eitaa logo
قلمزن🇵🇸
523 دنبال‌کننده
793 عکس
164 ویدیو
2 فایل
هوالمحیی قلم زدن امر پیچیده ای نیست فاعلی میخواهد و ابزاری، و اتفاقی که باید در تو رقم بخورد... و خدایی که دستگیری کند و خشنود باشد همین! http://payamenashenas.ir/Ghalamzann پیام ناشناس ادمین @fs_hajivosugh بله و تلگرام : @ghalamzann
مشاهده در ایتا
دانلود
برنامه به نام شهداست است و از چندروز قبل‌تر مقرر شده که گروه سرود بچه‌ها بیایند و اجرا کنند. بچه‌ها چندروز تمرین می‌کنند و خودشان را مهیای حضور در مراسم، روز قبل از متولیان سوال میکنم که حتی یک درصد اجرای بچه‌ها که کنسل نمی‌شود؟! می‌گویند خیر، قطعی هست و برای بچه‌ها هدیه هم گرفته‌اند. حالا وقت برگزاری مراسم رسیده است، مهمانان داخلی و بیرونی یکی‌یکی می‌رسند. بچه‌ها هم زودتر آمده‌اند که مثلا آماده شوند. لباس‌های یکدست مشکی پوشیده و موها را آب و شانه کرده‌اند، دوست‌داشتنی‌تر از همیشه، ناگهان متولیان برنامه اطلاع می‌دهند که اجرای بچه‌ها منتفی است، اول فکر میکنم اشتباهی رخ داده، خودم را به تک‌تک متولیان می‌رسانم و سوال می‌کنم، می‌گویند منتفی است و کاری نمی‌شود کرد. سراسیمه پیش مقامات بالاتر می‌روم که مگر می‌شود مگر داریم که 10 کودک و نوجوان را یک‌هفته سرکار بگذاریم و دعوت کنیم و حالا که آمدند لحظه آخر بزنیم توی پرشان و بگوییم نمی‌شود؟! خیلی عادی و بدون ذره‌ای احساس ناراحتی می‌گویند "حالا می‌نشینند و مراسم را می‌بینند"! خب حضرات! بچه 10 ساله چرا باید مراسم سخنرانی خسته‌کننده شمارا دوست داشته باشد ببیند؟!... باورکردنی نیست، اصلا فهمیدنی نیست، چطور می‌شود که بتوانی 10 کودک و نوجوان را به این راحتی نادیده بگیری و آدم حسابشان نکنی اما برای مسئولین فلان‌جا و بهمان‌جا دست و دلت بلرزد که خم به ابرویشان نیاید و به حد کافی کمر خم کرده باشی. مثل بچه‌ها گریه می‌کنم، کودکی ‌شده‌ام که اختیارش را از کف داده است، بچه‌ها همیشه خط قرمز هستند و حالا این جماعت به همین راحتی پا روی خط قرمزی گذاشته‌اند که باورپذیر نیست. چطور می‌توانم این را به بچه‌ها بگویم، چطور بگویم دنیای ما آدم بزرگها همین‌قدر بی‌قاعده و بی‌حرمت است و ما به همین راحتی شما را زیرپا می‌گذاریم! مستأصل شده‌ام و دستم به جایی نمی‌رسد. همه‌ی راه‌ها را رفته‌ام با همه حرف زده‌ام، حتی می‌گویم یک دوربین خاموش بگذارید که بچه‌ها فقط اجرا کنند و بروند که ناامید نشوند که حالشان گرفته نشود که به قول‌های ما آدم‌بزرگ‌های کوچک، بی‌اعتماد نشوند، اما بن‌بست همان بن‌بست است! به شهید گمنام همسایه متوسل می‌شوم که یعنی همین‌ها و بقیه اسمش را یدک می‌کشند! بعد میروم سراغ یکی که می‌دانم دغدغه‌اش را دارد، بالادستی نیست اما می‌فهمد چه می‌گویی و فاجعه را درک می‌کند. راه می‌افتد دنبال دوربین و هماهنگی و کارهایی ازین دست، بچه‌ها را از مراسم دوست‌نداشتنی و فرمایشی بیرون می‌برم، با هم راه می‌رویم، حرف می‌زنیم همه جا را می‌بینند و بیشتر از یکساعت وقت می‌گذرانیم تا گره باز شود و آنها همچنان نمی‌دانند ماجرای بازی بزرگترها را! اما بالاخره خبر خوب می‌رسد و آدم‌های خوب هنوز اطرافمان پیدا می‌شوند، مراسم تمام شده و متولیان رفته‌اند که خستگی کار بزرگشان را برطرف کنند! اما یک تیم مهیا شده، دوربین و سیستم صدا و همه‌ی عوامل جمع شده‌اند که کار بچه‌ها را ضبط کنند، بچه‌ها بالای سن می‌روند، صدا، دوربین، ضبط... کار بچه‌ها تمام می‌شود، یک تهیه‌کننده آنها را برای حضور در یک برنامه زنده دعوت می‌کند و بچه‌ها هدیه‌هایشان را می‌گیرند و تا درب در با احترام بدرقه‌شان می‌کنم تا لااقل خودم یادم نرود که اگر قرار است کمری خم شود و کسی تکریم شود، نسل آینده این کشور است که نباید دلش بشکند و امیدش ناامید گردد. ف. حاجی وثوق @ghalamzann