#معنی_کورشدن_را_گرهها_میفهمند
یادم هست که محضر #استاد
همیشه مانند آبی بود که #جریان داشت که #جوشش داشت که #حیات داشت که امکان نداشت #فهم ی تازه در آن اتفاق نیفتد،
آن روزهای اول تصور میکردم به خاطر ارادتی که پیدا کردهام اینطور میگذرد، اما اینطور نبود، آن محضر دوستداشتنی همیشه حرفی برای گفتن داشت، نه از آن حرفها که همهجا میشود شنید، حرفی که #عمق داشت، #بغض میاورد و #تکان ت میداد...
چندسالی بود که وسط شلوغی کارها و مشغلهها، این محضر مبارک را از دست داده بودم تا دیروز که به لطف خداوند، در محفلی، حضور ایشان نصیبم شد و آن حال #خوب و آن #بارش بیمنت یادآوری شد.
خواستم بگویم ما آدمها در کشاکش همهی کارهایی که داریم - حتی کارهای خوب و موثر که برخی توفیق دارند- باز هم نیازمند این بارشهای مکرر هستیم، ما نیازمند مجاورتهای خوبیم، مجاورتهایی که باید مستمر باشند و فراموشیها را به یادمان بیاورند، آدمیزاد با #غفلت همزیستی دارد، هوای #عطش ی را که خداوند وسط وجودمان گذاشته، داشته باشیم،
و هوای دلمان را... 🌱
ف. حاجی وثوق
@ghalamzann