#فرمانده
در سال های جنگ، بنیاد شهید به تعدادی از خانواده های ایثارگران در یکی از شهرک های تازه تاسیس تهران زمین میداد. دوستانش که از نزدیک وضع مالی او را میدانستند، از رئیس بنیاد شهید خواستند به فرمانده نیروی زمینی که جانباز هم بود، قطعه زمینی اختصاص بدهند. رییس بنیاد هم که از زندگی او بی اطلاع نبود، موافقت کرد. دوستان برای این که او را در مقابل کار انجام شده قرار دهند، وام گرفتند و حتی خود نیز پولی فراهم کردند و دست به کار ساختمانسازی شدند.
تا این که در نیمه کار فهمید. چنان عصبانی شد که حتی صدایش می لرزید. شاهدان ماجرا اذعان میکنند که هرگز او ر ا چنین ندیده بودند.
او حتی برای نخستین بار بر سر دوست قدیمیاش داد زده بود که: «شما چطور توانستید بدون اجازه من دست به چنین کاری بزنید؟» عصبانیتش که فروکش کرد، از آنان عذرخواست. گفت می داند آنان قصد خدمت به او و خانواده اش را داشته اند، اما او چنین استحقاقی ندارد. بعد برای رییس بنیاد شهید نامه ای نوشت به این مضمون:«اکنون در وضعیتی قرار دارم که احساس می کنم به ازای رسیدن به مسکن، بهای گرانی را دارم می پردازم، آن هم ثمره همه مجاهدت هاییست که برای خدا کردهام (که اگر خداوند آن را تایید فرماید)و قلبم رضایت نمیدهد چنین شود. لذا با توجه به این که خدا میداند، نه تنها خود را لایق چنین عنایاتی از جمهوری اسلامی نمیدانم بلکه هم چنان مدیون هستم و باید تا روزی که نفس در بدن دارم، عاشقانه به اسلام عزیز خدمت نمایم. قاطعانه اقدام فرمایید که ساختمان نیمه کاره مسکن این جانب را از طرف بنیاد شهید تحویل گرفته و فقط مخارجی را که اضافه بر وام واگذاری (مبلغ چهارصد هزار تومان) هزینه شده است، به ما پرداخت نمایند تا به صاحبانش مسترد نمایم»
🔹چقدر تفاوت است بین آنها که در اوج خدمت شبانهروزی همواره خودشان را بدهکار میدانستند و هرگز چیزی برای خود نخواستند،
با کسانی که همیشه طلبکارند...
21 فروردین روز #تیمسارسرلشگرسپهبد_صیادشیرازی
@ghalamzann