سلام سید ابراهیم؛
سلام مرد بزرگ؛
میگویند وقت خداحافظی است. اما مگر نه اینکه شهادت آغاز زندگیست؟ پس سلام بر تو شهید جمهور.
و سلام بر همراهانت در آغاز این سفر. سلام بر امام نمازهای هر ظهر جمعه. سلام بر مرد دیپلماسی عزت، و صدای کودکان غزه در سازمانملل. سلام بر استاندار عاقبت به خیرمان. سلام ویژه تر به مردان گمنام لباس سبز.
سیدجان، سفر به سلامت. سلام ما را به عموقاسم هم برسان. بدانید که شما آتش گرفتید اما ما سوختیم. گلستان گوارای شما، و داغِ فراقتان سهم ما. این مرخصیِ اجباریِ شیرین نوش جانتان. کار زیاد است و رجعت نزدیک. این اشک ها که میبینید نگرانتان نکند. اینها اشک ناامیدی نیست. اشک شکست نیست. اشک نگرانی برای فردا نیست. هنوز قامت ما مثل سرو بلند است. ما حتی، ایستاده میگرییم. ایستاده میمیریم. این اشک ها فقط اشک دلتنگی و غبطه است. ما ننشستیم و نمینشینیم. ما هم مثل شما مرد میدانیم. ما به فرمان پدرمان امیرالمؤمنین، قدم هایمان را محکم برمیداریم. دندانها را بهم فشردهایم. جمجمه هایمان را به الله سپردهایم. اگر شما رفتید، ما هنوز هستیم. به رسم ابراهیم، بت شکنیم. به سبک قاسم، فدایی ولایتیم. نه تهدید دشمنها سستمان میکند، نه کنایه منافقها، نه خنده لاشخورصفتها. دستمان به قبضه شمشیر، چشممان به دهان سیدعلی است. در هر زمان و هر جبههای ما گوش به فرمانیم. ما از زندگی شهدا مشق کردهایم. در این راه، خدا ما را تسلیم امر میخواهد. بی سر و جان میخواهد. گاهی حتی با تن سوخته میخواهد. پس نه از سر بریده میترسیم نه تن سوخته. که "شهادت هنر مردان خداست".
#سلامبرابراهیم
#شهیدجمهور
#شهیدسیدابراهیمرئیسی
#شهیدمحمدعلیآلهاشم
#شهیددیپلماسیامیرعبداللهیان
#شهیدمالکرحمتی
#سردارشهیدسیدمهدیموسوی
#شهیدسیدطاهرمصطفوی
#شهیدمحسندریانوش
#اسمانویس
@ghalamdaraan
🌼🌸🌼🌸🌼🌸🌼🌸🌼
سلام شبتون بخیر
دختر خانمی مبتلا به بیماری لاپاراسکوپی خونریزی آندومتریوز هستند و امشب هم دکتر ایشون رو عمل میکنند
قرار بود من شب میلاد امام رضا علیه السلام برای ایشون کمپین بزنم که با شهادت شهیدان خدمت این کمپین کنسل شد
لطفا کمک کنید بتونیم تا فردا مبلغ مورد نظر رو جمع کنیم .
🥺❤️
ان شاء الله آقا امام رضا علیه السلام شفیع همه ی شما در این دنیا و آخرت باشند
♦️شماره کارت جهت واریز کمک های شما 👇👇👇
6280231228292172(رو شماره کارت بزنید خودش کپی میشه ) آیدی ارتباط با ما @ranjbar_admin انجمن یاوران گل نرگس را در شبکه اجتماعی های زیر دنبال کنید 👇👇👇 🔹ایتا http://eitaa.ir/abootaleb_ranjbar 🔹اینستاگرام http://instagram.com/abootaleb_ranjbar 🔹تلگرام https://t.me/abootaleb_ranjbar
مجله قلمــداران
🌼🌸🌼🌸🌼🌸🌼🌸🌼 سلام شبتون بخیر دختر خانمی مبتلا به بیماری لاپاراسکوپی خونریزی آندومتریوز هستند و امشب هم
دوستان من باید تا فردا شب برای دو تا پروژه نزدیک به سی میلیون تومن جمع کنم
ده میلیون این مریض و ده میلیون یه مورد دیگه
پس دمتون گرم
برادرتون رو مثل همیشه تنها نگذارید
هدایت شده از روزنوشت⛈
دلتنگی
دیروقت است. از سر شب که خبر سانحهی بالگرد شما را شنیدم، باور نکردم. عادت ندارم به بیخبری از شما.
هربار که تلویزیون را روشن میکردم شما را میدیدم. پنج شنبه جمعهها میرفتید سفر استانی. شهر به شهر. بقیهی وقتها هم دنبال احیای کارخانهها بودید.
تندتند صلوات میفرستم. همزمان صفحهی گوشی را باز میکنم. از این کانال خبری میروم آن یکی. به گروه فامیلی سر میزنم، به گروه همکاران. دنبال یک دلخوشی، یک دلگرمی، هیچ خبری نیست.
ته دلم خالی شده. حس میکنم از بلندی پرت میشوم پایین. اشک همینطور بیهوا راه میافتد روی گونهام. دوباره تسبیح را برمیدارم. صلوات میفرستم. آرام نمیشوم.
گروه دوستان را باز میکنم. عزیزی نوشته بیایید دعای هفتم صحیفه سجادیه را بخوانیم. صوت را دانلود میکنم:« یَا مَنْ تُحَلُّ بِهِ عُقَدُ الْمَکَارِهِ ...»
یاد دوران کرونا میافتم. یاد ماسکهای روی صورت، کلاسهای آنلاین، نرفتن به عروسی و روضه، دلتنگی برای فامیل.
یاد دستهای رو به بالای مردم. اشکهایی که روان میشد تا زیر چانه. إِلٰهِی عَظُمَ الْبَلاءُ بعد از اخبار شبانگاهی، پرچمهای سیاه تسلیت روی دیوار محله. هفتصد کشته در روز. اندازهی سقوط دوتا هواپیما.
یادم میآید که میگفتند به ما واکسن نمیدهند. آخر عضو FATF نیستیم. زبانم نمیچرخد به گفتن چندتا ف پشتسر هم. شاید هم من زبان دنیا را بلد نیستم.
یاد صفهای طولانی برای رفتن به کشورهای همسایه برای تزریق واکسن. لباس های فضایی کادر درمان، خستگی و شهادت یکی یکی مدافعان سلامت.
تا تو انتخاب شدی سید. هم واکسن داخلی به ثمر رسید و هم از خارج وارد شد. طی چند ماه، آمار کشتهها تک رقمی شد.
دوباره حواس را جمع میکنم. دعا تمام شده.
صلوات میفرستم. با بندبند انگشت، ادای شمردن را در میآورم. آخر کو حواس برای محاسبه.
هدایت شده از روزنوشت⛈
یاد امروز صبح میافتم. محاسبه قیمت نسخهی بیمارم در داروخانه.
صورت آفتاب خورده و چروکش نشان میداد که دنیا خیلی به او سخت گرفته. میگویم:« پول دارویت بیشتر از یک میلیون تومان شده.»
رنگ از صورتش میپرد. سر به پایین میاندازد.
دلم میسوزد:« پدرجان برو بیمه سلامت، پنج دهک اول، مجانی بیمه میشَند.»
چندساعت بعد که دارو را میدهم دستش فقط چهل هزار تومان کارت میکشد. پیرمرد شاید اصلا یادش نبود برای تو دعا کند. نه الان وقت حساب و کتاب نیست. خدا خودش حسابدار خوبیست.
جوانتر که بودم، وسط غصهها، دعای سریعالاجابه، زود مشکلاتم را حل میکرد. مفاتیح را میآورم. دعا را پیدا میکنم. میخوانم. فایده ندارد. چرا قلبم آرام نمیگیرد؟
نباید ناامید شوم. انشالله چیزی نیست. شاید وسط جنگلهای مهآلود، کنار تخت سنگی که با خزه فرش شده، همه دور هم نشستهاید. طبیعی است که آنجا موبایل آنتن ندهد.
لابد امیرعبدالهیان، رفته بالای قله دارد تلاش میکند تا بتواند تماس بگیرد.
حتما دکل مخابرات آن نزدیکی نیست و الا زودتر پیدایتان میکردند.
دعا میکنم سردتان نشود. نلرزید. چطور تو این هوای بارانی، دلتان را گرم میکنید سید؟
هدایت شده از روزنوشت⛈
یادم میافتد که وسط گرمای ظهر تابستان، روز درمیان برق میرفت. آنهم چند ساعت.
موهای کودکم خیس میشد از عرق. زیر پلکش، دانه دانه شبنم مینشست. میرفتم صورتش را بشویم. آب قطع بود. با کاغذ بادبزن درست میکردم فایده نداشت. طفلم بیرمق دراز میکشید روی زمین.
به اجبار ژنراتور بنزینی خریدیم تا حداقل از پنکه استفاده کنیم. ژنراتوری که بعد آمدن شما سه سال است که گوشهی انبار خاک میخورد.
بلند میشوم. می روم کنار پنجره. پرده را کنار میزنم. بیرون باران نرم میکوبد روی شیشه. زیر نور چراغ برق، ماشینی را میبینم که با شتاب رد میشود و گل و لای را میپاشد به دیوار.
سیستان سیل آمده بود. قبای گِلیات را بالا گرفته بودی. تا قوزک پا رفته بودی وسط آب. رو کردی به محافظها:« شما برید من هواتونو دارم.»
میان همه این دلنگرانی، خوشحالم که سد کهیر را تکمیل کردی تا جلوی کشته شدن چند هزار نفر را در سیل سیستان بگیرد.
بازهم صلوات میفرستم. دهانم خشک شده. میآیم آشپزخانه. شیر آب را باز میکنم توی لیوان. یادت است خوزستان وسط هرم گرمای تابستان مردم آب نداشتند بخورند؟
ده سال بود که طرح آبرسانی به خوزستان شروع شده بود اما دریغ از کمی پیشرفت؛ تا اینکه شما آمدید. در کمتر از یکسال آب رساندید به مردمان نجیب آنجا.
نوک انگشتانم گزگز میکند. بیخیال شمردن صلواتها میشوم. دوباره میروم سراغ گوشی. هیچ خبری نیست. دیروقت است. باید بخوابم. مطمئنم شما بیدارید. دلم نمیآید. قرار ندارم. باید قرآن بخوانم.
یادم میآید که ایستاده بودید پشت میز سازمان ملل. قرآن سبز رنگ را گرفته بودید بالای دست.
آخر رسم شده بود که عدهای از خدا بیخبر، معجزهی پیامبر را بسوزانند در کشورهای اروپایی. وسط هجمهی شیطانپرستان، کتاب خدا را بوسیدید و بر چشم گذاشتید.
هنوز دلم میلرزد. قرآن را برمیدارم. تفال میزنم به آن:« الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ طُوبَىٰ لَهُمْ وَحُسْنُ مَآبٍ.
آنان که به خدا ایمان آورده و به کار نیکو پرداختند خوشا بر احوال آنها، و بازگشت و مقام نیکو آنها راست.»
آرام میگیرم. حتما الان حالتان خوب است سید.
#خاتمی«نارون»
#سید_شهدای_خدمت
#رئیسی
#دلنوشتههای_یک_دکتر_داروساز
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کشوری از رفتن شخصیتهای خود تزلزل پیدا میکند که ....
@ghalamdaraan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
جنتلمن.. عزتمند، مهربان، کاریزماتیک
مردی که ایستادن و نشستن و راه رفتنش پر از شکوه بود!
حالا نوبت ماست که در شکوه بدرقهات کنیم.
@ghalamdaraan
مجله قلمــداران
جنتلمن.. عزتمند، مهربان، کاریزماتیک مردی که ایستادن و نشستن و راه رفتنش پر از شکوه بود! حالا نوبت م
دارم به این فکر میکنم که کسی میتونه توی وزارت جای شما رو بگیره؟😭😭
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
همه توی حرم منتظر اومدن پیکر شهید هستند..
یک صدا میخونند:
ای اهل حرم میر و علمدار نیامد
سقای حسین سید و سالار نیامد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این جمعیت برای دومین روز بیخودی نیومدند.. اینها برکت خون شهیده.. اینها عشق ما به شهیده و البته که ما ملت شهادتیم
💠نماز لَیلَةُ الدّفن شهدای خدمت
1⃣🌷سهید رئیسی
🕌 سیدابراهیم ابن سیدحاجی
2⃣🌷شهید آل هاشم
🕌 سیدمحمدعلی ابن سیدمحمدتقی
3⃣🌷 شهید مالک رحمتی
🕌 مالک ابن اسکندر
4⃣🌷 شهید حسین امیرعبداللهیان
🕌 حسین ابن محمد
5⃣🌷 شهید سیدطاهر مصطفوی
🕌 سیدطاهر ابن سیداحمد
6⃣🌷 شهید محسن دریانوش
🕌 محسن ابن مختار
7⃣🌷 شهید بهروز قدیمی
🕌 بهروز ابن اسحاق
8⃣🌷فرداشب
شهید سیدمهدی موسوی
🕌 سیدمهدی ابن سیدمحمدعلی
🗓 زمان نماز از اول شب تدفین تا فردا صبح روز بعد
✅ بهترین وقت آن بعد از نماز عشاء است.
💠 کیفیت ادای نماز شب اول قبر
بنابر منابع فقهی، نماز هدیه (وحشت) به صورت زیر اقامه میشود.
*در رکعت اول بعد از حمد، یک مرتبه آیة الکرسی و در رکعت دوم بعد از حمد، ده مرتبه سوره قدر بخواند، و بعداز سلام نماز بگوید: اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحمدٍ وَ آلِ مُحمدٍ وَ ابْعَثْ ثَوابَها اِلی قَبرِ فلان بن فلان». به جای فلان بن فلان، نام شهداء گفته شود»
برای همه بفرستید تا شب همه بخونن
#حسین_دارابی | عضوشوید 👇
http://eitaa.com/joinchat/443940864Cf192df24f0
هدایت شده از کانال حسین دارابی
⚫️ 1100 ختم قرآن به نیت شهید ابراهیم رئیسی و هفت شهید همراهش در سانحه هوایی
کافیه تنها یک آیه قرآن تلاوت کنید و لینک ختم آیهای قرآن رو برای دیگران ارسال کنید. هر ثوابی برای این شهدا بفرستیم اثرش به خودمون برمیگرده. خیلیاتون نتونستیم تو مراسم تشییع شرکت کنید. بجاش تو ختم قرآن هرچندآیه میتونید بخونید
بسم الله👇
https://leageketab.ir/khatme-quran
#حسین_دارابی | عضوشوید 👇
http://eitaa.com/joinchat/443940864Cf192df24f0
#لطفانشرحداکثری 🙏
*"وقتی خدا دست به جیب میشود"*
من آدم واکنش سریع نیستم. وقت اتفاقهای ناگهانی تنها واکنشم بهت است و اشک. مغزم از کار میافتد و میشوم آن کودکی که هنوز وارد دنیای کلمات نشده است.
اما باید چیزی بنویسم. کلمهها توی سرم ورم کردهاند.
عصر یکشنبه بود که خبر را خواندم. خدا دوباره دست به جیب شده بود و بعضی از بندههایش را خریده بود. یک ساعت بعدش حرم حضرت معصومه بودم. فضا، فضای شب میلاد نبود. مردم، توی صحن رو به قبله نشسته بودند و دعای توسل...
این چیزها چیست که مینویسم؟ باید از جای درستی شروع کنم به نوشتن. خیر سرم به من میگویند مدرس ادبیات دراماتیک. هنرجویی اگر اینطور روایتش را شروع کند ده تا صوت ده دقیقهای پر میکنم که شروع روایت باید چنین باشد و چنان باشد و مخاطب را تور کند. به رویش میآورم که چند بار بگویم نویسنده باید کلماتش را توی مشتش بگیرد و آن مشت را طوری به گیجگاه مخاطب بزند که ساعتها سرش دور بخورد.
باید از جای درستی شروع کنم.
شاید اینطور بهتر باشد...
جای پارک پیدا نکردم. بلوارها، خیابانها، میدانها پر از آدم و ماشین بود. دور زدم و برگشتم خانه. ماشین را...
نه این هم خوب نیست...
پیاده رفتم. تنها چند قدم برای تشییع برداشتم و برگشتم. همه آمده بودند؛ همه. همه اشک میریختند؛ همه. عکسها را سر دست گرفته بودند و به دنبال...
نمیتوانم...
نوشتنم نمیآید...
کلماتم با هم چفت نمیشوند...
هر واژه به سویی میرود و هیچ کدام، قواره برای بستن یک جمله نمیشود. مدرس ادبیات دراماتیک، حتی نمیتواند طوری بنویسد که متن، به عنوان بیاید.
من آدم واکنش سریع نیستم.
هنوز مبهوتم و اشکی.
✍ مریم دوستمحمدیان
@ghalamdaraan
یک غم بزرگ نشسته توی هوا..
یک غم خفه کننده
این روزها برای آرامش قلوب هم دعا کنیم.
May 11
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هدیهی روز تولدم از طرف شما🥺🥺🥺
سلام شبتون بخیر 🌹
دوستان دو میلیون دیگه برای این پروژه نیاز داریم
تا الان 18میلیون تومان کمک جمع شده
یه یا علی بگید که این مبلغ باقی مونده هم جمع بشه✋
اما بریم سراغ گزارش کار امشب📝