eitaa logo
قلمزن
526 دنبال‌کننده
728 عکس
136 ویدیو
2 فایل
هوالمحیی قلم زدن امر پیچیده ای نیست فاعلی میخواهد و ابزاری، و اتفاقی که باید در تو رقم بخورد... و خدایی که دستگیری کند و خشنود باشد همین! http://payamenashenas.ir/Ghalamzann پیام ناشناس ادمین @fs_hajivosugh بله و تلگرام : @ghalamzann
مشاهده در ایتا
دانلود
@ghalamzann جلسات بانوان: "فرصت" یا "تهدید" برخی موضوعات آن قدر خط قرمز محسوب میشوند که اگر بخواهی به سراغشان بروی باید قید یک چیزهایی را بزنی و حداقلش این باشد که باعث کدورت شوی و یا متهم به مقابله با ظرفیت های فرهنگی... علی ای حال نه گزیری هست از بیان مطلب و نه گریزی،فقط از اینکه صبورانه تا انتها می خوانید تشکر میکنم: جلسات زنانه از گذشته های دور در کشور وجود داشته و دارند و چه بسا اتفاقات خوب و ارزشمندی که دراین جلسات شکل می گیرند و به ثمر می نشینند، چه بسیار طرح های همدلی وهمیاری که از همین جمع ها سروسامان می گیرند، چه بسیار جهیزیه ها که آماده می شوند، مشکلات نیازمندان مرتفع میشوند، مباحث خوب شکل می گیرند و معارف دلنشین منتقل می شوند، قرائت کتاب خدا اتفاق می افتد و ادعیه شریفه دسته جمعی خوانده میشوند و گاهی اگر مدرس باسوادی نصیب جلسه ای شود نور علی نور میشود و غنای محتوایی جلسه افزون میگردد، تا اینجا جلسات زنانه می شوند ، برای یادگیری، برای رزق معنوی، برای دستگیری، برای خوب کردن حال آدمها و برای خیرات و برکات دیگر، اما موضوع به همین جا ختم نمیشود تعارف که نداریم، این روزها جلسات زنانه در برخی جاها راه را کم کم به بیراهه کشانده اند و حضوری یا مجازی، تبدیل به های مسلم شده اند، گرایش خانم ها به نذرها و ختم ها و ذکرهایی زیاد شده است که با ایده های خلاقانه و جدیدی طراحی میشوند و نه منبع روایی دارند و نه سند قرآنی برایشان یافت می شود، مساله ، مساله قابل اعتنایی ست، حجم روزانه ی خرافه هایی که معلوم نیست از کجا ابداع میشوند در دورهمی های حقیقی و مجازی رو به افزایش است، از هزار تا و ده هزارتا گذشته و به میلیون ها هم رسیده است، به هر ذکری هم خط و نشانی سنجاق شده است که اگر نگویی و نخوانی چطور سربه نیست خواهی شد، وآنهایی که مهربانانه تر خلق میشوند با بشارت هایی مانند باغ های بهشتی و برآورده شدن حاجات و جوایزی ازین دست همراهند، مناسبت ها و عناوین خلق میشوند، یک روز باید درب 7 مسجد را بزنی و بشارت پایان صفر را بدهی، یک روز نامش "سعد اکبر" میشود و باید مناسکی به جا بیاوری، یک روز بسته به ماه تولدت باید فلان ذکر را بگویی ، یک روز سوره قل هوالله نصیبت میشود و جیغ و هورای خانم های جلسه ای نثارت میگردد که باید آش قل هواللهت را بدهی ، یک روز درب خانه ات را میزنند که چند قند در پلاستیکشان بیندازی یا چند نخود به آششان اضافه کنی، یک روز خواب می بینند و باید آنچه در خواب دیده اند بقیه انجام دهند، در جلسه هر کسی باید در جای خودش بنشیند و اگر جلسه بعد جایت عوض شود تقسیم رزق معنوی را به هم زده ای و تقدیر را عوض کرده ای، یکی جشن مولودی می گیرد و خانم خواننده ای را دعوت میکند، آن چنان که صدای مجذوب کننده اش همه ساختمان یا کوچه را برمیدارد یکی هم روضه می گیرد و مهمانان قبل از روضه به آرایشگاه میروند و با میزامپلی مخصوص و پوشش مجلسی "گیس در گیس" کنار هم می نشینند، تازه اگر خداوند رحم کرده باشد و در این جلسات یک عدد خانم "مراد" بقیه نشده باشد و از باقی چایش به تبرک نخورند و جلویش خم و راست نشوند و معتقد به اولیاء الهی بودنش نباشند! جمع های زنانه دارند در برخی جاها به مبدل میشوند و خیلی زود خالی از برکات خواهند شد و خیلی زود نسل های بعدی را از دست خواهند داد که متاسفانه داده اند، باید کاری کرد، باید آنها که میتوانند به داد "فرصت"ی برسند که هنوز نیمه جان است و نفسی برایش مانده است، باید داشته های اصیل و عمیق معارفی را دوباره به جلسات زنانه وارد کرد، باید گفت و پیوسته گفت که ما آن قدر دستمان در معانی و معارف پر هست که لازم نباشد در خرافه ها به دنبال معنویت باشیم، حواسمان نیست، بیرون از ما برای ما ذکر می‌سازند و برنامه عبادی طراحی میکنند! ف. حاجی وثوق @ghalamzann
مثل اسفند روی آتش است بند نمی‌شود دخترک کلاس پنجمی من! هر لحظه پیام می‌دهد و پیشنهادی و درخواستی، به تلفن های مداومش بیشتر اوقات پاسخ نمی‌دهم و خودش می‌داند که باید پیام بدهد و نمی‌شود که روزی چندبار زنگ بزند پر از طرح و پیشنهاد است پر از ایده... اصلا طرح جشنواره کتاب محله از خودش بود در یکی از پیاده روی های دخترانه ایده اش را داد دوست داشتنی وخوش خنده است با پیام هایش کلی می‌خندد و می‌خندم تاکنون پای پدرومادرش به مسجد نرسیده است اما خودش در را ببندی از پنجره میاید پیام هایش مرتب با پیشنهاد است امروز بریم پارک؟ میشه دسته جمعی بریم دوچرخه سواری؟ میشه نمایش اجرا کنیم؟ گروه سرود داشته باشیم؟ مسابقه بذاریم؟ بچه هارو خبر کنم برای جلسه؟... سماجت وعجله اش هم زیاد است چندبار گفته ام که توشش ماهه به دنیا آمده ای رفته از مادرش پرسیده و مطمئن شده که 9 ماهه به دنیا آمده است! شیرین است آن قدر که دلت برایش تنگ می‌شود چندباری سوارشان کرده ام و بقول خودش ویراژ رفته ایم اصرار دارد که تکرارش کنیم امروز گفتم تو باید مسئول روابط عمومی محله بشوی ریسه می‌رود و می‌گوید موافقم! شنیده است که اهل نوشتن هستم شروع به نوشتن کرده و دارد کتاب می‌نویسد! خاطرات محله و مسجد را سرجمع کرده که کتابش کند هی می‌آورد و می‌خواند و رفع اشکال می‌کند... صدایش می‌کنم خانم نویسنده...دلش غنج می‌رود چندروزیست که سودای بازیگری دارد امید دارد که معرفی اش کنم تا در برنامه های تلویزیون بیاید واجرا کند نمی‌داند که چقدر همیشه مقاومت کرده ام برای هر کودک ونوجوانی که خواسته وارد این فضا شود! دخترک کلاس پنجمی من یکی از های ناب محله است و چقدر زیادند این ظرفیت ها اگر به هوش باشیم و ها را برای یافتن و رشد دادنشان از دست ندهیم... ف. حاجی وثوق @ghalamzann