طور خیلی ناگهانی ، پدر بزرگم بیمار شد . 🌟 و دیگر نمی توانست به کویت سفر کند . 🌟 فلذا بازنشسته و خانه نشین شد . 🌟 سر و صدای بچه ها ، اذیتش می کرد . 🌟 دیگر حال و حوصله و اعصاب نداشت . 🌟 به خاطر همین پدرم تلاش می کرد 🌟 تا پدربزرگم ، در آرامش استراحت کند . 🌟 اما از آنجایی که ما پنچ تا برادر بودیم 🌟 عموی بزرگم ، پنج دختر و یک پسر داشت 🌟 عمو صمدم ، سه پسر و دو دختر داشت 🌟 و خود پدربزرگم نیز ، 🌟 دو فرزند هم سن و سال ما داشت . 🌟 که آن زمان ، به دلیل سن کمشان ، 🌟 آنها را به عنوان عمو و عمه قبول نداشتیم . 🌟 به خاطر این شلوغی و بیماری پدربزرگ ، 🌟 بابام تصمیم گرفت 🌟 بدون اینکه پدر بزرگ بفهمد ، 🌟 از این خانه کوچ کند . 🌟 مرداد ماه سال ۱۳۷۶ ساعت ۴ صبح ، 🌟 در حالی که همه خواب بودیم 🌟 پدر به آرامی ما را بیدار کرد و گفت : 🌹 هر کدام توشک و پتوی خودش رو برداره 🌹 و سوار مینی بوس بشه 🌟 منم رفتم 🌟 ولی دیگه چیزی نفهمیدم 🌟 تا اینکه پدر ، بیدارمان کرد و گفت : 🌹 اینجا خونه جدید ماست . 🌹 اینجا اهوازه برید پایین . 🌟 همان لحظه احساس غریبی کردم . 🌟 آمدن به اهواز را دوست داشتم . 🌟 و از بزرگترین آرزوهای من بود 🌟 ولی سکونت را در آنجا دوست نداشتم . 🍁 ادامه دارد 🍁 💟 @ghairat
🌷 دوستان خوبم ! 🌸 در هر روز ، 👈 زمانی را به دعا اختصاص دهید . 🌸 دعا ، دفع کننده بلاست . 🌸 دعا ، سلاح انبیاست . 🌸 دعا ، بهر هر قلبی ، شفاست . 👈 از برکات دعا ، غافل نشوید . 💟 @ghairat
💞 اگر به هر دلیلی ، 💞 شوهرتان ، زن دوم گرفت ؛ 💞 نباید خود را ببازید . 💞 آرامش خود را حفظ کرده 💞 و عاشق تر از قبل ، به زندگی ادامه دهید . 💞 و هرگز به فکر طلاق و فرار و قهر نباشید . 💞 اگر هم تصمیم گرفتید طلاق بگیرید ، 💞 اول به این فکر کنید 💞 که شما هم به جمع ۶ میلیونی زنان مطلقه ، 💞 می پیوندید . 💞 که احتمال ازدواج مجدد شما ، 💞 شاید کمتر از ۵ در صد است . 💟 @ghairat
🔮 آقای عزیز ! 🔮 زن دوم گرفتن ، مسئولیت است . 🔮 اداره کردن یک خانواده سخت است 🔮 چه برسه به دو خانواده ... 🔮 پس اگر نمی توانی ، 🔮 یا از نظر مدیریت و بحث مالی ، 🔮 ضعیف هستی ، 🔮 پس خودت را به دردسر نینداز 🔮 و همان زندگی اولت را حفظ کن . 💟 @ghairat
💞 کد ۲۲۵ 💞 💍 💍 💍 💍 💍 ۷۹ 💍 💍 ۱۶۸ ۵۵ 💍 چادری 💍 آقایی که می خوام فقط مشهدی باشن 💍 دوس دارم با خدا باشه باشه 💍 اهل رعایت حلال و حرام باشه ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 💞 کانال ازدواج دائم بانوان 💟 @arooos2 💞 کانال ازدواج دائم آقایان 💟 @daem_ezdewaj
غیرتی ها : اخلاق خانواده ، همسرداری و آرامش
💞 داستان واقعی گاهی عشق گاهی نفرت 💞 قسمت سوم 🌟 از آرزوهای پدربزرگم ، 🌟 این بود که بچه ها و نوه هایش
💞 داستان واقعی گاهی عشق گاهی نفرت 💞 قسمت چهارم 🌟 پدرم از قبل ، بدون اینکه کسی بفهمد 🌟 خانه ای در اهواز ، اجاره کرده بود . 🌟 انگار قصد داشت تا زندگی خود را ، 🌟 از نو بسازد . 🌟 ماندن در خانه ای خالی از امکانات ، 🌟 بدون یخچال و کولر و پنکه و تلویزیون و.... 🌟 گذشتن از آن همه ناز و نعمت ، 🌟 برای همه ما ، خیلی سخت بود . 🌟 تابستان بود و هوا خیلی گرم بود . 🌟 خانه ، پر از پشه کور بود . 🌟 ما تا مدتها ، شبها در حیاط خانه ، 🌟 بدون حتی یک پنکه سر می کردیم . 🌟 به حدی که گاهی گرمازده می شدیم 🌟 و یا شب تا صبح ، 🌟 به خاطر خارش پشه کورها ، 🌟 خوابمان خراب می شد . 🌟 تا اینکه مدتها گذشت و پدرم ، 🌟 خرد خرد و آرام آرام ، 🌟 برای خانه ، وسایل خرید . 🌟 پدرم ، والدینش را خیلی دوست داشت 🌟 و احترام زیادی برایشان قائل بود . 🌟 هر هفته پنج شنبه و جمعه ، 🌟 برای دیدن آنها به سوسنگرد می رفت . 🌟 اوایل که کوچ کردیم 🌟 پدربزرگ از دست بابام ناراحت شد 🌟 ولی بابام ، آنقدر رفت و آمد 🌟 و آنقدر معذرت خواهی و محبت کرد 🌟 تا توانست او را راضی کند . 🌟 پدربزرگ ، مینی بوس را از بابام گرفت 🌟 و به عموی دومم داد 🌟 و برای پدرم پیکان خرید . 🌟 و بعد از مدتی به بابام کمک کرد 🌟 تا خانه ای بخرد . 🌟 در اهواز ، 🌟 غریبی و بی کسی را لمس کردم . 🌟 احساس کردم یک دفعه تنها شدم . 🌟 روز به روز ، منزوی تر می شدم . 🌟 درسم اُفت کرد . 🌟 کلاس اول تا چهارم را ، 🌟 با معدل بیست قبول می شدم 🌟 اما کلاس پنجم با سه تا تجدیدی ... 🌟 دیگه نه شوری نه نشاطی نه آرامش نه هیجانی 🌟 و نه رقابتی برای درس خواندن داشتم 🌟 و نه کسی بود تا با محبتش ، 🌟 تشویق و انگیزه ای برای درس خواندن ، 🌟 به من بدهد . 🌟 هر روز از اطرافیانم ، 🌟 به خصوص از پدر و مادرم ، دورتر می شدم 🌟 نه حال بیرون رفتن از خانه داشتم 🌟 نه حال شونه کردن موهامو داشتم 🌟 نه حال معاشرت با فامیل ... 🍁 ادامه دارد 🍁 💟 @ghairat
💞 کد ۲۲۷ 💞 💍 💍 💍 💍 💍 ۷۱ 💍 ۱۶۲ تقریبا ۷۴ 💍 دارای مدرک سطح ۲ 💍 از شهرهایی ک تاحدودی ب شهر خودم نزدیک باشن مثل ...‌ می پذیرم‌ .‌ ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 💞 کانال ازدواج دائم بانوان 💟 @arooos2 💞 کانال ازدواج دائم آقایان 💟 @daem_ezdewaj