📝 کارنامه صد روز اول دولت رئیسی :
🔅 کاهش مرگ و میر کرونا ، از روزانه ۷۰۰ نفر به ۲۰ نفر
🔅 آغاز ساخت ۷۰۰ هزار مسکن
🔅 هر ده روز ، یک سفر استانی به نقاط محروم
🔅 رشد ۹۳ درصدی درآمد مالیاتی دولت ، نسبت به ابتدای ۱۴۰۰
🔅 استقراض دولت از بانک مرکزی ، صفر شد
🔅 کاهش ۶ درصدی تورم ، از مرداد تا مهر
🔅 ۲ برابر شدن درآمد عمومی دولت ، از مرداد تا مهر
🔅 بسیج ظرفیت دولت در خصوص مشکل حل آب
🔅 کاهش بدهی دولت به بانک مرکزی
🔅 مدیریت بحران در زلزله اندیکا و هرمزگان
🔅 عضویت دائم در پیمان شانگهای
🔅 مدیریت بحران در حمله سایبری به سیستم سوخترسانی و جلوگیری از تکرار حوادث آبان ۹۸
🔅 پرشدن انبارهای کالاهای اساسی و تامین منابع خرید گندم
🔅 قرارداد سوآپ گازی بین ایران و ترکمنستان
🔅پیگیری مصوبات زمین مانده حوزه آب
👈 عملکرد : فعلا عالی
👈 انشالله تغییر را ، در سفره مردم و در قدرت خرید مردم ، ببینیم .
💟 @ghairat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎧 آهنگ عطر ولا تو کوچه ها
🔮 @amoomolla
6.57M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎧 آهنگ مذهبی وقت نزول برکات
💟 @ghairat
💞 داستان واقعی گاهی عشق گاهی نفرت
💞 قسمت ۴۸
🌟 بعضی وقتها که هوا سرد یا بارانی است
🌟 و من نمی توانم با دوچرخه بروم
🌟 صاحب خانه ام حسن زاده ،
🌟 به من اصرار می کرد
🌟 که مرا ، تا نصف راه برساند
🌟 اول قبول نمی کردم
🌟 ولی آنقدر اصرار می کرد
🌟 تا مجبور می شدم قبول کنم .
🌟 ولی من دوست داشتم تنها به مدرسه بروم
🌟 که نماز صبح ، حرم باشم
🌟 و بعد از نماز ، به حوزه بروم .
🌟 گاهی هم که حال داشتم ،
🌟 ساعت دو صبح ،
🌟 پیاده به سمت حرم می رفتم
🌟 باور داشتم که آدم اگر روزش را ،
🌟 با زیارت حضرت معصومه شروع بکند
🌟 تا شب ، پر از انرژی خواهد بود .
🌟 وقتی طلبه شدم
🌟 سعی کردم همه نمازهایم را ،
🌟 در مسجد و به جماعت بخوانم .
🌟 عاشق کلاسهای اخلاق بودم
🌟 عاشق دعا کردن و نماز شب بودم
🌟 عاشق سجده های طولانی بودم
🌟 همیشه کتاب مفاتیح الجنان و قرآن ،
🌟 کنارم بودند
🌟 یک برگه درست کرده بودم
🌟 که برنامه عبادی خودم را ، در آن می نوشتم . 🌟 مثلا :
👈 هر روز زیارت عاشورا
👈 روزی صد بار استغفار
👈 روزی صد بار سوره توحید
👈 روزی صدبار بگم لا اله الا الله
👈 نماز امام زمان عجل الله فرجه
👈 تعقیبات نماز و...
🌟 از آرزوهای من این بود
🌟 که مثل آیت الله بهجت بشم
🌟 ولی من کجا و ایشان کجا .
🌟 زن همسایه ام نیز ،
🌟 خیلی هوای همسرم را داشت
🌟 خانمم را ، مثل دخترش دوست داشت
🌟 گاهی نهار و شام برای خانمم می برد .
🌟 اوایل که به حوزه آمدم ، دستم تنگ بود
🌟 نه حقوقی داشتم نه شهریه ای .
🌟 گاهی سر این بی پولی ،
🌟 با همسرم ، حرفم می شد .
🌟 چند روزی خانمم از من ،
🌟 پوشاک و وسایل بچه می خواهد
🌟 اما چون من پول نداشتم ،
🌟 خریدن آنها را ، به تاخیر می انداختم .
🍁 ادامه دارد 🍁
💟 @ghairat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎧 آهنگ « مادر من »
🎤 با صدای « مرحوم خسرو شکیبایی »
روز مادر مبارک 🌱🌺
💟 @ghairat
17.32M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌸 یکی از راه های تربیت اخلاقی ، تقویت ایمان به خدا است .
💟 @ghairat
ولادت حضرت فاطمه سلام الله علیها
و روز مادر
و روز تولد امام خمینی ،
بر شما و خانواده محترمتان ، مبارک .
5.53M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎧 آهنگ دستبوسی
👈 روز مادر مبارک
💟 @ghairat
8.59M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎧 مولودی بسم الله نور
👈 ویژه ولادت حضرت زهرا
💟 @ghairat
24.38M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎧 مولودی ولادت حضرت زهرا
🎤 حاج محمد رضا طاهری
💟 @ghairat
💞 داستان واقعی گاهی عشق گاهی نفرت
💞 قسمت ۴۹
🌟 یک روز ، بعد از مدرسه ،
🌟 به سمت حرم رفتم
🌟 تا از پارجه فروشی ، کهنه بچه بخرم
🌟 که برایم ارزان تر در بیاید
🌟 پارچه ، چهار هزار تومان شد
🌟 کارتم را به فروشنده دادم
🌟 چون میدانستم در کارتم ،
🌟 ده بیست هزار تومان ، پول داشتم
🌟 اما وقتی کارت را کشید
🌟 پیغام عدم موجودی صادر شد !!!
🌟 یک دفعه دیدم مغازه دار عصبانی شد
🌟 و جلوی مردم ،
🌟 هر چه از دهانش بیرون می آمد ، بارم کرد
🌟 و خیلی به من ، بد و بیراه گفت .
🌟 اشک در چشمانم جاری شد
🌟 همه جا برایم تار شده بود
🌟 از اینکه غرورم شکست
🌟 و جلوی مردم ، به من اهانت کرد
🌟 خیلی بغضم گرفت
🌟 با صدای مظلومانه ،
🌟 که به سختی از دهانم خارج می شد ، گفتم :
🌹 آقا تو رو خدا داد نزن
🌹 بیا این کتابای حوزه پیشت باشن ،
🌹 پارچه رو هم نمی برم
🌹 فردا پولتو میارم
🌹 فقط تورو خدا ، آبرومو نبر
🔥 گفت : برو بابا خودتو مسخره کن
🔥 پول نداری چرا میای بازار
🌟 ناگهان از خود بی خود شدم
🌟 رو کردم به گنبد حضرت معصومه ،
🌟 مثل دیوونه ها به طرف حرم می رفتم
🌟 اشک هایم ، دیده ام را تار کرده بود
🌟 تا به خودم آمدم ، دیدم کنار ضریحم
🌟 حتی نمی دانم چطوری این راه را طی کردم
🌟 و چطوری به ضریح رسیدم .
🌟 به ضریح چسبیدم و مثل زنان گریه کردم
🌟 سپس به خانه رفتم .
🌟 خانمم گفت : وسایل بچه خریدی؟
🌟 منم با ناراحتی و بی حوصلگی ،
🌟 همه چی رو براش تعریف کردم .
🌟 بنده خدا ، خودش هم گریه کرد
🌟 همچنین خودش را ملامت کرد و گفت :
💎 تقصیر منه
💎 من نباید چنین چیزی ازت می خواستم .
🌟 از این حرفش ، دل هر دوتای ما شکست
🌟 ناگهان صدای مداحی هیئت ،
🌟 از خانه همسایه ، به گوشمان رسید .
🌟 با هم به هیئت همسایه رفتیم .
🌟 با اینکه روضه خوانی و مداحی آنها ترکی بود
🌟 ولی من بی اختیار گریه می کردم
🌟 و به امام حسین ، خیلی توسل کردم
🌟 و از خودش خواستم
🌟 که اموراتم را درست کند .
🌟 فردای آن روز ،
🌟 در حوزه مشغول درس و بحث بودم ،
🌟 ناگهان آقای رشیدی ،
🌟 همان طلبه ای که از او دوچرخه خریدم
🌟 به من زنگ زد .
🍁 ادامه دارد 🍁
💟 @ghairat
غیرتی ها : اخلاق خانواده ، همسرداری و آرامش
🌹 دختر پوشیه پوش 🌹 🌹 قسمت سی و سوم 🌹 🍎 دختر پوشیه پوش ، موفق شد . 🍎 همه موادفروشای دانشگاه
ادامه داستان دختر پوشیه پوش
در کانال تربیت کودک ، در حال بارگزاری است 👇
🔮 @amoomolla