#زن_بودن
روز عید به ظهر رسیده است و هنوز به عزیزانم تبریک نگفتهام هنوز پیامهای تبریک را باز نکردهام و هنوز هیچ کار قابلی انجام ندادهام،
چطور و چگونه گذشته درست نمیدانم و قرار نیست مرور کنم تا توجیهی برای تقصیرهایم پیدا شود همین قدر که نشده و نتوانستهام شاید کفایت باشد
همین که در تمام دیروز و پریروز و نصف امروز گوشه ذهنم این تکالیف بوده و برایم مهم و ارزشمند بوده شاید کفایت باشد تا درست همین لحظه که بتوانم چندسطری بنویسم.
حالا دیگر به مادرها تبریک گفتهام و باید در اولین فرصت به مادربزرگ هم زنگ بزنم و اگرچه درست نمیشنود اما تلاش کنم تا هزارکیلومتر آنطرف تر دلش شاد شود،
خبر میدهند بیایید مراسم روز زن است، آن را هم نمیروم تا کارهای مانده تمام شوند، باید تمام شوند تا نوبت بعدیها برسد و دنیا همین است و همینطور میگذرد تا تمام شود و باید دعا کنی که دنیایت خوب تمام شود
تا شروع بعدی خوبتر باشد...
و زن بودن یعنی همین،
یعنی نمیدانی درست کی فراغت پیدا میکنی
درست کی میتوانی وارد مرحله بعدی شوی
کی میتوانی تیک این مرحله را بزنی
کی ذهنت خالی میشود تا بتوانی گزینههای بعدی را اضافه کنی
و اینها نقد زن بودن نیست و حتی شکایت و گلایه نیست که تعریف زن است
تعریف ظرفیت و اندازهای که خداوند به او بخشیده است
اندازهای که هر قدر به کار بگیریاش وسعتش بیشتر میشود و کم نمیشود!
قرار نبود این نوشتن کارش به اینجا برسد اما رسید تا زن در قالب کلمات ردیف شود و باور کند که اگر حال دلش را به شفای "محبت و معنا" خوب کند سنگینی هیچ باری نخواهد توانست شانهاش را خسته کند.
روزتان مبارک زنان خستگیناپذیر دنیا🌸
ف. حاجی وثوق
@ghalamzann