eitaa logo
غیرتی ها : اخلاق خانواده ، همسرداری و آرامش
3.6هزار دنبال‌کننده
2.1هزار عکس
2.9هزار ویدیو
18 فایل
کانال های جذاب : فیلم و کارتون @kartoon_film سینمایی و سریال @film_sinamaee محتوای تربیت کودک @amoomolla چیستان و معما @moaama_chistan شعر و سرود @sorood_sher داستان و رمان @dastan_o_roman تبلیغ ارزان @tabligh_amoo آدمین و مسئول تبلیغ و تبادل @dezfoool
مشاهده در ایتا
دانلود
💞 همراهان عزیزتر از جانم 🍎 در روز جمعه ، 🍎 که یکی از اعیاد مسلمین است 🍎 نماز جمعه ، یادتون نره . 💟 @ghairat
🌸 دوستان ارجمند 🌸 خصوصا آقایون عزیز 🕌 حتما نماز خود را ، 🕌 در مسجد و به جماعت بخوانید 🕌 اگر وقت ندارید 🕌 حداقل روزی یک نماز خود را ، 🕌 در مسجد و به جماعت بخوانید ‌. 💟 @ghairat
💗 ارزشمندترین مردم ، کسانی هستند 💗 که با همسرانشان ، 💗 مهربان و بخشنده باشند . 🌷 حضرت فاطمه عليها السّلام 📖 کنزالعمال ، ج ۷ ، ص ۲۲۵ 💟 @ghairat
غیرتی ها : اخلاق خانواده ، همسرداری و آرامش
💞 داستان واقعی گاهی عشق گاهی نفرت 💞 قسمت ۳۰ 🌟 روز سوم ، از حرم به من زنگ زدند 🌟 که قبول شدم . 🌟 از
💞 داستان واقعی گاهی عشق گاهی نفرت 💞 قسمت ۳۱ 🌟 از یکی از دوستانم ، پول قرض گرفتم 🌟 و به اندازه کل خانه ، موکت خریدم . 🌟 ناگهان ، پدرم به من زنگ زد و گفت : 🌹 یک چیزایی براتون فرستادیم . 🌹 برو از توشه راه آهن تحویل بگیر . 🌟 منم تشکر کردم و گفتم چشم . 🌟 ولی ته دلم ، 🌟 قصد نداشتم که دنبال وسایل بروم 🌟 چون پول کرایه وانت نداشتم . 🌟 صبح که خواستم برای کارم ، به حرم بروم ؛ 🌟 متوجه شدم که اصلا پول ندارم . 🌟 حتی به اندازه کرایه اتوبوس هم نداشتم . 🌟 در اتوبوس نشسته بودم . 🌟 و در فکر کرایه اتوبوس بودم . 🌟 و اینکه چه بهانه ای بیاورم . 🌟 تا کرایه دادن را به تعویق بیاندازم . 🌟 از آن طرف ، 🌟 بی خیال وسایلی که بابام فرستاده ، شدم . 🌟 چون برای آوردن وسایل ، 🌟 باید ماشین بگیرم که پول نداشتم . 🌟 در اتوبوس نشسته و آهی از ته دل کشیدم . 🌟 و به حضرت معصومه ، توسل کردم . 🌟 ناگهان ، حواسم به رادیوی اتوبوس رفت ؛ 🌟 که مجری گفت : 🌷 اگر مشکلی برای شما پیش آمد ؛ 🌷 این ذکر را بگویید : 🕋 ربّی إنّی مغلوب فانتصر 👈 ( سوره قمر ) 🌷 یعنی خدای من ! 🌷 من شکست خوردم خودت کمکم کن 🌟 من ناخداگاه ، بدون اینکه حواسم باشد ، 🌟 مدام این ذکر را تکرار می کردم . 🌟 ناگهان به حرم رسیدم 🌟 می خواستم از اتوبوس پیاده شوم 🌟 به راننده گفتم : 🌹 آقا شرمندم پول نقد همراهم نیست 🌹 صبر می کنید تا برم از خودپرداز ، 🌹 براتونوپول دربیارم ؟! 🌟 راننده گفت : 🌸 نمی خواد ، بعداً بده . 🌟 من نیز پیاده شدم 🌟 و شماره پلاک اتوبوس را برداشتم 🌟 که بعداً پولش را بدهم . 🍁 ادامه دارد 🍁 💟 @ghairat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🇮🇷 یک دقیقه با دعای ندبه 🇮🇷 با صدای استاد فرهمند 🇮🇷 قسمت چهارم 🔮 @amoomolla
🌸 یکی از عوامل آرامش ، 🌸 ساختن خانه و زندگی ، 🌸 به سبک فرهنگ ایرانی اسلامی است . 🌸 از هر کی بپرسی ، حتما بهت میگه 🌸 خانه های قدیمی را دوست دارم 🌸 چونکه چایی همیشه دم بود 🌸 روی سماور ، توی قوری . 🌸 درب خانه همیشه باز بود 🌸 باغچه ها پر از ، 🌸 گل و میوه و سبزی خوردنی بود 🌸 مهمانی ها ، دلیل و برهان نمی خواست . 🌸 غذاها ، ساده و خانگی بود 🌸 که بویش نیازی به هود نداشت ...❤️😍 💟 @ghairat
💠 بزرگترين عيب ، آن است ؛ 🌐 كه در خود نبينی ، 💠 و در ديگران سرزنش كنی . 🌹 امام علی عليه السّلام 🌹 📚 نهج البلاغه ، حکمت ۳۴۵ 💟 @ghairat
🌸 خانم ها گهـگاهـی دوسـت دارنـد ؛ 🌸 در زمانی غیر از ارتباط جنسی ، 👈 شوهرشان به سمتشان بیاید . 👈 با وی ، بازی و شوخی کند . 👈 ابراز عشق و علاقه کند . 👈 حرفهای عاشقانه بزند . 👈 و بسیار محبت کند . 💟 @ghairat
غیرتی ها : اخلاق خانواده ، همسرداری و آرامش
💞 داستان واقعی گاهی عشق گاهی نفرت 💞 قسمت ۳۱ 🌟 از یکی از دوستانم ، پول قرض گرفتم 🌟 و به اندازه کل خ
💞 داستان واقعی گاهی عشق گاهی نفرت 💞 قسمت ۳۲ 🌟 در موسسه حریم نماز ، 🌟 مشغول کار و تایپ بودم ؛ 🌟 که ناگهان زنگ تلفنم به صدا درآمد . 🌟 مشغول تایپ بودم 🌟 که ناگهان تلفنم زنگ زد . 🌟 گفتم : سلام 🌟 گفت : الو سلام ، حمید کجایی ؟ 🌷 گفتم : سلام علیکم من سر کارم 🌷 بفرمایید شما ؟ 🌸 گفت : منم عمو فرشاد ، الآن کجایی ؟ 🌟 منم با خوشحالی گفتم : 🌷 عمو جان خوبید ؟! من حرمم . 🌸 گفت : میدونم که حرمی ، 🌸 بگو کجای حرمی ؟! 🌸 ما هم حرمیم . 🌟 من یک لحظه جا خوردم 🌟 داشت اشکم سرازیر می شد . 🌟 هم خوشحال بودم و هم ناراحت . 🌟 خوشحال بودم چون در این دیار غربت ، 🌟 نیاز داشتم که یک آشنا ، ببینم 🌟 ناراحت بودم ، چون ؛ 🌟 نه پولی داشتم نه وسایل پذیرایی... 🌟 با این حال گفتم : 🌷 عموجان دقیقاً کجایید ؟! 🌷 خودم میام پیشتون . 🌸 گفت: درب شماره یک 🌟 من هم به سرعت ، 🌟 به طرف درب شماره یک ، رفتم . 🌟 از دور که عموفرشاد را دیدم 🌟 دلم خیلی لرزید . 🌟 همدیگر را بغل کردیم . 🌟 خانم و عروسش هم باهاش بودند . 🌟 پس از احوالپرسی ، 🌟 همان جا به پدرم زنگ زد . 🌟 و اطلاع داد که پیش من است . 🌟 بابام هم از پشت گوشی به عمو گفت : 🌹 بی زحمت با حمید به راه آهن برید 🌹 و وسایلش رو تحویل بگیرید . 🌟 عمو و خانم ها را ، 🌟 با ماشین خودشان ، به خانه ام بردم . 🌟 عمو فرشاد ، 🌟 خانم ها را دم در خانه ما پیاده کرد . 🌟 و به آنها گفت : 🌸 با حمید میریم راه آهن 🌟 از شنیدن این حرف ، جا خوردم 🌟 می دانستم راه آهن ، پول می گیرند 🌟 که من نداشتم . 🌟 به خاطر همین ، مخالفت کردم 🌟 و به عمو گفتم : 🌷 نه عمو جان ! 🌷 شما زحمت نکشید لطفا 🌷 من خودم فردا وسایل رو میارم . 🌟 ولی عمو اصرار کرد که الآن برویم . 🌟 خانمها را تحویل زنم دادم . 🌟 و به طرف عمو برگشتم . 🌟 و با هم به طرف راه آهن حرکت کردیم 🍁 ادامه دارد 🍁 💟 @ghairat
🌷 همسران عزیز 💖 در آشتی کردن ، 💖 از یکدیگر ، سبقت بگیرید ♨ اگر همسرتون به هر دلیلی ، ♨️ از دست شما ناراحت بود ، ♨ اگر با همدیگه دعواتون شد ♨ اگر اختلافی پیدا کردید و... 💖 خودتون اول اقدام کنید 💖 به سمت همسرتون برین و از دلش در بیارین 💖 و اگر لازم بود ، عذرخواهی هم بکنید 💟 @ghairat
🇮🇷 عاشق بهترین ها نباش . . . 🇮🇷 تو خودت بهترین باش . . 🇮🇷 تا بهترین ها ، عاشق تو باشند . 💟 @ghairat
💌 پیامک عاشقانه خشن 🔥 اگر کسی رو غیر از من دوست داری 🔥 بگو 🔥 فقط بگو اسمش چیه 🔥 تا بزنم لهتون کنم !! 🔥 تو فقط باید منو دوست داشته باشی! 🔥 فقط من... 🔥 من ! 🔥 من ! 🔥 من ! 🔥 من ! 🔥 من ! 🔥 من ! 🔥 فهمیدی یا نه ...؟! 🔥 با من هم بحث نکن 🔥 عشق تو ، فقط من 🔥 تمام 💟 @ghairat