eitaa logo
قلمزن
526 دنبال‌کننده
728 عکس
136 ویدیو
2 فایل
هوالمحیی قلم زدن امر پیچیده ای نیست فاعلی میخواهد و ابزاری، و اتفاقی که باید در تو رقم بخورد... و خدایی که دستگیری کند و خشنود باشد همین! http://payamenashenas.ir/Ghalamzann پیام ناشناس ادمین @fs_hajivosugh بله و تلگرام : @ghalamzann
مشاهده در ایتا
دانلود
- عمه جون یه چیزی درباره معاون مدرسه‌مون بگم؟ - بگو - آخه چیزه، خوب نیست بگم، ولی شما هم ببینینش میفهمین - چیو؟ - چیزه، دقیقا شبیه یه حیوون وحشیه! - عزیزم هرکسی یه شکلی داره نباید... - نه شکلشو نمیگم که، وحشیه، بداخلاقه، کلاس اولی‌هارو دعوا میکنه، اصلا نداره، یکی از بچه‌ها ناخونش شکسته بود بهش گفت "چیزی نشده که خودتو میکنی"، بچه‌ها ازش بدشون میاد، ولی یه معاون دیگه داریم اینقدر ، اصلا معاونیه که تو دیدم... 🔹ارزشیابی بچه‌ها را باید جدی گرفت! ف. حاجی وثوق @ghalamzann
نیستی یک لحظه غایب از دلم ای جانِ جان گَر به ظاهر غایبی در باطنم رُخسار توست 📷 طبیعت پاییزی اطراف مشهد @ghalamzann
مجنون که به دیوانه‌گری شهره‌ی شهر است در دشت جنون همسفر عاقل ما بود... 📷 پاییز مشهد @ghalamzann
فاطمه، نمک کلاس است، از آنها که خوشمزه می‌کنند همه چیز را، حتی وسط مباحث خیلی جدی، شوخی می‌کند و باعث خنده‌ی همه می‌شود، این کار می‌تواند فضای کلاس را به هم بریزد، می‌تواند حواس بقیه را پرت کند که البته می‌کند، اما خودش از آنهاست که وسط شلوغ‌کاری، به درس و موضوع هم توجه می‌کند، فعال است و مثال‌هایی که برای هر موضوع می‌آورد، درست همان است که باید باشد. فاطمه می‌تواند در تعریف رایج معلم‌ها، شلوغِ کلاس باشد، اما از نظر من همان نمک کلاس است، خوشمزه می‌کند، تنوع ایجاد می‌کند و شادی و نشاط با خودش می‌آورد. امروز وقتی در بدو ورودم به تقلید از خواستگاری‌های مدرن، روی زمین زانو زد و با شیطنت یک نارنگی را مقابلم گرفت، حال خوب این کلاس دوست‌داشتنی، قبل از شروع کلاس، در جانم دوید. فاطمه و دوستانش، بخشی از دوست‌داشتنی‌های این دنیا هستند، برایشان دعای خیر کنید... 🌱 ف. حاجی وثوق @ghalamzann
امشب دریای خون است! وحشی‌ترین ابناء بشر، امشب در حال انجام بزرگترین جنایت‌شان از ابتدا تا به اکنون‌اند🔱 دلها خون و دست‌ها کوتاه است اما سیل برای پیروزی این مردم مظلوم که می‌شود راه بیندازیم🙏 یا عجل علی ظهورک... @ghalamzann
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دلم تو را می‌خواهد و تو و تو و تو و این همه بزرگ شدی؟ مردِ کوچک ...🌱 @ghalamzann
... زلیخا همتی در عرصه‌ی عالم نمی‌بینم وگرنه جنس یوسف، کاروان در کاروان دارم... ...
🔻اجر این نماز عاشقانه‌ی پاره‌های تنم، برادران اهل سنتم در غزه را به حسین حسین همه‌ی عمر شیعیان انگلیسی نمی‌دهم که حسین مظهر جهاد با ظلم اکبر است و شیعه‌ی بی‌جهاد عمله صهیونیسم خواهد بود. 🔻حسین اینجاست. اصلأ همه‌ی تاریخ دین اینجاست و هرکه از این جمع جسما یا قلبا بیرون است جزء اشقیاست. ✍داوود مرادیان @okhowahmag
دو پیرزن روبروی هم در کوپه قطار نشسته‌اند، شروع کلامشان درباره دندان‌های مصنوعی است، "پیرزنِ ناراضی" از دندان‌هایش شکایت دارد، اینکه خوب نیستند و هیچوقت نتوانسته با آنها کنار بیاید و اذیتش می‌کنند بعد احوال دندان‌های همسفرش را می‌پرسد، "پیرزنِ راضی" اتفاقا خیلی از دندان‌هایش تعریف می‌کند و می‌گوید کار دندان واقعی را برایش می‌کنند. حالا نوبت به چربی و قند و فشارخون رسیده است، "پیرزنِ ناراضی" فاکتورهای خوبی ندارد و شرح می‌دهد که همه بالا هستند، "پیرزنِ راضی" می‌گوید همه چیز تحت کنترل است و مشکلی ندارد. نوبت به فرزندان می‌رسد، "پیرزنِ ناراضی" ۶ فرزند دارد که از هیچکدامشان رضایت ندارد، دخترها سراغش را نمی‌گیرند و پسرها هم توهین می‌کنند، حتی یکی وقت سفر به مادرش گفته "الهی بروی و برنگردی"!... "پیرزنِ راضی" اما با آب و تاب از ٩ فرزندش تعریف می‌کند که یکی از یکی بهترند و چقدر بالا و پایینش می‌کنند و حواسشان به مادر هست و بعد به تفصیل تعریف می‌کند که چندشب پیش سورپرایزش کرده‌اند و برایش جشن تولد گرفته‌اند و بیخیال نمی‌شود و همینطور تعریف کردن را ادامه می‌دهد. "پیرزنِ ناراضی" با حسرت به خوشی‌های "پیرزنِ راضی" گوش می‌کند، واقعیتِ زندگیِ هر کدام، کدام است و ادراکشان از زندگی چقدر با آنچه واقعا هست، تفاوت دارد، نمی‌دانم، اما می‌دانم که یک زندگی مشابه با همه‌ی فراز و نشیبش می‌تواند برای دونفر، دو دریافت متفاوت داشته باشد. 🔹رضایتِ خاطر از زندگی داشتن لزوما به معنای هموار بودن همه چيز نیست، گاهی این منم که باید نوع مواجهه‌ام و زاویه نگاهم را تغییر دهم... 🌱 ف. حاجی وثوق @ghalamzann
قلمزن
#همسفرهای_متفاوت دو پیرزن روبروی هم در کوپه قطار نشسته‌اند، شروع کلامشان درباره دندان‌های مصنوعی ا
"پیرزنِ راضی" وقتی بسته بيسکوئيت ساقه‌طلایی‌اش را تمام می‌کند، از داخل ساکش یک بسته پفک درمی‌آورد! به همه تعارف می‌کند و با خوشمزگی شروع می‌کند به خوردن، می‌گویم چه مادربزرگ باحالی هستید، خوش‌بحال نوه‌ها! خوشمزه می‌خندد و می‌گوید در خانه هم یک عالمه دارم! @ghalamzann
قلمزن
"پیرزنِ راضی" وقتی بسته بيسکوئيت ساقه‌طلایی‌اش را تمام می‌کند، از داخل ساکش یک بسته پفک درمی‌آورد!
"سلام خوبید مدتی بود یک هفته ای میشه پفک نخوردم اما داستان خوشمزه تون منو وادار کرد ... جان رو بفرستم سوپری برام پفک بگیره معتاد پفکم😂" 🔺درس‌های آموزنده‌ای که مخاطبین محترم از مطالب اینجا دریافت می‌کنند! @ghalamzann
آقای امامزاده جعفر بزرگوارِ شهرِ که درود و سلام خدا بر شما باد🌱 خدمتتان عارض می‌شوم که صحن و سرای بسیار مصفایی دارید و برای این زائر اولی حقیر، یک خاطره شیرین و به یاد ماندنی ساختید، اما آقاجان، آن خادمی که درب ورودی شما ایستاده بود، خیلی زیاد با کودکان بداخلاقی می‌کرد، اصلا انگار ایستاده بود که همین کار را انجام بدهد، هر بچه‌ای که می‌دوید، جلویش را می‌گرفت و توبیخش می‌کرد، یک دختر کوچولو هم چادرش افتاده بود، دعوایش کرد و گفت "چادرت را سرت کن، زود باش!دیگر نبینم چادرت افتاده باشد"! آقا شما دیدید که من ایستادم و نگاه کردم و او اینکار را چندین بار تکرار کرد، رفتم به او گفتم که در حرم امام رضا علیه‌السلام کودکان می‌دوند و بازی می‌کنند و مانعی وجود ندارد، گفتم چادر آن دختر کوچولو اگر بیفتد چه اتفاقی می‌افتد، گفتم بگذارید کودکان با اینجا صفا کنند و خاطره خوب بسازند، او گفت من مسئول نظم اینجا هستم، گفتم والله که بازی بچه‌ها نظمی را به هم نمی‌زند و و و... او سری تکان داد و چیزی نگفت، اما آمدم به شما بگویم اگر این آقای خادم رفتارش را تغییر نداد، لطفا خادمی‌اش را لغو کنید، از بزرگواری و صفا و مهربانی شما سپاسگزارم🌱 ف. حاجی وثوق @ghalamzann