#دهه_هشتادیها
#این_نسل_باشکوه
برنامه تلویزیونی کافه گفتگو دارد ضبط میشود،
حدود ۱۵ نوجوان دختر و پسر نشستهاند و چالش روی میز، موضوع حجاب و عفاف است.
صندلی را کمی با فاصله گذاشتهام که داخل قاب تصویر نباشم و غرق در گفتگوی کسانی هستم که بزرگانهتر از بزرگترها دارند حرفهای جدی میزنند.
آرش کلاس دوازدهم است و با آن عینک ظریف و ظاهر مرتبی که دارد، شبیه بچه درسخوانهای تیتیش مامانی به نظر میآید.
قبل از شروع ضبط از بچهها میپرسم که موافق حجاب هستند یا مخالف ، برخی موافق و برخی مخالفند، آرش میگوید «من با #قانون_حجاب مخالفم»
گفتگو دو سه ساعتی زمان میبرد، آرش اما وسط جدالها و سروصدای بچههای دیگر هیچ حرفی نمیزند، ضبط که تمام میشود، میپرسم شما چرا به عنوان مخالف اصلا حرف نزدی؟ میگوید من اصلا منطق این گفتگو را قبول نداشتم، میگویم کجایش خوب نبود، میگوید «من مٓرد هستم( و این را طوری با قوت میگوید که باور میکنم) من رگ گردنم بالا میزند وقتی آن دختر خانم میگوید پوشش من تاثیری در مردها ندارد، بیا از من بپرس تا بگویم که وقتی دختری چادر روی سرش میاندازد چقدر محافظ برای خودش ایجاد کرده ...»
و آنقدر مردانه اینها را میگوید که دلم برای غیرتش غنج میرود، برای غیرت نوجوان ۱۸ سالهای که آمده بود در اعتراض به قانون حجاب حرف بزند اما بقول خودش حرف غیرمنطقی یک دختر نوجوان، از ورود به گفتگو به عنوان مخالف منصرفش کرده بود!
اینجا در جمع دهه هشتادیهای موافق و مخالف، آنچه از حال خوب سرشارت میکند، قوت و دانش و آگاهی این بچههاست و من باز یقین میکنم سرزمینی که اینها را دارد، با همهی اختلاف نظرهایشان، هرگز شکست نخواهد خورد.
✍ ف. حاجی وثوق
@ghalamzann
🔹(لطفا برای ائمهی جماعات ارسال شود)
#در_فنجان_آدمها_دریا_نریزیم
امام جماعت محترم
باور بفرمایید ظرف همهی ما مأمومین به یک اندازه نیست. رعایت حال یکی مثل من را بکنید که تاب همهی اذکار مستحبی شما را ندارد،
شما که از هیچکدامش نمیگذرید!
این همه طولانی خواندن نماز به نفع هیچکس نیست، نماز را به قدر واجبش بخوانید،
به قدر ظرفیت کوچکترین نمازگزار،
به قدر تحمل کودک و نوجوانی که اتفاقا آمدهاند نماز بخوانند، یا بزرگسالی که خواسته طعم نماز جماعت را بچشد.
والله که شما را بابت به واجب بسنده کردن،
مواخذه نخواهند کرد که نماز جماعت خواندن، خودش تکمیلکنندهی نواقص نمازهای همهی نمازگزاران است، اما اگر باعث شوید که کسی
آخرین نماز جماعتش را در مسجد بخواند،
به احتمال زیاد باید پاسخگو باشید.
دیگر خود دانید...❗️
✍ ف. حاجی وثوق
@ghalamzann
#برای_مطهره_خانوم
خانوم معلم عزیز و بادغدغه!
دختر خوب و دوست داشتنی من!
شاید باور نکنی که چقدررر همیشه دلم خواسته جایی باشم که تو امروز هستی
با همین شرایط به ظاهر سخت
با همین روزها و شبهایی که در تنهایی سر میشوند
با همین آسمان پرستاره
با همین راهی که پیچ دارد و بالا و پایین
با همین جادهای که آسفالت نباشد
با همین کلاس درهم برهم
با همین بچههایی که دنیایشان متفاوت است
با همین کوه همین بیابان همین درختها
با همین پیرمردهای کلاه به سر
همین پیرزنهای لچک پوشیده
همین کودکان صورت سوخته
با همهی همینهایی که تو داری ...
آه که تو چقدر جایی ایستادهای که آرزوی من بوده و چقدر زندگی را طوری تجربه میکنی که دلم خواسته تجربه کنم
من به قدر بلند بودن قد آرزویم، میتوانم سالها با تو حرف بزنم و بیشتر از آن چقدر دلم میخواهد و انتظار میکشم که تو بنویسی و من بخوانم
خانوم معلم باسلیقه و باذوق و بسیار مهربان!
تو هرگز خسته نخواهی شد و هرگز کم نخواهی آورد وقتی بدانی که تکتک این بچهها رگ حیات تو هستند و سلولهایی که میتوانند به تو زندگی دوباره ببخشند،
آنها موجودات زنده ای هستند که بیش از تصور ما معنی حیات را میدانند و خودشان منابع لایزال انرژی، و فکر کن که چقدر خدا دوستت داشته که تورا وسط زندگی قرار داده است!
من یقین دارم حالت بهتر خواهد شد اگر باور کنی که آنها هم معلمهای تو هستند و حالشان بهتر خواهد شد اگر باور کنند که تو هم قرار است از آنها بیاموزی،
عزیز دلم
با کودک روستایی آنگونه باش که باور کند چیزی از من و توی شهری نه تنها کم ندارد که هزارهزار افزون دارد و اگر در تمام مدت ماموریتی که خداوند(و نه آ.پ) بر عهدهات گذاشته، فقط همین را بر باور کودک روستایی بنشانی، بارت را بستهای و قلهات را فتح کردهای،
من به تو امیدها دارم و دلم میخواست یکی از همان کودکانی بودم که در کلاس تو مینشینند و از روح زلال و اندیشه روان تو ارتزاق میکنند.
خوشا بر آنچه هستی و خواهی بود...🌱✨
✍ ف. حاجی وثوق
@ghalamzann
#آن_جوان_هجده_ساله_که_بود
علی یکی از نوجوانان مهمان در برنامه است،
چهره مردانه ندارد اما خیلی مردانه روی حرفهایش ایستادگی میکند و کلامش قوت قابل توجهی دارد.
وقتی میخواهد کاغذهایش را بخواند عینکی که با بند در گردنش آویزان است روی چشمش میگذارد و خیلی کارشناسطور روی نوشتهها دقیق میشود و آنها را خیلی محکم میخواند، اصلا زبان بدنش نوجوانانه نیست و آدم را یاد مناظرات انتخاباتی میاندازد.
نقطه اوج حضور قدرتمند علی، وقتیست که دارد از فرایند پیروزی انقلاب حرف میزند و ناگهان با یک دست نوار کاست و با دست دیگرش برگه کاغذ را بالا میآورد و میگوید انقلاب ما با اعلامیه و نوار کاست پیروز شد. در این لحظات دلم میخواهد تمامقد بلند شوم و برایش کف بزنم اما دوربین در حال ضبط است و علی بیوقفه ادامه میدهد.
ضبط که تمام میشود، سن و مدرسهاش را میپرسم ، کلاس دوازدهم است، از مطالعاتش میپرسم و اینکه از چه منبعی ارتزاق فکری دارد.
کمی تأمل میکند و میگوید «من تا دوسال قبل رادیکال بودم ، مطالعاتم سروش بود و شریعتی و بیش ازین نمیخواستم، اما سخنرانی و سلوک یک جوان ۱۸ ساله دنیایم را تغییر داد...»
با اشتیاق میپرسم آن جوان چه کسی بود؟ خیلی جدی و قاطع میگوید فاطمهی زهرا سلام علیها... ناخودآگاه سکوت میکنم، قوت کلامش آنقدر زیاد است که چیزی نمیتوانم بگویم و او ادامه میدهد که بعد با کتابهای استاد مطهری و استاد صفایی آشنا شده و و و ...
برای لحظاتی فراموش کردهام که دارم با یک نوجوان پسر(و نه دختر) صحبت میکنم ، این اندازه از فرهیختگی را برای پسران نوجوان متصور نبودم ، شاید چون ارتباط کمتری داشتهام، اما حالا من مقابل علی هستم، نوجوانی که برای هر موضوعی حرفهای خوب و عمیقی برای گفتن دارد.
وقت خداحافظی میگویم کلاس و عمقِ کلامت به دلیل بالا بودن کلاسِ مطالعات توست ، نمیشود کسی #مطهری و #صفایی در این سن خوانده باشد و غیر این باشد!
علی میرود و من دعا میکنم کاش از علی و علیها چون جان مراقبت کنیم که رشحهای از رشحات گرانبهای این سرزمین هستند...🌱
✍ ف. حاجی وثوق
@ghalamzann
دوست نازنین ۱۷ سالهام
هدیه زیبایت را خیلی دوست داشتم
و این بستهبندی پارچهای دلانه را
و آن ایموجی خودکاری دوستداشتنی...
مطمئنم نمیدانستی که من مشتری این قابهای ترکیبی سنگ و چوبم و چقدر به آن فروشگاه رفت و آمد میکنم
و چقدر با محصولاتش خاطره دارم،
این تلاقیهای اتفاقی برایم لحظههای خوبی را ساختند و از سلیقه و انتخابت ممنونم🌱✨
#روزنوشت
#یک_عاشقانه_آرام *
پرده سالن انتظار آزمایشگاه که مخصوص خانمهاست، بالا میرود و پیرمرد در حالیکه با یک دست عصایش را روی زمین میفشارد و با دست دیگرش آرنج پیرزن را گرفته است، وارد میشود.
سالن اگرچه اختصاص به بانوان دارد، اما متمایز از بخش نمونهگیری است و خانمها روی صندلی منتظر نوبت هستند، با این حال وقتی پیرمرد به سختی تلاش میکند تا همسر ناتوانش را از سه پلهی سالن پایین بیاورد، صدای اعتراض خانمها بدون دلیل بلند میشود که حاجی اینجا مخصوص خانمهاست!
پیرمرد همانطور که مراقب خودش و همسرش است تا تعادلشان حفظ شود، میگوید میدانم، من هم مسلمانم، ناموس دارم، اما زنم نمیتواند راه برود ناچارم همراهیاش کنم، سکوت در سالن حاکم میشود، میروم و همسر عزیزتر از جانش را تحویل میگیرم و میگویم خیالتان راحت پدرجان مراقبش هستم... با تردید نگاهم میکند و دعا میکند و با نگرانی راه رفتن همسرش را دنبال میکند و بعد از سالن بیرون میرود.
به خانمها میگویم اجازه بدهیم که این مادر زودتر کارش انجام شود؟ بعضی با قاطعیت و برخی با تردید سر تکان میدهند، پیرمردِ عاشق از لای پرده مدام سرک میکشد و دلش را آرام میکند.
کار پیرزن تمام میشود، دارم همراهیاش میکنم و در گوشش آرام میگویم چقدر حاج آقا دوستتان دارد، چشمانش برق میزند و لبخند محجوبانهای روی صورت چروکیدهاش مینشیند. وقتی تحویلش میدهم میگویم بفرمایید حاج آقا، عروس خانم سالم و سلامت ... پیرمرد باز دعا میکند و میگوید همهی زندگی من است...و لنگلنگان میروند.
نگاهشان که میکنم درست نمیفهمم کدامشان تکیهگاه آن دیگریست، گویی هردو برای ایستادن و برای راه رفتن نیازمند یکدیگرند و من دلم میخواهد این تصویر عاشقانهی باشکوه را در این نمای پاییزی برای همهی دنیا ثبت کنم.
🔹مادرانه برای دختران نوجوان و جوانم:
اگر همهی دنیا را روی ملاکها و معیارهای انتخابتان بچینید و اگر همهی زرق و برق و رفاه دنیا را به شما بدهند، اما نه تنها در ابتدای زندگی که در سالهای پایانی آن،
چنین عشق و سکینتی را تجربه نکنید،
گویی دنیا هیچ چیزی به شما نداده است،
با تمام وجود چنین فرجامی را برای انتخابها و زندگیهایتان آرزومندم...🌱✨
* نام کتابی از «نادر ابراهیمی» محترم
✍ ف. حاجی وثوق
@ghalamzann
🟡 ثبتنام #اعتکاف مسجد گوهرشاد حرم مطهر رضوی
🗓 آغاز ثبتنام: 5 آذرماه 1403
🗓 مهلت ثبتنام: 14 آذرماه 1403
📌روشهای ثبتنام:
۱- مراجعه به سايت اعتكاف به آدرس
🌐 https://etekaf.razavi.ir
۲- سامانه پيامكی
۵۰۰۰۴۸۰۳۰
❣ برای اطلاع از برنامههای حرم مطهر رضوی همراه ما باشید.👇
🆔 @AkhbarHaramRazavi
هدایت شده از بارانیها
«همسفر با مسافر لبنان»
با حضور: آقای محمدمهدی خالقی (مستندساز)
تشریح آخرین وضعیت میدان
بیان خاطرات و ناگفته ها از سفر یک ماههی لبنان
زمان: پنجشنبه ۸ آذر ماه | ساعت ۱۸ الی ۱۹:۳۰
مکان: ابوذر غفاری ۹ - پلاک۱۰۸
✅ حضور برای عموم برادران و خواهران آزاد است.
کانون فرهنگی تربیتی دخترانه باران🌧️
🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸
ان شاالله امشب برنامه #کافه_گفتگو
(گفتگوی دهه هشتادیها)
با موضوع (نظم نوین جهانی) حوالی ساعت
۱۹:۳۰ تا ۱۹:۴۵ از شبکه خراسان رضوی پخش خواهد شد.
نظرات و پیشنهادات و انتقادات شما حتما در تقویت برنامه و رفع اشکالات موثر خواهد بود.
@ghalamzann
🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#همالغالبون
به توصیه شهید بزرگوار #زاهدی
برای پیروزی و قوت رزمندگان اسلام
در شرایط سخت پیش آمده در سوریه،
ختم هزارتایی ذکر شریف
«یدالله فوق ایدیهم»
را فردی یا جمعی برداریم،
میشود در خانواده یا گروهی که هستیم تقسیم کنیم، از تاثیر اذکار غافل نباشیم.
همین امشب ، همین لحظه
دست به کار شویم
به امید تحقق وعده الهی...🌱✨
@ghalamzann
کوچولوی ۶۱۰ روزه من!
علاقه شدید تو به کارهای فنی عجیب است، محبوبترین اسباببازی تو جعبه ابزاریست که همه اقلام داخل آن خطرناک هستند و تو به آنها #جیز میگویی، اما آن جیزها تنها موجوداتی هستند که در هر شرایطی تو را آرام و راضی نگه میدارند!
آنقدر با جیزها بازی میکنی و آنقدر هربار حقبهجانب آنها را طلب میکنی که انگار نه انگار اسم آنها جیز است!
در واقع فلسفه جیز بودنِ جیزها را به محاق بردهای.
مدت طولانی سر جعبه ابزار مینشینی و با پیچگوشتیهایش باز کردن هر پیچی را تجربه میکنی و با انبردست و آچارش سراغ همهی وسایل منزل میروی و با اینکه در این راه مجروحیت هم پیدا کردهای اما باز جسورانه همان انبردستِ ضارب را نشان میدهی و زخم روی دستت را و باید محل جراحتت را همه ببوسند تا التیام پیدا کنی!
و از عجایب دنیا همین است که پدرها و مادرها هزار بار دلشان میلرزد و اضطراب را تحمل میکنند تا شما کوچولوها تجربه کنید و بزرگ شوید و خلاق شوید و از ترسها عبور کنید.
دنیای شما کوچولوها از عجیبترین بخشهای این دنیاست و خدا و فرشتگانش به شکل عجیبتری شما را مراقبت میکنند،
گویی هربار عالمِ هستی، به موجوداتِ کوچکِ تازه به این دنیا آمده،
چشم امید متفاوتی دارد...🌱✨
✍ ف. حاجی وثوق
@ghalamzann