هدایت شده از احسان
7.07M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
رستم قاسمی وزیر اسبق نفت و راه و شهرسازی صبح امروز دارفانی رو وداع گفت. او سالها پیش و در برنامه صداوسیما خاطره جالبی از تقابلش با یک راننده تاکسی تعریف کرد.
لله العزه
رستم خان قصه من
سید علیرضا مهرداد
بخش اول
چند سالی هست که ذهنم شدیدا درگیر رستم خان قاسمی است. وهر وقت مجبور به جستجوی این نام می شوم پنجره های زیادی به نام رستم قاسمی وزیر نفت دولت احمدی نژاد و وزیر راه وشهر سازی دولت دکتر ریسی باز می شود ومن بین این رستم وآن رستم نمی توانم نسبتی بر قرار کنم
قهرمان قصه من رستم خان قاسمی دربهار هزار وسیصد وچهل ودو در منطقه ی محمله در حوالی گرمشت وخنج در جنوب استان فارس در یک نبرد نابرابر با مامورین ژاندارمری وساواک رژیم پهلوی به شهادت رسید. درست همان بهاری که این رستم قاسمی وزیر نفت کمی آنطرف تر در شهر مهر چشم به جهان می گشود
رستم قصه من خان بود ،کلانتر ایل لر. یک خان متدین نماز شب خوان.یک خان عشایر غیور. خانی که به اطاعت از مرجع تقلید خودش حاج آقا روح الله خمینی در خرداد چهل ودو قیام کرد. رستم خان قصه من از شنیدن خبر فاجعه فیضیه وخروش حاج آقا روحالله خمینی ب علیه ظلم وشقاوت محمدرضا پهلوی چنان برآشفت که ماموران پاسگاه عماد ده را له گلوله بست.این روزها دارم صفحات پایانی قصه ام را می نویسم صحنه های در منطقه ی گرمشت در محرم سال چهل وسه که صحنه ای دیگر از عاشورا رقم خورد. حالا باز نام رستم قاسمی برسر زبان ها افتاده. رستم قاسمی از وزارت راه استعفا داد ، رستم قاسمی از بیماری رنج می برد. ونهایتا این خبر تلخ رستم قاسمی وزیر راه وشهر سازی دولت آیت الله ریسی درگذشت.
دوباره ذهنم از رستم خان قاسمی کلانتر شهید ایل لر میرود به سمت رستم قاسمی وزیر و رمز و راز بین این دو وقصه خودم...
ادامه دارد
@ghalamaahestehayeman
لله العزه
رستم خان قصه من
سید علیرضا مهرداد
بخش دوم
درست زمانی که قصه من دارد به پایان میرسد
جناب مهدی پور در بسیج عشایری تهران بی صبرانه منتظر تحویل کتاب است وامروزحتما آقای مهراندیش زنگ میزند وپیگیر کتاب می شود،قصه رستم قاسمی وزیر نفت هم به پایان می رسد.ظاهرا رستم قاسمی براثر بیماری سرطان درگذشته و من پای تلوزیون می نشینم و خاطره های موتور سواری وتاکسی سواری وزیر نفت را نگاه می کنم وبا خنده های رستم خان گریه می کنم. شب کشیک حرم دارم وامشب کشیک دوم است مثل یک بچه خوب وسربراه غسل زیارت می کنم و لباده خدمت می پوشم وعازم حرم مطهر امام رضا علیه السلام می شوم. پست اولم جلوی درب طلاست. شیخ محمد بنی اسد که از قبل قرار داشته سر میرسد وکمی باهم گفتگو می کنیم. قبل پایان پست آقا یوسف یوسفی با دکتر محمود صادقی سر میرسند ومیگویند :«بعد از پایان پست میخواهیم برویم تشییع جنازه شهید.»
با تعجب می گویم :«این وقت شب ؟ تشییع جنازه شهید؟کجا؟»
یوسفی با همون لحن همیشگی می گوید:« توبیا چه کار داری!»
دکترصادقی میگوید:« رزق است برادر رزق.»
بعد از پایان پست پشت سر آقای یوسفی ردیف می شویم وسر از دارالمرحمه درمی آوریم. تعدادی از خدمه ودربان ها به همراه شماری از مسئولین آستان قدس آنجا جمع اند می ایستیم تا آقای نظری استاندار وفرمانده هان نظامی سر میرسند
دارالمرحمه زیر رواق امام خمینی قرار دارد ودری از آن به زیر گذر حرم باز می شود.
از آقای ابراهیمی می پرسم چه خبره همشهری؟
میگوید :«دارند پیکر آقای رستم قاسمی را می آورند برای طواف..»
ادامه دارد
@ghalamaahestehayeman
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
لله العزه
رستم خان قصه من
سید علیرضا مهرداد
بخش سوم
در زیرگذر باز می شود ویک آمبولاس عقب عقب می آید تا چلوی در چوبی
قرار است دربان ها پیکر را بیاورند داخل حرم مسئولشان آهسته میگوید محکم باشید رستم است. در های عقب آمبولانس را باز می کنند وپیکر پیچیده در پرچم سه رنگ جمهوری اسلامی مزین به الله اکبر و لفظ جلاله الله نمایان می شود دربانها پیش می روند وپیکر «حاج قاسم» ببخشید «حاج رستم قاسمی» را بردوش می کشند وبا سلام وصلوات وارد دارالمرحمه شدند نوای خادمان در حرم می پیچد«ای نوای قلب زارم، هرچه دارم از تو دارم .تاقیامت ای رضاجان ،سر زپایت بر ندارم،منم خاک درت غلام ونوکرت علی موسی الرضا علی موسی الرضا آرام آرام بغض به گلوی خدام راه پیدا می کند تا اینکه یکی از خدام جلو می آید وبا صدای بلند می گوید:«حاج رستم قاسمی خادم کشیک دوم بود امشب هم کشیک دوم است خودش را به کشیک رساند.» آقای نظری استاندار می گوید:«آخرین کشیک»
بغض خدام می شکند وصدای گریه در حرم می پیچد پیکر را میگذارند وسط رواق روی فرش ارباب مرد قد بلند پر هیمنه ی رستم شوکتی که با استاندار آمده بود کنار تابوت حاج رستم روبه خدام می ایستد وآغاز سخن می کند..
تشکراز خدام گرامی امام رئوف که به استقبال هم کشیک تون آمدید شهید رستم عزیز خادم بود. مدافع حرم بود یار حاج قاسم سلیمانی بود
به دکتر صادقی می گویم :«ایشون کی هستند؟»
میگوید:«نمیدانم»
از سردار افراسیابی جانشین سپاه امام رضا سوا می کند.
میگوید:«آقای محمد زاده استاندار بوشهر »
تازه یادم می آید...
ادامه دارد
@ghalamaahestehayeman
لله العزه
رستم خان قصه من
سید علیرضا مهرداد
بخش پایانی
...یادم می آید که حاج رستم قاسمی متولد روستایی در شهر مهر در جنوب فارس است که الان جزو استان بوشهر به حساب می آید. شهر مهر در مجاورت شهر گرمشت محل شهادت رستم خان قاسمی قهر مان قصه من است.
من داریم به عبارت الاسماء تنزل من السماء فکر می کنم
که جناب استاندار می گوید:«شهید رستم قاسمی پاسدار بود.اهل جبهه وجنگ بود.رستم عزیز مادر کربلایی ۴ به شدت مجروح شد وپایش را میخواستند قطع کنند. چند بار تامرز شهادت رفت. رستم در عملیات خیبر شیمیایی شد.در جریان دفاع از حرم به کمک حاج قاسم سلیمانی شتافت. لجستیک وپشتیبانی نیروهای مدافع حرم را عهده دار شد. در قرارگاه سازندگی خاتم الانبیا خدمات صادقانه وخالصانه فراوانی انجام داد. شهید رستم قاسمی در وزارت نفت با دورزدن تحریم ها باعث سرافرازی وطن شد. حتی شهادت او در حین ماموریت به خارج از کشور بود
او حالا خودش را به کشیک دوم کشیک خودش رسانده. و از لحضه ای که پیکرش وارد ایران شده اتفاقات عجیب وغریبی افتاده که از دست ما خارج بوده وحالا اینجاییم
آقای محمدزاده استاندار بوشهر هنوز حرف میزند ولی من دیگر نمی شنوم
برای خودم شعر زمزمه می کنم
رشته ای برگردنم افکنده دوست
می کشد هرجا که خاطر خواه اوست
بلند می شوم به آقای مهندس آرمین مرد هنرمند کشیک می گویم:« لطفا چند عکس بگیرید اراده کردم چیزی بنویسم .عکس لازم دارم»
وبعد برمیگردم کنار تابوت شهید رستم قاسمی مینشینم تا آقای آرمین عکس بگیرد وبه این فکر می کنم که قصه رستم خان قصه ی من تمام نشده تازه شروع شده است والسلام
سیدعلیرضا مهرداد
@ghalamaahestehayeman
هدایت شده از amin ghasemi
💢روایتی داستانی از طواف پیکر رستم قاسمی در حرم رضوی؛
خادم کشیک دوم
🔸«مهرداد» طواف پیکر رستم قاسمی در حرم رضوی را اینگونه روایت میکند: آرامآرام بغض به گلوی خدام راه پیدا میکند تا اینکه یکی از خدام جلو میآید و با صدای بلند میگوید حاج رستم قاسمی خادم کشیک دوم بود امشب هم کشیک دوم است، خودش را به کشیک رساند.
ادامه خبر در ⬇️
https://dnws.ir/560999
✅ خبرگزاری دفاع مقدس خراسان رضوی
@defapress_ir_khr
هدایت شده از صالح عباسزاده
16.77M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
تجربه نزدیک به مرگ
✅جوان عراقی را مجبور می کنند به امیر المومنین علیه السلام جسارت کند و قبول نمی کند. او را می کشند و...
🌷مطلب بسیار شنیدنی از روحانی عراقی عامر الزابلی با زیر نویس فارسی
📙نسیمی از ملکوت. اثر گروه شهید هادی
📚همراه باشید با ما در تنها کانال رسمی گروه و انتشارات شهید هادی در ایتا👇
https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63
هدایت شده از Soleimani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🚨 #انتشــــــــار 🚨
❤️شما هم دوباره از این اشعار زیبا لذت ببرید.❤️
@roshangari_media
هوالعلی العالی
حُرمتش واجب است در دو جهان
هرکه در فکر احترام علی ست
از یمن تا به شام، معلوم است
هرچه دعواست پای نام علی ست
پای نام علی ست دعواها...
دامن زخم را ز کف ندهیم
اختیار مناره را هرگز
به اذانهای بی طرف ندهیم
در اذانهای بی طرف، ارثی ست
که به اَشراف بی شرف برسد
کوری چشمِ تنگ این اَشراف،
روزی خلق از نجف برسد
جلوهای کرد و صبح محشر شد
لیله القدر روز مادر شد
دل ما زلف و دست او شانه ست
مادر ما ز بس که حنانه ست
ابر شد و گاه و گاه باران شد
یک دو دم جلوه کرد و پنهان شد
گاه از جبر یار میگویم
گاه بیاختیار میگویم
عجز الواصفون عن صفتک
ما عرفناک حق معرفتک
جلواتش نهفته مانده هنوز
وصف زهرا نگفته مانده هنوز
از دو چشم علی صفاتش بین
پنج نوبت تجلیاتش بین
صبح صادق شراب نوری اوست
دل ما شیعهی تنوری اوست
گره بغض را که وا میکرد
باز همسایه را دعا میکرد
غوت او بود سیری مردم
غصّهی او اسیری مردم
من به او آفتاب میگویم
حیدر در حجاب میگویم
نفس او پردهدار دلبر بود
نفسش رونمای محشر بود
خشک مغزان از او چه میدانند؟
چشم خیسش غدیر حیدر بود
دو دم او قنوت طولانی
جانمازش جهاد اکبر بود
سفرهی وحی در زمین انداخت
پدرش را ز بس که مادر بود
حوریه آنقدر که من خواندم
از لباس خودش سبکتر بود
درک زهرا شهید میخواهد
مادر ما شهید پرور بود
لب دیوار و در پر از قسم است
او نخستین مدافع حرم است
رجز آنجا که اهل میدان است
صحبت از مادر شهیدان است
کم ما را زیاد کرده بتول
مادری بر عماد کرده بتول
کوثر آموزگار خوش عهدیست
یکی ار نسل او ابومهدیست
جبهه در جبهه نور پیشانیست
مادر قاسم سلیمانیست
جگرم بیقرار و درماندهست
در رگم شور خون فرماندهست
شعله آن شب که فکر غارت بود
شب جمعه شب زیارت بود
آن شب جمعه روضه احیا شد
تن فرمانده ارباً اربا شد
شیشهی عطر شد، سرش گم شد
خون مرد آبروی مردم شد
تو بگو شعله پر کند جان را
خون ما تر کند خیابان را
این زمستان بهار قاسم ماست
تازه آغاز کار قاسم ماست
مالک ما دلیل راه علیست
دست او پرچم سپاه علیست
ریخت اردیبهشت در دی ما
زندهتر شد شهید زندهی ما
ناف ما با جنون بریده خدا
خصم را احمق آفریده خدا
زلف این داغ، دست حاشا نیست
هر که کوتاه آید از ما نیست
بین خون خون خفتهایم و میگوییم
بارها گفتهایم و میگوییم
آنکه دل را به آل احمد داد
به امان نامه رو نخواهد داد
خصم آشفتهایم و میگوییم
بارها گفتهایم و میگوییم
علم از دست ما نمیافتد
کربلا از صدا نمیافتد
دل به نور امید باید داد
پای پرچم شهید باید داد
شب حق بیسحر نخواهد ماند
ظلم بی دردسر نخواهد ماند
پیر ما گفت کربلا اینجاست
مرگ بر کدخدا، خدا اینجاست
شب نماز مصاف باید کرد
با خدا ائتلاف باید کرد
آی بیگانه، اشک شبنم ماست
خون ما رنگ سرخ پرچم ماست
خار و ارزان مبین غم ایران
کفن ماست پرچم ایران
در دل خسته غم نخواهد ماند
این چنین نیز هم نخواهد ماند
گرچه غم قلب ما شکست، علی
رأی ما تیغ مالک است، علی
تکیه بر خنجر جریح ندهیم
دل به امثال اشعری ندهیم
مالکیم و سبک سری نکنیم
رأی خود خام اشعری نکنیم
رفته مالک که زندهتر گردد
وقت رجعت دوباره برگردد
این شهادت، غیورمان کرده است
بیقرار ظهورمان کرده است
شک ندارم فتد به زودیها
شعله بر خرمن سعودیها
ذوالفقار از قلاف بیرون است
تیغ زیر گلوی صهیون است
گفت قاسم ظهور نزدیک است
گفت صهیون به گور، نزدیک است
یوسف ما هنوز در چاه است
انتقامی شدید در راه است
در راه اذهان، قسم بر غم سلیمانی
کدخدا ماند و پشیمانی
از تب تیغ وام میگیریم
شک مکن انتقام میگیریم
امتحان قبضهی ولایت ماست
تازه این اول حکایت ماست
با علی جان قلندری شده است
دل ما بیت رهبری شده است
چلهای هست آه ما عزلیست
دلخوشیمان وجود سید علیست
احمد بابایی
@ghalamaahestehayeman