eitaa logo
قلمزن
526 دنبال‌کننده
729 عکس
138 ویدیو
2 فایل
هوالمحیی قلم زدن امر پیچیده ای نیست فاعلی میخواهد و ابزاری، و اتفاقی که باید در تو رقم بخورد... و خدایی که دستگیری کند و خشنود باشد همین! http://payamenashenas.ir/Ghalamzann پیام ناشناس ادمین @fs_hajivosugh بله و تلگرام : @ghalamzann
مشاهده در ایتا
دانلود
ناظره خانم یکی از زائران پیاده است، پیرزنی که زیر آفتاب روی موکت داخل حیاط موکب نشسته و پاهایش را دراز کرده است. کنارش می‌نشینم و خداقوتی می‌گویم و می‌پرسم چرا توی آفتاب نشستید، می‌گوید سردم شد آمدم اینجا گرم شوم، می‌پرسم از کجا آمدید؟ می‌گوید اسلام آباد، می‌پرسم از آنجا پیاده آمدید؟ می‌گوید نههه آنجا که راه زیاد است، آمدیم تربت جام، از آنجا پیاده آمدیم (و این توضیح را طوری با حسرت می‌دهد که گویی کارش را ناقص انجام داده که از خود اسلام آباد نیامده است!) بعد زانویش را با دست مالش می‌دهد، می‌پرسم درد دارید؟ آرام می‌گوید در راه زمین خوردم دوبار، پایم زخم شده، کسی نفهمد. می‌پرسم چرا مادر؟! بیا برویم اتاق بهداری، پایت را ببینند، آرام می‌گوید نمی‌خواهم هم‌‌کاروانی‌ها بفهمند، به من می‌خندند و دیگر مرا با خودشان نمی‌آورند و بغض می‌کند! با خجالت می‌گویم من فاطمه سادات هستم جای دخترت، بیا برویم بهداری کسی متوجه نمی‌شود. به گریه می‌افتد و می‌گوید اتفاقا اسم دخترم فاطمه سادات است، الان زنگ زد حالم را پرسید، چیزی نگفتم که نگران نشود، اگر بدانند دیگر نمی‌گذارند بیایم، من هر سال آمده‌ام... و با صدای بلند گریه می‌کند. کم آورده‌ام، آن‌قدر که نمی‌دانم اینجا در مقابل ناظره خانم، این پیرزن اسلام‌آبادی دقیقا که هستم و در دنیای متفاوت این‌ها چه‌کاره‌ام!! راضی می‌شود پایش را ببینم، از روی زانو تا پایین زخم است، می‌گوید خیلی سوزش دارد و اذیتم می‌کند، باز راضی‌اش می‌کنم که دور از چشم بقیه به بهداری بیاید، چادرش را روی صورتش می‌گیرد که کمتر دیده شود، پیرزن از این‌که زمین خورده خجالت می‌کشد و من و همه‌ی دنیا داریم در زمین فرو می‌رویم... ✍ ف. حاجی وثوق (موکب احباب‌الرضا علیه‌السلام) @ghalamzann