امروز قراره اینجا تست اضطراب بگیریم .
کاملا رایگانه..
اگر دوست داشتی بیا 👇
https://eitaa.com/moshavere_raygan
اومدم دانشگاه.
الان دارم میرم سر کلاس دفاع مقدس.
دوتا پسر پشتم راه میان.
یکی به اون یکی میگه بیا بریم سرکلاس.
نفر دوم میگه آخه سگ میره سر دفاع مقدس بشینه. 😐😐😐😐
هیچی دیگه ....
الان موندم برم یا نرم🤣
وقتی لینک ارسال سوال توی کانال مشاوره رو گذاشتم همون روز اول حدود صدتا سوال اومد. همه رو با دقت خوندم. می دونید بیشترین مشکل چی بود که
واقعا باعث تأسفم شد؟
مادری کردن با عذاب وجدان!
مدام دارم فکر می کنم چه کردند با روان مادر امروز!
من متخصص نیستم. فقط دلم می خواست چند خط از تجربه خودم براتون بنویسم.
چون راستش بنا به شرایطم حداقل از ۹۰ درصد افرادی که میشناسم بیشتر حق داشتم عذاب وجدان مادری داشته باشم! و داشتم!!!
اول خدا نگذره از روانشناسی زرد که با فاکتور گرفتن شرایط و کودکی ما، توقع داره خیلی آنتیک رفتار کنیم!😡
می خواد ما یک مادر تمام وقت باشیم که شبیه یک ربات همیشه لبخند به لب داره و تمام سوالات خوب و بد بچه هارو با حوصله جواب میده!
مامانی که بچهها اخم و بیحوصلگی شو نمیبینند. به زندگی میرسه و تمام لحظات غیر از آشپزخانهاش، به تعلیم و تربیت و بازی با بچه می گذره. تمام تفریحاتش بچه ها هستند با هزارتا آپشن دور از دسترس...
کلی هم ایده دارند! مثلا کلیپ میسازند با بچهای تپل که یک سرهمی بِرَند پوشیده و لابلای برگهای پاییزی تلوتلو میخوره! و یک خانم خوش صدا روی موسیقیِ زمینهٔ احساسی ، داره میگه به این فکر کن بچههات بزرگ شدن و دیگه این لحظهها تکرار نمیشه!😒
بیاید باور کنیم توی اینستاگرام هرکس صداش خوبه، هرکس میکروفن داره و دکور پشتش دارکه ، متخصص نیست!
خدا نگذره دوم می رسه به مادر بلاگرها!😡
یک قاب گوشی، یک خونهٔ تمیز، یک بچه حرف گوش کن که تمام لباسهاش سِته ، یک مادر با اخلاق و با حوصله که بچهشو «شما» خطاب می کنه! یک کتاب روی میز و ظرف میوهٔ تزیین شده کنارش! آشناست نه؟!😑
دوربین خاموش میشه و ما میمونیم با یک دنیا حسرت و یک عذاب وجدان بزرگ!
که ای کاش من هم آنقدر با حوصله بودم! و همین یک جمله جوری زمینت میزنه که در نهایت حاضری از احساس مادریت بگذری و زمزمه کنی کاش بچهٔ من تو خانوادهٔ اونها به دنیا اومده بود!!! من لیاقت شو ندارم.
اینم آشناست نه؟😑
تمام اینها فقط دو دقیقه کلیپه و زندگی واقعی پشت همون دوربینه...
زندگی واقعی برای بعضی یه بچه بدغذاست که حرف و حدیثش رو مادر میشنوه!
برای بعضیها یه پدر پُرتنش و بددهنه که بار مسئولیت مادرو چندبرابر می کنه!
برای بعضیها معضل مالی و دغدغهٔ نون فردای همون بچه است!
زندگی واقعی همون بچه است که تا یاد میگیره کش شلوارشو بکشه بالا ، پوزخند می زنه تو روی مادر که می خواستی منو به دنیا نیاری!
و حقیقت واقعی ما هستیم....
نسلی که با خودش کلی آسیب به همراه آورده! تروماهایی که از خیلیهاش خودمون هم اطلاع نداریم و فقط میدونیم حالمون بده! ما از جهانی اومدیم که روان بچه اندازه سرسوزنی ارزش نداشت و کسی هم تلاش نکرد به ما یاد بده.
حالا بدون هیچ بستر و زمینه ای، دقیقاً از ما توقع دارند کامل و بینقص به روان کودکمون اهمیت بدیم!
و صد البته که این اهمیت خیلی خوبه...
این خوبه به شرطی که همراهمون باشند برای آگاهی و صد البته به ما فرصت بدن تا زمانی برای شناخت خودمون پیدا کنیم...
نمیشه که هم توقع کامل بودن داشته باشند و هم مشاور رفتن زشت باشه و پول دادن بهش حیف! از کجا باید بلد باشیم؟! از نسل گذشته!؟!