eitaa logo
غیرتی ها : اخلاق خانواده ، همسرداری و آرامش
3.6هزار دنبال‌کننده
2.1هزار عکس
2.8هزار ویدیو
18 فایل
کانال های جذاب : فیلم و کارتون @kartoon_film سینمایی و سریال @film_sinamaee محتوای تربیت کودک @amoomolla چیستان و معما @moaama_chistan شعر و سرود @sorood_sher داستان و رمان @dastan_o_roman تبلیغ ارزان @tabligh_amoo آدمین و مسئول تبلیغ و تبادل @dezfoool
مشاهده در ایتا
دانلود
📝 کارنامه صد روز اول دولت رئیسی : 🔅 کاهش مرگ و میر کرونا ، از روزانه ۷۰۰ نفر به ۲۰ نفر 🔅 آغاز ساخت ۷۰۰ هزار مسکن 🔅 هر ده روز ، یک سفر استانی به نقاط محروم 🔅 رشد ۹۳ درصدی درآمد مالیاتی دولت ، نسبت به ابتدای ۱۴۰۰ 🔅 استقراض دولت از بانک مرکزی ، صفر شد 🔅 کاهش ۶ درصدی تورم ، از مرداد تا مهر 🔅 ۲ برابر شدن درآمد عمومی دولت ، از مرداد تا مهر 🔅 بسیج ظرفیت دولت در خصوص مشکل حل آب 🔅 کاهش بدهی دولت به بانک مرکزی 🔅 مدیریت بحران در زلزله اندیکا و هرمزگان 🔅 عضویت دائم در پیمان شانگهای 🔅 مدیریت بحران در حمله سایبری به سیستم سوخت‌رسانی و جلوگیری از تکرار حوادث آبان ۹۸ 🔅 پرشدن انبارهای کالاهای اساسی و تامین منابع خرید گندم 🔅 قرارداد سوآپ گازی بین ایران و ترکمنستان 🔅پیگیری مصوبات زمین مانده حوزه آب 👈 عملکرد : فعلا عالی 👈 انشالله تغییر را ، در سفره مردم و در قدرت خرید مردم ، ببینیم . 💟 @ghairat
💞 داستان واقعی گاهی عشق گاهی نفرت 💞 قسمت ۴۸ 🌟 بعضی وقتها که هوا سرد یا بارانی است 🌟 و من نمی توانم با دوچرخه بروم 🌟 صاحب خانه ام حسن زاده ، 🌟 به من اصرار می کرد 🌟 که مرا ، تا نصف راه برساند 🌟 اول قبول نمی کردم 🌟 ولی آنقدر اصرار می کرد 🌟 تا مجبور می شدم قبول کنم . 🌟 ولی من دوست داشتم تنها به مدرسه بروم 🌟 که نماز صبح ، حرم باشم 🌟 و بعد از نماز ، به حوزه بروم . 🌟 گاهی هم که حال داشتم ، 🌟 ساعت دو صبح ، 🌟 پیاده به سمت حرم می رفتم 🌟 باور داشتم که آدم اگر روزش را ، 🌟 با زیارت حضرت معصومه شروع بکند 🌟 تا شب ، پر از انرژی خواهد بود . 🌟 وقتی طلبه شدم 🌟 سعی کردم همه نمازهایم را ، 🌟 در مسجد و به جماعت بخوانم . 🌟 عاشق کلاسهای اخلاق بودم 🌟 عاشق دعا کردن و نماز شب بودم 🌟 عاشق سجده های طولانی بودم 🌟 همیشه کتاب مفاتیح الجنان و قرآن ، 🌟 کنارم بودند 🌟 یک برگه درست کرده بودم 🌟 که برنامه عبادی خودم را ، در آن می نوشتم . 🌟 مثلا : 👈 هر روز زیارت عاشورا 👈 روزی صد بار استغفار 👈 روزی صد بار سوره توحید 👈 روزی صدبار بگم لا اله الا الله 👈 نماز امام زمان عجل الله فرجه 👈 تعقیبات نماز و... 🌟 از آرزوهای من این بود 🌟 که مثل آیت الله بهجت بشم 🌟 ولی من کجا و ایشان کجا . 🌟 زن همسایه ام نیز ، 🌟 خیلی هوای همسرم را داشت 🌟 خانمم را ، مثل دخترش دوست داشت 🌟 گاهی نهار و شام برای خانمم می برد . 🌟 اوایل که به حوزه آمدم ، دستم تنگ بود 🌟 نه حقوقی داشتم نه شهریه ای . 🌟 گاهی سر این بی پولی ، 🌟 با همسرم ، حرفم می شد . 🌟 چند روزی خانمم از من ، 🌟 پوشاک و وسایل بچه می خواهد 🌟 اما چون من پول نداشتم ، 🌟 خریدن آنها را ، به تاخیر می انداختم . 🍁 ادامه دارد 🍁 💟 @ghairat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎧 آهنگ « مادر من » 🎤 با صدای « مرحوم خسرو شکیبایی » روز مادر مبارک 🌱🌺 💟 @ghairat
17.32M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌸 یکی از راه های تربیت اخلاقی ، تقویت ایمان به خدا است . 💟 @ghairat
ولادت حضرت فاطمه سلام الله علیها و روز مادر و روز تولد امام خمینی ، بر شما و خانواده محترمتان ، مبارک .
8.59M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎧 مولودی بسم الله نور 👈 ویژه ولادت حضرت زهرا 💟 @ghairat
24.38M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎧 مولودی ولادت حضرت زهرا 🎤 حاج محمد رضا طاهری 💟 @ghairat
💞 داستان واقعی گاهی عشق گاهی نفرت 💞 قسمت ۴۹ 🌟 یک روز ، بعد از مدرسه ، 🌟 به سمت حرم رفتم 🌟 تا از پارجه فروشی ، کهنه بچه بخرم 🌟 که برایم ارزان تر در بیاید 🌟 پارچه ، چهار هزار تومان شد 🌟 کارتم را به فروشنده دادم 🌟 چون میدانستم در کارتم ، 🌟 ده بیست هزار تومان ، پول داشتم 🌟 اما وقتی کارت را کشید 🌟 پیغام عدم موجودی صادر شد !!! 🌟 یک دفعه دیدم مغازه دار عصبانی شد 🌟 و جلوی مردم ، 🌟 هر چه از دهانش بیرون می آمد ، بارم کرد 🌟 و خیلی به من ، بد و بیراه گفت . 🌟 اشک در چشمانم جاری شد 🌟 همه جا برایم تار شده بود 🌟 از اینکه غرورم شکست 🌟 و جلوی مردم ، به من اهانت کرد 🌟 خیلی بغضم گرفت 🌟 با صدای مظلومانه ، 🌟 که به سختی از دهانم خارج می شد ، گفتم : 🌹 آقا تو رو خدا داد نزن 🌹 بیا این کتابای حوزه پیشت باشن ، 🌹 پارچه رو هم نمی برم 🌹 فردا پولتو میارم 🌹 فقط تورو خدا ، آبرومو نبر 🔥 گفت : برو بابا خودتو مسخره کن 🔥 پول نداری چرا میای بازار 🌟 ناگهان از خود بی خود شدم 🌟 رو کردم به گنبد حضرت معصومه ، 🌟 مثل دیوونه ها به طرف حرم می رفتم 🌟 اشک هایم ، دیده ام را تار کرده بود 🌟 تا به خودم آمدم ، دیدم کنار ضریحم 🌟 حتی نمی دانم چطوری این راه را طی کردم 🌟 و چطوری به ضریح رسیدم . 🌟 به ضریح چسبیدم و مثل زنان گریه کردم 🌟 سپس به خانه رفتم . 🌟 خانمم گفت : وسایل بچه خریدی؟ 🌟 منم با ناراحتی و بی حوصلگی ، 🌟 همه چی رو براش تعریف کردم . 🌟 بنده خدا ، خودش هم گریه کرد 🌟 همچنین خودش را ملامت کرد و گفت : 💎 تقصیر منه 💎 من نباید چنین چیزی ازت می خواستم . 🌟 از این حرفش ، دل هر دوتای ما شکست 🌟 ناگهان صدای مداحی هیئت ، 🌟 از خانه همسایه ، به گوشمان رسید . 🌟 با هم به هیئت همسایه رفتیم . 🌟 با اینکه روضه خوانی و مداحی آنها ترکی بود 🌟 ولی من بی اختیار گریه می کردم 🌟 و به امام حسین ، خیلی توسل کردم 🌟 و از خودش خواستم 🌟 که اموراتم را درست کند . 🌟 فردای آن روز ، 🌟 در حوزه مشغول درس و بحث بودم ، 🌟 ناگهان آقای رشیدی ، 🌟 همان طلبه ای که از او دوچرخه خریدم 🌟 به من زنگ زد . 🍁 ادامه دارد 🍁 💟 @ghairat