💞 همراهان عزیزتر از جانم
🍎 در روز جمعه ،
🍎 که یکی از اعیاد مسلمین است
🍎 نماز جمعه ، یادتون نره .
💟 @ghairat
🌸 دوستان ارجمند
🌸 خصوصا آقایون عزیز
🕌 حتما نماز خود را ،
🕌 در مسجد و به جماعت بخوانید
🕌 اگر وقت ندارید
🕌 حداقل روزی یک نماز خود را ،
🕌 در مسجد و به جماعت بخوانید .
💟 @ghairat
💗 ارزشمندترین مردم ، کسانی هستند
💗 که با همسرانشان ،
💗 مهربان و بخشنده باشند .
🌷 حضرت فاطمه عليها السّلام
📖 کنزالعمال ، ج ۷ ، ص ۲۲۵
💟 @ghairat
غیرتی ها : اخلاق خانواده ، همسرداری و آرامش
💞 داستان واقعی گاهی عشق گاهی نفرت 💞 قسمت ۳۰ 🌟 روز سوم ، از حرم به من زنگ زدند 🌟 که قبول شدم . 🌟 از
💞 داستان واقعی گاهی عشق گاهی نفرت
💞 قسمت ۳۱
🌟 از یکی از دوستانم ، پول قرض گرفتم
🌟 و به اندازه کل خانه ، موکت خریدم .
🌟 ناگهان ، پدرم به من زنگ زد و گفت :
🌹 یک چیزایی براتون فرستادیم .
🌹 برو از توشه راه آهن تحویل بگیر .
🌟 منم تشکر کردم و گفتم چشم .
🌟 ولی ته دلم ،
🌟 قصد نداشتم که دنبال وسایل بروم
🌟 چون پول کرایه وانت نداشتم .
🌟 صبح که خواستم برای کارم ، به حرم بروم ؛
🌟 متوجه شدم که اصلا پول ندارم .
🌟 حتی به اندازه کرایه اتوبوس هم نداشتم .
🌟 در اتوبوس نشسته بودم .
🌟 و در فکر کرایه اتوبوس بودم .
🌟 و اینکه چه بهانه ای بیاورم .
🌟 تا کرایه دادن را به تعویق بیاندازم .
🌟 از آن طرف ،
🌟 بی خیال وسایلی که بابام فرستاده ، شدم .
🌟 چون برای آوردن وسایل ،
🌟 باید ماشین بگیرم که پول نداشتم .
🌟 در اتوبوس نشسته و آهی از ته دل کشیدم .
🌟 و به حضرت معصومه ، توسل کردم .
🌟 ناگهان ، حواسم به رادیوی اتوبوس رفت ؛
🌟 که مجری گفت :
🌷 اگر مشکلی برای شما پیش آمد ؛
🌷 این ذکر را بگویید :
🕋 ربّی إنّی مغلوب فانتصر
👈 ( سوره قمر )
🌷 یعنی خدای من !
🌷 من شکست خوردم خودت کمکم کن
🌟 من ناخداگاه ، بدون اینکه حواسم باشد ،
🌟 مدام این ذکر را تکرار می کردم .
🌟 ناگهان به حرم رسیدم
🌟 می خواستم از اتوبوس پیاده شوم
🌟 به راننده گفتم :
🌹 آقا شرمندم پول نقد همراهم نیست
🌹 صبر می کنید تا برم از خودپرداز ،
🌹 براتونوپول دربیارم ؟!
🌟 راننده گفت :
🌸 نمی خواد ، بعداً بده .
🌟 من نیز پیاده شدم
🌟 و شماره پلاک اتوبوس را برداشتم
🌟 که بعداً پولش را بدهم .
🍁 ادامه دارد 🍁
💟 @ghairat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🇮🇷 یک دقیقه با دعای ندبه
🇮🇷 با صدای استاد فرهمند
🇮🇷 قسمت چهارم
🔮 @amoomolla
🌸 یکی از عوامل آرامش ،
🌸 ساختن خانه و زندگی ،
🌸 به سبک فرهنگ ایرانی اسلامی است .
🌸 از هر کی بپرسی ، حتما بهت میگه
🌸 خانه های قدیمی را دوست دارم
🌸 چونکه چایی همیشه دم بود
🌸 روی سماور ، توی قوری .
🌸 درب خانه همیشه باز بود
🌸 باغچه ها پر از ،
🌸 گل و میوه و سبزی خوردنی بود
🌸 مهمانی ها ، دلیل و برهان نمی خواست .
🌸 غذاها ، ساده و خانگی بود
🌸 که بویش نیازی به هود نداشت ...❤️😍
💟 @ghairat
💠 بزرگترين عيب ، آن است ؛
🌐 كه در خود نبينی ،
💠 و در ديگران سرزنش كنی .
🌹 امام علی عليه السّلام 🌹
📚 نهج البلاغه ، حکمت ۳۴۵
💟 @ghairat
🌸 خانم ها گهـگاهـی دوسـت دارنـد ؛
🌸 در زمانی غیر از ارتباط جنسی ،
👈 شوهرشان به سمتشان بیاید .
👈 با وی ، بازی و شوخی کند .
👈 ابراز عشق و علاقه کند .
👈 حرفهای عاشقانه بزند .
👈 و بسیار محبت کند .
💟 @ghairat
غیرتی ها : اخلاق خانواده ، همسرداری و آرامش
💞 داستان واقعی گاهی عشق گاهی نفرت 💞 قسمت ۳۱ 🌟 از یکی از دوستانم ، پول قرض گرفتم 🌟 و به اندازه کل خ
💞 داستان واقعی گاهی عشق گاهی نفرت
💞 قسمت ۳۲
🌟 در موسسه حریم نماز ،
🌟 مشغول کار و تایپ بودم ؛
🌟 که ناگهان زنگ تلفنم به صدا درآمد .
🌟 مشغول تایپ بودم
🌟 که ناگهان تلفنم زنگ زد .
🌟 گفتم : سلام
🌟 گفت : الو سلام ، حمید کجایی ؟
🌷 گفتم : سلام علیکم من سر کارم
🌷 بفرمایید شما ؟
🌸 گفت : منم عمو فرشاد ، الآن کجایی ؟
🌟 منم با خوشحالی گفتم :
🌷 عمو جان خوبید ؟! من حرمم .
🌸 گفت : میدونم که حرمی ،
🌸 بگو کجای حرمی ؟!
🌸 ما هم حرمیم .
🌟 من یک لحظه جا خوردم
🌟 داشت اشکم سرازیر می شد .
🌟 هم خوشحال بودم و هم ناراحت .
🌟 خوشحال بودم چون در این دیار غربت ،
🌟 نیاز داشتم که یک آشنا ، ببینم
🌟 ناراحت بودم ، چون ؛
🌟 نه پولی داشتم نه وسایل پذیرایی...
🌟 با این حال گفتم :
🌷 عموجان دقیقاً کجایید ؟!
🌷 خودم میام پیشتون .
🌸 گفت: درب شماره یک
🌟 من هم به سرعت ،
🌟 به طرف درب شماره یک ، رفتم .
🌟 از دور که عموفرشاد را دیدم
🌟 دلم خیلی لرزید .
🌟 همدیگر را بغل کردیم .
🌟 خانم و عروسش هم باهاش بودند .
🌟 پس از احوالپرسی ،
🌟 همان جا به پدرم زنگ زد .
🌟 و اطلاع داد که پیش من است .
🌟 بابام هم از پشت گوشی به عمو گفت :
🌹 بی زحمت با حمید به راه آهن برید
🌹 و وسایلش رو تحویل بگیرید .
🌟 عمو و خانم ها را ،
🌟 با ماشین خودشان ، به خانه ام بردم .
🌟 عمو فرشاد ،
🌟 خانم ها را دم در خانه ما پیاده کرد .
🌟 و به آنها گفت :
🌸 با حمید میریم راه آهن
🌟 از شنیدن این حرف ، جا خوردم
🌟 می دانستم راه آهن ، پول می گیرند
🌟 که من نداشتم .
🌟 به خاطر همین ، مخالفت کردم
🌟 و به عمو گفتم :
🌷 نه عمو جان !
🌷 شما زحمت نکشید لطفا
🌷 من خودم فردا وسایل رو میارم .
🌟 ولی عمو اصرار کرد که الآن برویم .
🌟 خانمها را تحویل زنم دادم .
🌟 و به طرف عمو برگشتم .
🌟 و با هم به طرف راه آهن حرکت کردیم
🍁 ادامه دارد 🍁
💟 @ghairat
🌷 همسران عزیز
💖 در آشتی کردن ،
💖 از یکدیگر ، سبقت بگیرید
♨ اگر همسرتون به هر دلیلی ،
♨️ از دست شما ناراحت بود ،
♨ اگر با همدیگه دعواتون شد
♨ اگر اختلافی پیدا کردید و...
💖 خودتون اول اقدام کنید
💖 به سمت همسرتون برین و از دلش در بیارین
💖 و اگر لازم بود ، عذرخواهی هم بکنید
💟 @ghairat
🇮🇷 عاشق بهترین ها نباش . . .
🇮🇷 تو خودت بهترین باش . .
🇮🇷 تا بهترین ها ، عاشق تو باشند .
💟 @ghairat
💌 پیامک عاشقانه خشن
🔥 اگر کسی رو غیر از من دوست داری
🔥 بگو
🔥 فقط بگو اسمش چیه
🔥 تا بزنم لهتون کنم !!
🔥 تو فقط باید منو دوست داشته باشی!
🔥 فقط من...
🔥 من !
🔥 من !
🔥 من !
🔥 من !
🔥 من !
🔥 من !
🔥 فهمیدی یا نه ...؟!
🔥 با من هم بحث نکن
🔥 عشق تو ، فقط من
🔥 تمام
💟 @ghairat
#پیام_عاشقانه #متن_عاشقانه #پیامک_عاشقانه