یادمه وقتی واسه راهپیمایی این رو نوشتم
چند وقت بعدش یکی از نوجوونا اومد بصورت ناشناس ازم گله کرد
الان متن گله شو میذارم👇
دلم میسوزه برا این نسل که خوراک گوش و ذهنشون چنین موجودات بیهویت و بیبتهایه
و تازه بهشون عرق هم دارند و سنگشون رو به سینه میزنند
مادر و پدر عزیز حواست هست؟
آی نوجوون حواست هست ؟
اقای جمهوری اسلامی
آقای اژهای...
حواست هست؟
چرا باید اینها همچنان جولان بدهند و شما در لباس آدم خوبه مملکت رو به قهقرا ببرید؟
شروین هم از همین نسله!
از نسلی که به اسم آزادی دادن و میدان دادن به بچه ها رها شدند توی فضای مجازی...
بزرگترها یادشون رفت عشق یادشون بدن. یادشون رفت مرز بین عشق و خیانت رو برای بچه ها خط کشی کنند.
این آهنگ ها پیش زمینه داره، مال امروز و دیروز نیست. یکدفعه یک شروین نامی نمیاد آنقدر بیپرده حرف بزنه.
ماجرا از خیلی سال قبل شروع شد. اونجا که رمان تو مدرسه جابجا میشد. اومدیم جلوتر و کار خراب تر شد. رمان ها تو گوشی بود. بدون پرده، بدون نظارت!
یادمه اولین رمان مجازی که خوندم متاهل بودم. بعد از خوندش آنقدر احساس شرم داشتم که اون شب گریه کردم. نه برای خودم...
برای اون دختر یازده ساله ای که تو گروه بود. برای نظارتی که وجود نداشت!
عشق های مثلثی، روابط گروهی، زوج های ضربدری واقعیت کثافت زده این نوع تربیته!
ماها مسئولیم و نمیشه ازش شونه خالی کرد.
وقتی ما عشق درست رو یاد بچه هامون ندادیم، وقتی بچه مون دعوامونو میبینه و آشتیمون توی اتاق خصوصیه، میره و از جای دیگه این الگو رو پیدا می کنه. از همونم یاد می گیره و عاقبت میشه این.
منه داستان نویس مذهبی اجازه ندارم بنویسم زن و شوهر داستان دست همدیگه رو گرفتن! چرا؟! چون میترسن الگوی عشق یاد بچهها بدیم! نه تنها ناشر مذهبی که مخاطب هم تکفیر می کنه!
ولی نویسنده غیر مذهبی از روابط باز و ترنس و هزار کوفت و زهرماری که اسم های شیک گذاشتن روش بنویسه، میشه شاهکار ادبی! چون ناشر و مخاطب غیرمذهبی ساپورتش میکنه!
خانه از پایبست ویران است...
#نفوذ
#ایرانیزه
#تفکر_ایرانیزه
#مذهبی_گرایی
#م_رمضانخانی
اواسط اغتشاشات از مدرسه مریم تماس گرفتند و احضارم کردند!
ما دهه شصتی هستیم و جان به جانمان کنند، اسم ناظم و مدیر میشنویم برگ روی تنمان نمیماند. برای همین خیلی استرس داشتم. دلم هم نمیخواست از مریم بپرسم چه کار کرده.
بالاخره روز جلسه رسید و من با نقابی از اعتماد به نفس رفتم مدرسه!
به جز مدیر، یک خانم محجبه هم نشسته بود توی دفتر! من هم محجبه هستم ولی او خیلی به شدت محجبه است. خیلی خیلی به شدت!
سلام کردم و نشستم. کمی که احوال پرسی کردیم فهمیدم مادر یکی از دوستان مریم است. به محضی که همدیگر را شناختیم شروع کرد به گلگی با لحنی بسیار زننده:
_خانم محترم! ما از دست دختر شما آسایش نداریم! بچهم هروقت از مدرسه میاد داره بابت رفتارهای مریم بیتابی میکنه! دخترت فاطمهٔ منو بینماز کرده! هفته پیش این بچه شب تا صبح گریه میکرد. شانس آوردی من خودم اومدم، شوهرم میخواست بیاد سروقتتون.
او هی میگفت و من توی ذهنم به کرامات مریم فکر میکردم! یک دمش گرم گفتم و خدارا شکر کردم که به خودم رفته! کم کم بابت بچه مثبت بودنش، داشتم از ژن خودم ناامید میشدم!
اصلا ما مدرسه میرفتیم برای شر ریختن. مدرسه که جای درس نیست!
او تند تند میگفت و من که حوصلهام سر رفته بود گفتم:
_خب. حالا چی کار کرده مگه؟
چانهاش را داد جلو و سیس عقاب به خودش گرفت:
_فاطمهٔ من اومده خونه، میگه مریم به من گفته تو لیدر کلاس باش! بچه من نمیدونست لیدر یعنی چی! من مجبور شدم براش توضیح بدم!!!
توی دلم به مریم گفتم ای بی عرضه! یعنی خودت عرضه لیدری نداری که یک نفر دیگر را میندازی جلو؟
منتظر بقیهاش بودم. اما او همچنان با رخ عقابش خیره نگاهم میکرد. من و مدیر به هم نگاه کردیم و دوباره زل زدیم به خانم محترم! آنقدر با اعتماد به نفس سر بالا گرفته بود که من به دایره لغات خودم شک کردم! ابرو بالا انداختم:
_خب حالا لیدر یعنی چی؟
با حرص خودش را کشید جلو:
_من بهش گفتم به اونایی که توی اغتشاشات شعار میدن میگن لیدر!
فکر کردم فقط منم که پوکر فیس خیره شدهام به او! قیافه مدیر دیدنیتر از من بود! خدا من را ببخشد. واقعا نمیخواستم با تمسخر پوزخند بزنم، آن هم از نوع صدادارش! به نظرم خیلی عصبانی شد. سعی کردم خودم را جمع و جور کنم:
_شما اشتباه کردی! لیدر یعنی رهبر. همه جای دنیا به حضرت آقا میگن لیدر. حتی خود سایت آقا هم اسمش لیدر خامنهایه! ایشونم از اغتشاشگرها هستند؟!
رنگ به رنگ شد و صدا انداخت توی گلو:
_یعنی چی؟ لیدر معنیش واضحه! تو شرایط فعلی لیدر یعنی اغتشاشگر. دختر من هرروز داره گریه میکنه چون مریم بهش گفته تو اغتشاشگر کلاس باش! از لج مریم دیگه نماز هم نمیخونه!
خونسرد دست گذاشتم زیر چانه:
_مقصر خودتونید که معنی درست لغت رو به بچه نگفتید. به مریم چه؟
برخلاف ظاهر مذهبی و اتو کشیدهاش، ادب درست و حسابی نداشت. نگاهی تحقیرآمیز به سرتاپایم انداخت و گفت:
_نه خانم! من بلدم با بچهم چطوری حرف بزنم. این شمایی که انقدر بچه لوس و نازپروردهای بار آوردی که معنی واقعی لیدر رو نمیدونه!
از این همه زبان نفهمیاش کفرم بالا آمد. کم مانده بود اون رویم هم بالا بیاید که مدیر پادرمیانی کرد و طرف من را گرفت وگرنه احتمالاً کمکش میکردم و چانهاش را برایش میفرستادم عقب!!!
هفته قبل مریم آمد خانه. توی فکر بود. به پروپایش نپیچیدم. ناهار که خورد آمد نشست کنارم:
_مامان امروز یکی از دوستام میگفت من هرروز مامانم میره سرکار میرم خونه دوستم ماهواره میبینم.
شاخکهایم تیز شد. دلم میخواست در جا ابزار شکنجه را میآوردم و هرکاری که خودش و پدرش و پدرجدش کردند را اعتراف بگیرم. اما خونسرد چاییام را خوردم:
_عه؟! چی دیده حالا؟
کمی این پا و آن پا کرد:
_گفت آهنگ میذارن، زنا و مردا با لباس زیر میان میرقصن.
زیرلب خداروشکر کردم که چیز بدتری ندیده:
_گفتی کدوم دوستت؟
_فاطمه!
برق از سه فازم پرید! فاطمه. دختر همان مادر به شدت محجبه! همان که افتخارش توی گروه مادرها این است که سرکار میرود و چون حوصله حرف زدن و سروکله زدن با دخترش را ندارد توی این مدرسه ثبت نامش کرده! همان که توی قم پدرجد تمام کلاسهای علمی فرهنگی را درآورده!
همان که بینمازی دخترش را انداخت گردن مریم! همان که....
دردم گرفت. بغض چنگ انداخت توی گلوم. کمی با مریم حرف زدم و ردش کردم برود سراغ درس و مشق. اما حال خودم خراب بود!
داشتم فکر میکردم این است نسل مذهبی ما؟! همین مادر پنج سال دیگر با سیس گربه خیس شده توی باران میگوید نمیدانم چرا این بچه شروین گوش میکند! نمیدانم چرا تیغ روی دستش تتو زده! دلم میخواهد گوشی را بردارم و زنگ بزنم بپرسم لابلای کتابهای علوم و احادیثت چیزی هم از بخشهای بچهداری خواندی یا فقط قسمتهایی که دوست داشتی را سوا کردی؟
با احترام به تمام خانمهای مذهبی و مومنهای که در این کشور وجود دارد، این زن فقط یک نمونه است وگرنه زندگیِ بدون ویترین خیلی از ما مذهبیها همین است! ما دین را نفهمیدیم! ما دشمن را نشناختهایم! ما دچار یک نوع خود درگیری بین عقاید اسلامی و مدرنیزه شدیم و اسلام را درست و کامل وارد زندگیمان نکردیم! ما عاشق سوتی گرفتن از اصلاحات و لیبرالیسم هستیم! ما جان میدهیم که رد نفوذ را توی هر ارگانی پیدا کنیم و بعد سر تکان بدهیم و دعا کنیم برای فرج! نشستهایم دورهم و هی میگوییم نفوذ! فکر هم میکنیم این نفوذ که میگویند وسط شهر است و حداقل دو کورس ماشین با ما فاصله دارد!
نه جان من! نفوذ همینجاست.
زیر بالشت من و شما! وقتی من محجبه ، انقلابی و تحصیل کرده، تمام افتخارم را شاغل بودن میدانم یعنی باختم!
وقتی به مدرسه اعلام میکنم من را از تمام امور مربوط به بچه فاکتور بگیرید، چون حوصلهاش را ندارم یعنی غرب وسط خانهمان سفره پهن کرده!
وقتی با افتخار میگویم بچه ده سالهام موبایل شخصی دارد و خط مخصوص، یعنی نفوذ تا توی هورمونهای بچه هم رفته!
بیایید از امشب بیشتر به نحوهی تربیتمان دقت کنیم.
شاید خود من هم که دارم داستان آن زن را مینویسم لغزشهایی دارم که متوجه اش نیستم!
به نظر شما نفوذ زندگی ما کجاست؟! تا دیر نشده پیدایش کنیم....
✍م. رمضان خانی
بر اساس یک خاطرهی شخصی
@ghalamdaaran
✅انتشار این مطلب فقط برای قشر مذهبی مجاز است!
🌷🌷🌷🌷🌷🌷
عید آمد و عید آمد....
دوستان خوبم
مادرهای نویسنده
عزیزانی که دوست دارند در پایان سال ۱۴۰۱ برای سال بعد برنامهریزی شخصی یا مطالعاتی کنند.
به مناسبت فرا رسیدن عید ولادت صاحب و آقای ما حضرت مهدی(عج) برای شما عیدی در نظر گرفتم.
بضاعت مزجات من
#کارگاه_رایگان_برنامهریزی
شاید در این شرایط اقتصادی بتوانم اندک کمکی کردهباشم و مقبول عزیز مصر وجودمان شود.
امید من این است که با برنامهریزی مسلمانانی پر مطالعهتر، کوشاتر فعالتر و موثرتر در امر ظهور و حال خوش جهان باشیم.
برای شرکت در این کارگاه
تا غروب نیمه شعبان فرصت دارید که وارد این گروه شوید.
ble.ir/join/YjdmODQxMD👈
امیرزاده
https://ble.ir/rozhaye_khob
هیوآیی های عزیز بشتابیددددددد😻📢
فرصت فوق العاده برای خرید از هیوا 🤗🥳💥💯
از طرح عیدانه فروشگاه موادغذایی هیوا خبر دارید ؟❗😍
در طرح عیدانه هیوا ؛ سفارشات بالای ۱۰ کیلو ارسال رایگان داره و یه بسته هدیه عیدانه هم اشانتیون میگیره😍😍
محصولات درجه یک و ارگانیک هیوا
رب گوجه🔥
خرمای هلیله و خاصویی 🔥
عسل🔥
دلنمک 🔥
💢مهلت استفاده از این فرصت فقط تا ۲۵ اسفند هست.💢
❗فقططط 0️⃣1️⃣ روز دیگه فرصت دارید❗
جهت ثبت سفارش و جزئیات بیشتر👇👇
@hivahome
لینک کانال فروشگاه مواد غذایی هیوا👇
https://eitaa.com/joinchat/3836739600C2fd22c690c
مجله قلمــداران
هیوآیی های عزیز بشتابیددددددد😻📢 فرصت فوق العاده برای خرید از هیوا 🤗🥳💥💯 از طرح عیدانه فروشگاه موادغ
راااستی کمتر از یکماه دیگه ماه مبارک رمضان میرسه💚🌙
خرما دارید برای ماه رمضان؟؟❗
یه چیزی رو میدونستید؟
روزای نزدیک به ماه مبارک خرما کمیاب میشه و قیمتش بیشتر هم میشه
میتونید از الان خرمای درجه یک هیوا رو بخرید و نگه دارید برای لحظات ناب افطار و سحر💚😍
14.19M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#کلیپ_برگزیده
#خطبهخوانی_یاس
#منجی_موعود
یادش بخیر...
━━ .•🦋•.━━━━━━━━
https://eitaa.com/joinchat/453312565Cad8008b0ac
━━━━━━━━━━━━