#همسفرهای_متفاوت
دو پیرزن روبروی هم در کوپه قطار نشستهاند، شروع کلامشان درباره دندانهای مصنوعی است، "پیرزنِ ناراضی" از دندانهایش شکایت دارد، اینکه خوب نیستند و هیچوقت نتوانسته با آنها کنار بیاید و اذیتش میکنند بعد احوال دندانهای همسفرش را میپرسد،
"پیرزنِ راضی" اتفاقا خیلی از دندانهایش تعریف میکند و میگوید کار دندان واقعی را برایش میکنند.
حالا نوبت به چربی و قند و فشارخون رسیده است، "پیرزنِ ناراضی" فاکتورهای خوبی ندارد و شرح میدهد که همه بالا هستند،
"پیرزنِ راضی" میگوید همه چیز تحت کنترل است و مشکلی ندارد.
نوبت به فرزندان میرسد، "پیرزنِ ناراضی"
۶ فرزند دارد که از هیچکدامشان رضایت ندارد، دخترها سراغش را نمیگیرند و پسرها هم توهین میکنند، حتی یکی وقت سفر به مادرش گفته "الهی بروی و برنگردی"!...
"پیرزنِ راضی" اما با آب و تاب از ٩ فرزندش تعریف میکند که یکی از یکی بهترند و چقدر بالا و پایینش میکنند و حواسشان به مادر هست و بعد به تفصیل تعریف میکند که چندشب پیش سورپرایزش کردهاند و برایش جشن تولد گرفتهاند و بیخیال نمیشود و همینطور تعریف کردن را ادامه میدهد.
"پیرزنِ ناراضی" با حسرت به خوشیهای "پیرزنِ راضی" گوش میکند، واقعیتِ زندگیِ هر کدام، کدام است و ادراکشان از زندگی چقدر با آنچه واقعا هست، تفاوت دارد، نمیدانم، اما میدانم که یک زندگی مشابه با همهی فراز و نشیبش میتواند برای دونفر،
دو دریافت متفاوت داشته باشد.
🔹رضایتِ خاطر از زندگی داشتن لزوما به معنای هموار بودن همه چيز نیست،
گاهی این منم که باید نوع مواجههام
و زاویه نگاهم را تغییر دهم... 🌱
ف. حاجی وثوق
@ghalamzann