🔷 نظریهپردازی چگونه جایی است؟
🔷 جنگ ایدهها چگونه جنگی است؟
✍️ حمید احتشامکیا
🔸همیشه اینگونه نیست که ایده یک متفکر که معمولا در قالب دفتر یا کتاب یا درسگفتاری ارائه میشود، حتما و الزاماً مورد درک و عنایت خواننده هم قرار گیرد. چهبسا خوانندگانی که تلقیِشان از متن، با تلقیِ نویسنده متفاوت است. چهبسا خوانندگانی که درک و دریافتشان از متن با آنچه نویسنده قصد کرده مغایر است. خلاصه و به تعبیر حرفهای چهبسا: «ما قصد لم یقع و ما وقع لمیقصد».
🔸علت این تفاوتها در این است که هر نویسندهای -در اینجا مرادم متفکران و اندیشمندان است- قبل از بیان یا نوشتن، ایده و طرحی کلی در سر دارند؛ اما لاجرم برای نشاندادن آن، چارهای جز کنارهم گذاشتن حروف و کلمات و سطرها و بندها و صفحات و اوراق ندارند، امری که به تدریج و در بستر زمان رقم میخورد. از سوی دیگر خواننده نیز برای فهم آن طرح کلی چارهای جز خواندن همین حروف و کلمات و بندها و سطرها و صفحات و اوراق ندارد؛ همان امری که به تدریج و در بستر زمان رقم میخورد.
🔸بنابراین لازم است هر خوانندهای در نهایت متن، مطمئن شود که آن طرح کلی یا طرز تلقی نویسنده بهسلامت در ذهن و جانش نقش گرفته است. اینجا دقیقا همان جایی است که پای بازخوانی یک متن به میان میآید.
🔸گاهی انسان خالیالذهن سراغ یک متفکر میرود و گاهی با یک طرح و ایده کلی سراغ آن میرود. انسانِ خالیالذهن، سراغ متن میرود تا یاد گیرد؛ اما خوانندهای که صاحب و حامل ایده است نه به قصد یادگیری که میخواهد فهمش را بر متن عرضه کند تا شاید سستیها و کاستیهایش یا سختیها و راستیهایش را پیدا کند. بازخوانی یک متن به معنای عرضهکردن یک فهم کلان یا ایده شکلگرفته بر متن است. در این مقام خواننده طرز تلقیاش را بر متن عرضه میکند تا بداند در فهم و درک تلقیِ نویسنده تا چه میزان موفق عمل کرده است.
🔸در این مقام است که میتوان طرحی را به چالش کشید و اصلاحش کرد یا به چاه و چالهاش کشیده و سرنگونش کرد. اینجا همان مقام درک و ایجاد ایدههاست. اینجا همان میدان جنگ ایدههاست.
🔸اغلب درسخوانها و کتابخوانهای ما هرگز از مقام آموزش و خوانش تدریجی متن خارج نمیشوند. معمولا کتاب متفکری را یا ناتمام رها میکنند یا بهنحوی تمام میکنند که اصلا ایدهای -فارغ از صحت و سقمش- در ذهنشان شکل نمیگیرد تا چه رسد بخواهند آنها را مقابله کنند. فی المثل بسیارند کسانی که منطق ارسطو یا فلسفه افلاطون را خواندهاند. بسیارند طلاب یا دانشجوهایی که فقه و اصول و فلسفه میخوانند؛ اما چه قلیل و اندکاند کسانی که بتوانند بگویند ایده ابنسینا در منطق یا فلسفهاش چه بوده؟ یا ایده افلاطون در ریاضیات چه بوده؟ یا طرح کلی شیخ انصاری یا سایر فقهای مؤسس در فقه چه بوده است؟
🔸اگر چنین افرادی یافت شوند، یعنی کسانی پیدا شوند که آنقدر فرصت برایشان فراهم بوده و آنقدر ربالنوعشان مددکارشان بوده و آنقدر مزاج فهمشان به اعتدال بوده که توانسته باشند ایدهها را دریابند، آن وقت میتوان از جنگ ایدهها و نظریهپردازی صحبت کرد. آنگاه میتوان از تقابل ایدهها سخن راند. آن وقت است که مقدور است از ایدههای حکمرانی در جمهوری اسلامی ایرانی سخن گفت.
🔸شکار شاهماهی ایدهها در دریای خروشان متون و آبهای مواج کلمات بس سخت و دشوار است. طلاب در حوزههای علمیه اغلب شرایط عبور از گردابهای متن کفایةالاصول و فرائدالاصول را هم ندارند، چه رسد به فتح کتاب و دریافت طرح کلی یا ایدههای ناب مؤلفان. در دانشگاه هم وضعمان تعریفی ندارد. خلاصه اگر خلاء نظریه داریم که داریم، باید طالب باشیم، باید سرمایهگذری کنیم. باید شرایطش را فراهم کنیم. باید قدردان باشیم.
🔸ایدهپردازی یا نظریهپردازی در جنگ ایدهها حاصل میشود تا ایده رقیب درک نشود ایده رفیق ساخته و پرداخته نمیشود. اگر قرار باشد کسی در این بین ایدهپردازی کند حتما کسانی هستند که بعد اللتیا و التی توانستهاند به مقام درک ایدهها نائل شوند. سنت در حوزههای علمیه حمایت از چنین افرادی بوده است نه بازیگران فیکبازار مقالهنویسی.
📢 شاید رمز و راز سرگیجیمان در عصر حاضر و خلاء تئوریمان در مسائل مختلفی چون حجاب و عفاف یا مسئله هوش مصنوعی یا مسئله فضای سایبر و مورادی از این دست ریشه در بسیاری از نفهمیدنهایی باشد که مسئول مستقیم و مباشر آن نهادهای علمی کشور است.
#جنگ_ایدهها
#نظریه_پردازی
#خلاء_نظریه
https://eitaa.com/ghalayaane_ghalam