داره تموم میشه..
میون اینهمه هیاهوی شمشیر و شیههی اسب و گراز، صدای نفس زدنهای آخر کسی میاد..
#یاامامالزمان
هدایت شده از تلک الایام
از دیشب روضه ی من شده شیرین زبانی آن پسر بچه که وسط مراسم روضه ی حرم به مادرش گفته بود مامان من چند تا قطره اشک ریختم حالا می شه برم بازی کنم؟
... که ما هم یک عمر نشستیم توی روضه های شما و چند تا قطره اشک ریختیم و رفتیم سراغ بازیمان...
@telkalayyam
4_5909101793513573077.aac
6.22M
🎧فایل صوتی کلیپ "بسمه تعالـی سـر"
✍شاعر: سید حمیدرضـا برقعی
🎙گوینده: معصومه امیــرزاده
🎼میکس:ف.مقیمی
@ghalamdaaran
41.85M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎞کلیپ "بسمه تعالـی سـر"
✍شاعر: سید حمیدرضـا برقعی
🎙گوینده: معصومه امیــرزاده
🎬تــدویــن و تنـظیم: فـــــ.مقیــمی
#محرم
#عاشورا
#امام_حسین
@ghalamdaaran
🖤لطفاً نشر بدید🖤
دیشب این موقع پشت در هر خیمه یک مرد ایستاده بود و نگهبانی میداد..
از توی یکی از خیمهها صدای لالایی میومد.
از توی یکی صدای خندهی بچههایی که خبر نداشتند فردا قراره یتیم بشن
اون بیرون هم مردا هر کدوم در حال مناجات و وداع با همدیگه بودند.
یکی پرسید آقا کجاست؟
رفتند پِیِش.
دیدند آقا تو تاریکی در حال کندن چیزیه
پرسید: آقا چیکار میکنید؟
فرمود:فردا بچهها از ترس اینور اونور میدوند. دارم خارهای دشت رو میکنم. یک وقت پاشون خراش بر نداره.
حالا امشب اون بچهها، تازه فهمیدند چرا مادراشون دیشب تو هول و ولا بودند. چرا میون لالایی اشک میریختند.
امشب از پای بیشتر بچهها خون و تاول بیرون زده.
امشب هیچ مردی مواظبشون نیست.
عمو نیست.
اکبر نیست.
قاسم
عون
جعفر
عابس
حبیب
حتی گهوارهی علی هم خالیه..
دشت پر شده از صدای ناله و شیون
یک بچه با دامن سوخته چشمش به گوداله
هی به عمه میگه بابام تشنه بود...
😭😭😭😭😭
༻﷽༺
او #سیدالبڪاء حسینیہے خداسٺ
گریہ #سپاه او شد و پا در رڪاب شد
صفحہ بہ صفحہ ادعیہهاے #صحیفہاش
ناگفتہهاے #مرثیہ بود و #ڪتاب شد
#یازین_العابدین_ع💔
#وارث_غربٺ🍂
#ابن_الارباب💔