👈 #متن_عاشقانه پیشنهادی
🇮🇷 وقتی اولین بار تو را دیدم ،
🇮🇷 ازخدا به خاطر آشناکردن من ،
🇮🇷 با زیباترین فرشته دنیا ، تشکر کردم .
✍ همسر نازنینم ، دوستت دارم !
💟 @ghairat
💞 مرد به زنش گفت : منو دوست داری ؟😏
💞 زن عاشقانه گفت : آره خیلی زیاد ☺
💞 مرد گفت : خُب ثابت کن بهم ،
💞 جوری بگو دوستت دارم که کل دنیا بشنوه 😎
💞 زن در گوش مرد ، آرام گفت : دوستت دارم 😚
💞 مرد گفت : اینجوری کل دنیا نشنید که 😑
💞 زن گفت : چرا دیگه چون تو همه دنیای منی 😉
💞 و بعلهه اینگونه بود که یک سرویس طلا ،
💞 رفت تو پاچه مرد 😐😂
💟 @ghairat
🌹 دختر پوشیه پوش 🌹
🌹 قسمت چهاردهم 🌹
🍎 سمیه ، پوشیه را گرفت .
🍎 و خیلی از خانم سعادتی تشکر کرد .
🍎 و بی معطلی ، به طرف دانشگاه راه افتاد .
🍎 و پس از دو ساعت ، وارد دانشگاه شد .
🍎 در دانشگاه ، پر از سر و صدا و همهمه بود .
🍎 دانشجویان و اساتید و مردم ،
🍎 کنار پارک جمع شده بودند .
🍎 سمیه ، کنار دوستانش ایستاد و گفت :
🌷 سلام بچه ها ! اینجا چه خبره ؟
🍎 دخترا به سمیه سلام کردند .
🍎 سپس مرضیه گفت :
🌟 دیشب یه نفر ، به چندتا از قلیان سراها
🌟 حمله کرده و دست و پای چند نفر و بسته .
🍎 سمیه با تعجب گفت :
🌷 یک نفر به چندتا قلیان سرا حمله کرده ؟
🌷 مطمئنی یک نفر بوده ؟
🌷 آخه یک نفر چطور میتونه به چندنفر حمله کنه
🌷 و دست و پاشون رو ببنده .
🍎 نسترن گفت :
🇮🇷 نمی دونم والله
🇮🇷 خودشون میگن یک نفره
🇮🇷 تازه ، میگن اون یک زن بوده نه مرد
🍎 سمیه باز با تعجب گفت :
🌷 چه شیر زنی هم بوده ،
🌷 همه بگین ماشالله
🍎 دخترا با خنده گفتند :
🌟 ماشاالله ، چشم نخوره ان شاءالله
🍎 سمیه دوباره گفت :
🌷 قیافه اون خانمه چه شکلی بوده ؟
🌷 صورتش رو دیدن یا نه ؟
🌟 مرضیه گفت : نه ندیدن
🌟 گویا دختره صورتش رو پوشونده بوده
🍎 سمیه بعد از نماز صبح ،
🍎 با پوشیه ، به طرف دانشگاه رفت .
🍎 وارد یکی از قلیان سراها شد .
🍎 و در را بست .
🍎 صاحب قلیان سرا ، که شنیده بود
🍎 شب گذشته ، زنی با چهره پوشیده ،
🍎 به چند نفر حمله کرده ،
🍎 و دست و پایشان را بسته ؛
🍎 اکنون از دیدن سمیه با پوشیه ،
🍎 کمی ترسید و گفت :
🔥 تو کی هستی ؟ چی میخوای ؟
🍎 سمیه گفت :
🌷 می دونی چرا دیروز ،
🌷 اون چند قلیانی رو زدم و بستم ؟
🌷 چون فقط یه سوال ازشون کردم .
🌷 اما اونا به جای جواب ،
🌷 صداشون رو برای من ، بالا بردند .
🌷 و به من اهانت کردند .
🌷 با اینکه به آرامش دعوتشون کردم
🌷 اما باز با گردن کلفتی و وحشیانه ،
🌷 با من حرف زدند .
🌷 آخر هم جوابم رو ندادند .
🌷 حالا از شما سوال می کنم
🌷 بدون اینکه صدات بره بالا ؛
🌷 بهم بگو کیا تو دانشگاه ،
🌷 مواد مخدر می فروشن ؟
🍎 صاحب قلیانی گفت :
🔥 من داد نمی زنم
🔥 ولی نمی تونم هیچ اسمی ببرم ، شرمنده
🍎 سمیه گفت :
🌷 اگر حرف نزنی برات بد تموم میشه
🌹 ادامه دارد ... 🌹
🌹 نویسنده : حامد طرفی
💟 @ghairat
🌸 به عبارات زیر دقت کنید :
🌷 شوهر گلم ! یه دقیقه میایی کارت دارم
🌷 شوهر عزززیزم ! یه دقیقه بیاااا کارت دارم
🌷 شوهر ناز من ، عزیزم بیا کارت دارم
🌷 شوهرکم ، قربونت برم ، فدات بشم ، بیا
🌸 با توجه به نزدیک شدن روزهای پایانی سال
🌸 و خطر جدی خانه تکانی ،
🌸 به محض شنیدن هریک از الفاظ فوق ،
🌸 سریعا محل را ترک نمایید .
🌸 لطفا این اخطار را جدی بگیرید .
🌸 یکی جدی نگرفت تا الان چهار تا فرش شسته
😍😁😍😂
💟 @ghairat
#طنز
👈 #متن_عاشقانه پیشنهادی
🇮🇷 هیچ وقت به کسی احتیاج نداشتم .
🇮🇷 مگر کسی که مناسب من باشد .
🇮🇷 و تو تنها کسی بودی ،
🇮🇷 که همیشه مناسب من بودی .
✍ به خاطر همین ، خیلی دوستت دارم !
💟 @ghairat
#پیامک_عاشقانه
🌹 دختر پوشیه پوش 🌹
🌹 قسمت پانزدهم 🌹
🍎 صبح که دانشجوها آمدند ؛
🍎 باز هم ماجرای بستن دست و پای صاحبان قلیان سراها ، همه را شگفت زده کرد .
🍎 سمیه بعد از دانشگاه ، به طرف شیدا رفت .
🍎 شیدا ، از دیدن سمیه ،
🍎 هم تعجب کرد و هم ترسید .
🍎 با سرعت سمیه را ، به اتاق خودش برد .
🍎 درب اتاقش را قفل کرد .
🍎 و به سمیه گفت :
🎀 تو اینجا چکار می کنی ؟
🍎 سمیه گفت :
🌷 اومدم ببینمت و باهات حرف بزنم .
🍎 شیدا با عصبانیت گفت :
🎀 لازم نکرده
🎀 چرا اومدی اینجا ؟
🎀 خانواده ام نمی دونن که من اخراج شدم
🎀 نمی دونن که من معتاد شدم .
🎀 تو دانشگاه آبروم رفت .
🎀 اینجا هم میخوای آبروی منو ببری ؟
🍎 سمیه گفت :
🌷 نه نه شیدا ، اشتباه می کنی .
🌷 من نمی خوام آبروی تو رو ببرم
🌷 من می خوام کمکت کنم
🌷 و همچنین ازت کمک بگیرم .
🌷 من به کمکت احتیاج دارم .
🍎 شیدا گفت :
🎀 نه کمک تو رو می خوام
🎀 و نه بهت کمک می کنم
🎀 فقط خواهش می کنم
🎀 از خونه ما برو و دیگه سمت من نیا
🍎 سمیه گفت :
🌷 باشه من میرم ، قول میدم ؛
🌷 فقط بهم بگو ، از کی مواد می گرفتی ؟!
🍎 شیدا گفت :
🎀 نمی خوام بگم ، برو بیرون لطفا
🍎 سمیه گفت :
🌷 شیدا لجبازی نکن .
🌷 هر روز چندتا جوون مثل تو ،
🌷 دختر و پسر ، دارن معتاد میشن ،
🌷 از دانشگاه اخراج میشن ، بدبخت میشن ،
🌷 و تو باید اونا رو نجات بدی .
🌷 تو فقط بهم بگو ، از کی مواد می گیری ؟
🌷 بگو چندتا مواد فروش
🌷 تو دانشگاه و اطراف دانشگاه می شناسی ؟
🌷 اونا رو بهم معرفی کن ، اسماشونو بگو .
🍎 شیدا ، حاضر نشد با سمیه همکاری کند .
🍎 و با احترام ، سمیه را از خانه بیرون کرد .
🌹 ادامه دارد ... 🌹
🌹 نویسنده : حامد طرفی
💟 @ghairat
🌹 دختر پوشیه پوش 🌹
🌹 قسمت شانزدهم 🌹
🍎 بعد از نماز صبح ،
🍎 سمیه ، چادر و پوشیه اش را پوشید ؛
🍎 و به طرف دانشگاه حرکت کرد .
🍎 کنار یکی از قلیان سراها ایستاد .
🍎 پس از کمی مکث ،
🍎 وارد قلیان سرا شد و در را بست .
🍎 صاحب قلیان خانه ، با دیدن سمیه ترسید .
🍎 سمیه گفت :
🌷 من باهات کاری ندارم .
🌷 فقط می خوام بدونم
🌷 اینجا کی مواد می فروشه ؟
🍎 صاحب قلیانی ، گفت :
⚜ بهت نمیاد ، مواد مصرف کنی ؟
🍎 سمیه گفت :
🌷 فقط ازت اسم می خوام ،
🌷 بهم بگو کی مواد می فروشه ؟
🍎 مرد کمی مکث کرد و گفت :
⚜ برای چی می خوای ؟
⚜ برای خریدن مواد یا دستگیری آنها ؟
⚜ معتادی ، پلیسی یا اطلاعاتی ؟
🍎 سمیه گفت :
🌷 هیچ کدوم ؛
🌷 فقط می خوام انتقام جوونایی که ،
🌷 به دست اونا معتاد شدن رو بگیرم .
🍎 مرد خیالش راحت شد .
🍎 سپس به طرف سمیه رفت .
🍎 به سمیه اشاره کرد که بنشیند .
🍎 اول خودش روی صندلی نشست و گفت :
⚜ بفرمائید بنشینید .
🍎 سمیه گفت :
🌷 نه ممنون ، ایستاده راحت ترم
🍎 قلیانی گفت :
⚜ نمی دونم کی هستی ، چی هستی ،
⚜ و نمی دونم چه نیت و قصد و غرضی داری
⚜ ولی به عنوان یک برادر ، به شما میگم
⚜ که دنبال این چیزا نرو .
⚜ این بازی ، خیلی خیلی خطرناکه .
⚜ خودتو گرفتار نکن دختر .
🍎 سمیه گفت :
🌷 آقای محترم ! لطفا بهم بگین ؛
🌷 اینجا کی مواد می فروشه ؟!
🍎 آقاهه گفت :
⚜ نگو کی ، بگو کیا ...
🍎 سمیه گفت :
🌷 لطفا چندتا اسم بهم بده
🌷 بهم بگو باید دنبال کیا بگردم ؟
🍎 مرد گفت :
⚜ خانم محترم ! خطرناکه .
⚜ اینا مثل زنبورای یک کندو می مونن .
⚜ به هر کدومشون دست بزنی ،
⚜ بقیه شون میان دنبالت .
🍎 سمیه با جدیّت گفت :
🌷 خواهش می کنم بفرمائید .
🍎 مرد کمی مکث کرد .
🍎 لبانش را گاز گرفت .
🍎 سرش را به چپ و راست چرخاند .
🍎 و مشغول فکر کردن شد .
🍎 سپس به سمیه رو کرد و گفت :
⚜ باشه میگم ، ولی اگر گیر افتادی ،
⚜ منو نمی شناسی
⚜ و هیچ اسمی از من نمی بری
⚜ نمی خوام تو خطر بیفتم
⚜ چون من مثل تو قوی نیستم
🍎 سمیه گفت :
🌷 باشه قول میدم .
🌹 ادامه دارد ... 🌹
🌹 نویسنده : حامد طرفی
💟 @ghairat
ممنون میشم نظراتتون رو در مورد داستان دختر پوشیه پوش ، به ما بگین