eitaa logo
قلب فرهنگی شهر
2.9هزار دنبال‌کننده
10.2هزار عکس
5.2هزار ویدیو
102 فایل
قلب فرهنگی شهر " رسانه رسمی سپاهانشهر اصفهان" اخبار و اطلاعیه های اجتماعی، فرهنگی و مذهبی پیگیری معضلات اجتماعی و فرهنگی ارتباط و دریافت گزارشات: @Admin_GhalbeFarhangiShahr
مشاهده در ایتا
دانلود
❣ ✅اولین سوال ✍ نماز تنها عبادتی است که در هیچ حال از انسان ساقط نمی‌شود. ترک عمدی آن مرز میان اسلام و کفر و همچنین اولین سوال در روز قیامت است. نماز پایه و اساس دین است؛ اما این نماز شروطی دارد. جوانی که به نماز توجه دارد و اهل عبادت است، دست به دزدی و خیانت نمی‌زند. امام باقر (علیه‌السلام) می‌فرمایند: «کسی که به خدا ایمان دارد و عبادت جان فرسا هم انجام می‌دهد ولی امام شایسته ای از طرف خدا ندارد، تلاشش بی فایده و نپذیرفته است.» 📚 وسائل الشیعه، جلد ۱، ص ۹۰ 🔺 اولین مشخصه جامعه پس از قیام حضرت مهدی، اقامه نماز است؛ اگر دوست داری در آن روز جزء نمازگزاران باشی، باید قبل از ظهور به سمت نماز بشتابی. 📿 🤲🏻💚 ┈┈•✾🌸✾•┈┈ @ghalbefarhangishahr
پروفایلتُ مشکی کردی! بیوتُ امام حسینی کردی! سر درِ کانالتُ پرچم سیاه زدی! دلتُ می‌خوای چیکار کنی؟!.... __________________ محرم رسیدااا! وقتِش نرسیده توبه کنی؟! توام حُر شو! حتی لحظه‌ی آخر... ┈┈•✾🌸✾•┈┈ @ghalbefarhangishahr
 اگر پزشڪ هستے دیگر متعلق بہ خودت نیستے اگر متعلق بہ خودت هستے دیگر پزشڪ نیستے |• دڪتر قریب •| بر تمامے سفیدپوشان گرامے باد. ┈┈•✾🌸✾•┈┈ @ghalbefarhangishahr
🕊🌹🕊 ‌امشب اگر و شاید و اما دارد در خودش قصہ‌ے یڪ تنها دارد شب‌سـوم شب سختے اسٺ خدا رحم ڪند روضـہ امشب نَمے از روضہ‌ے زهرا دارد 💔 😭💔 😭 🌙شبتون باب الحوائجی⭐️ ┈┈•✾🌸✾•┈┈ @ghalbefarhangishahr
▪️ اسلام را تا حالایی که شما می‌بینید، اینجا ما نشسته‌ایم، سید الشهدا(علیه‌السلام) زنده نگه داشته است.  امام خمینی(رحمة‌الله‌علیه) | ۳۰ مهر ۱۳۵۸ ┈┈•✾🌸✾•┈┈ @ghalbefarhangishahr
رخ مهـ🌙ـتاب سید وارد کوچه شد... - کوچه ای که او را برد به سالهای قبل به زمانی که نوجوان بود... چند بچه ته کوچه، مشغول توپ بازی بودن که برای رد شدن موتور سید بازیشان را متوقف کردند. |• سید از کنارشان عبور کرد. در حالی که انگار، وارد گذشته شده خودش را دید که با رضا و دوست صمیمی دیگرشان، سر دوچرخه ی او دعوا می‌کنند... - جایی که رضا یقه ی او را طبق معمول گرفت و سید علی میانجی شد و دعوا خاتمه پیدا می‌کرد... √ سید، طوبی خانم مادر رضا را دید که با سبدی از خرید میوه و سبزی از سر کوچه می‌آمد و آنها به استقبالش می‌رفتند... ← طوبی خانم، از توی سبد سه تا سیب در آورد و داد دستشان و تا خواستند بخوردند، گفت: "تو حیاط بشورید بعد بخورید..." - هجوم هر سه آنها به سمت حوض همیشه آب بازی مفصلی بود. √ سید علی، آرام گوشه ای می‌نشست و غرق تماشا می‌شد و گاهی از خنده ریسه می‌رفت و گاهی هم به کمک رضا می‌رفت تا او را خیس کند... |•° سید علی به خودش که آمد؛ دید دارد زنگ خانه ی طوبی خانم را می‌زند و خیال کودکی گم شد و رفت توی پستوی ذهن سید... √ منتظر شد... ←کسی در را باز نکرد... - سید باز زنگ را فشرد. اما بی فایده بود طوبی خانوم خانه نبود... √ به دیوار کنار در تکیه داد و باز مشغول تماشا کردن بچه ها شد...انگار همین دیروز بود که با رضا و او توی همین کوچه غرق بازی بودن و اما حالا.... |• انتظار سید خیلی نشد طوبی خانوم از سر کوچه آمد؛ اما نه مثل خاطرات سید، سبدی داشت و نه دیگر رمقی برای راه رفتن... - سید چند قدمی به استقبالش رفت. √ زود گفت: سلام حاج خانوم خوبین؟! ← طوبی سرش را به زیر انداخت و گفت: سلام فدای جدت، پسرم شرمنده‌ات هستم. بار زحمت من روی دوش تو افتاده! چه جوری باید جبران کنم؟ خدا می‌دونه؟! - سید علی تبسمی کرد و گفت: این چه حرفیه مادر منم جای پسرتون هستم...نیستم؟!! √ طوبی خانوم کلید را در قفل چرخاند و گفت: چرا نیستی! اما خدا منو مرگ بده که آنقدر برات دردسر دارم... رفت تو و در را باز کرد و گفت: بیا تو مادر یه چایی بخور... |•° سید دو دل بود نمی‌خواست زحمتش بدهد اما تعارفش را رد نکرد وارد حیاط که شد حوض خالی و گلدان‌های خاک گرفته و باغچه ی پژمرده دلش را پر از اندوه کرد. √ ناخوداگاه گفت: چقدر از این حیاط خاطره دارم... ← طوبی رفت توی هال و سید روی لبه ی ایوان تکیه داد... چند دقیقه گذشت. طوبی با سینی چای برگشت ...! سید تشکر کرد و چای را گرفت که بخورد در حیاط باز شد و دختری وارد خانه شد... - سلام کرد ... √ سید زیر لب، با سری به زیر انداخته جوابش را داد. چای را گذاشت توی سینی و گفت: مادر من دیگه می‌رم... - دختر از پشت سر گفت: سید علی کجا؟! تشریف داشتین!!! سید برنگشت رو به طوبی خانم گفت: باید برم دنبال کارها بعدا میام بهتون سر می‌زنم مهمون دارین مزاحم نمی‌شم! خواست برود که طوبی گفت: مهمون نیست صاحبخونه است!!! حالا دیگه من اینجا مهمونم!! √ بغضی توی صدای طوبی بود که دل سید گرفت. برگشت و نگاهی به دختر انداخت... آرایش غلیظی داشت و پوششی خاص اما سید را از کجا می‌شناخت سؤال شد برایش اما نپرسید... دختر لبخندی به سید زد و رفت تو!! √ سید کمی پول از جیبش در آورد؛ گذاشت زیر گلدان کنار حوض و بی هیچ حرفی از آنجا بیرون آمد... پشت سرش صدای طوبی را شنید... |•° خدا خیرت بده پسرم... ... 🖊 کبری کرمی ┈┈•✾🌸✾•┈┈ @ghalbefarhangishahr
این آغـازے دوباره است بر شـورے بزرگ که هر سال در رگ‌هاے منجمد زمین مے‌جوشد و جہان را جانے دوباره مے‌بخشد ... و من همـرنگ منتظران سیاهپوشتان ، دلخوشم کہ در عزاے جد غریبتان با شما شال عزا بستہ‌ام و بہ اقتداے شما بر سر و سینہ مے‌زنم ... ای ڪاش این محرم پایان عزادارےهایمان باشد پایان گریه هاے صبح و شب شما باشد، اے کاش نداے « انَّ جَدّی الحُسین قَتَلوا عَطشانا» بزودے بہ گوش جہانیان برسد ... ┈┈•✾🌸✾•┈┈ @ghalbefarhangishahr
بہ نام خداوند بخشنده مهربان ڪزو ماندگار این زمین و زمان ڪہ با نام او راست گشت آسمان ڪہ با عشق او شد جهان بیڪران بہ نام جهان بخش پاڪ آفرین بہ راهش بود مردم راستین ❣الهے بہ امید تو❣ ┈┈•✾🌸✾•┈┈ @ghalbefarhangishahr
🗓‌ یڪشنبہ ۰۲ شهریور ۱۳۹۹ ۰۳ محرم ۱۴۴۲ ۲۳ آگوست ۲۰۲۰ 🔸 آغاز هفته دولت 🔸 شهادت سیدعلی اندرزگو 📿 ذکر روز: يا ذالجلال و الاکرام (صدمرتبه) ┈┈•✾🌸✾•┈┈ @ghalbefarhangishahr
💚🌹💚 خون چرا از دورے خاڪٺ نبارم، ڪربلا مانده ام من بے تو، از دنیا چہ دارم، ڪربلا گفتہ‌اند در آسمانہا، من ولے از ڪودڪے در هواے بوے خاڪٺ بےقرارم ڪربلا 🕌السلام.اے.ساڪن.ڪرببلا✋ ❤️انت.فۍ.قلبے.حسیــــن❤️ ┈┈•✾🌸✾•┈┈ @ghalbefarhangishahr
قال امیر المومنین (عليه السلام ) : الصَّدَقَةُ دَوَاءٌ مُنْجِحٌ، وَ أَعْمَالُ الْعِبَادِ فِي عَاجِلِهِمْ نُصْبُ أَعْيُنِهِمْ فِي آجِلِهِمْ. صدقه دارويى شفا‌بخش است و اعمال بندگان در اين جهان، در آن جهان مقابل چشم آنهاست. ┈┈•✾🌸✾•┈┈ @ghalbefarhangishahr
الہے !!! بہ حق سہ سالہ ڪربلا √ چشـمان نالایـق ما را همین شب‌ها به ڪف پای مبارڪ اماممان برسان •° میان خرابہ های روزگاران غیبت بہ شیرینے طعم وصــال به درڪ روزگـاران ظهـور... ┈┈•✾🌸✾•┈┈ @ghalbefarhangishahr