✍ #خاطره
اوایل جنگ بود ڪہ شہید😭شد.خبر شہادتش آمد ولۍ از جنازه خبرۍ🤔نبود.
وصیتنامہ اش 📃را ڪہ دیدیم، نوشتہ بود:
"دوست دارم😍 وقتۍ شہید شدم پیڪرم⚰ را بہ طواف حرم مطہر ثامن الائمہ علیہ السلام ببرند."
تصمیم گرفتیم وقتۍ پیڪرش آمد ببریمش 👣مشہد.
جنازه اش ڪہ آمد روۍ تابوتش نوشتہ بودند:"التماس دعا، زائر امام رضا علیہ السلام، طواف حرم داده شد."😍
حسن همراه #شہداے مشہد رفتہ بود،
زیارت "امام رضا علیہ السلام."
#خاطرات_شہدا
#شہیدحسن_تاجیک🌱
❤️@ghalbeziba313❤️
کنار هلیکوپترِ جنگیاش ایستاده بود و به سوالاتِ خبرنگاران جواب میداد. خبرنگار ژاپنی پرسید: شما تا چه هنگام حاضرید بجنگید؟ شیرودی خندید. سرش را بالا گرفت و گفت: ما برای خاک نمیجنگیم؛ ما برای اسلام میجنگیم ، تا هر زمانکه اسلام در خطر باشد...
این را گفت و به راه افتاد. خبرنگاران حیران ایستادند. شیرودی آستینهایش را بالا زد. چند نفر به زبانهای مختلف از هم می پرسیدند: کجا؟!!! خلبان شیـرودی کجا می رود؟ هنوز مصاحبه تمام نشده !!! شهید شیرودی همانطور که میرفت، برگشت. لبخندی زد و بلند گفت: نماز! دارند اذان میگویند...
📌خاطرهای از زندگی خلبان شهید علیاکبر شیرودی
📚منبع: کتاب برگی از دفتر آفتاب ، صفحه 201
#خاطره
❤️@ghalbeziba313❤️
⭕️ #خاطره
پدر شهید:
آرمان که مریض شده بود، بردمش پیش دکتر؛ تا فهمید دکتر خانم هست و میخواد آرمان رو معاینه بکنه، گفت من نمیام.
گفتم: پسرم این خانم دکتر هستند، میخوان فقط معاینه ات بکنند.
گفت: نه پدرجان! طبق فتوای حضرت آقا تا وقتی که میشه به پزشک محرم مراجعه کرد نباید پیش پزشک نامحرم رفت...
#قلب_زیبا313
#امام_زمان_عج
#لبیک_یا_خامنه_ای
#شهید_آرمان_علی_وردی
https://eitaa.com/joinchat/580911108C9ac9a60e30
#شهیدانه🕊🌿
"🖇🌤"
آراز(خواهرزادهشهید):
بامامانمرفتیمبیرون!
دیدمعکسدایی بابک همہجاهست..گفتم:
"مامانمگہ دایی بابک چیزیششده؟!"
گفت:
:نہ؛آخہخوبجنگیدهبراهمینعکسشوهمہ
جازدن.."
شب دایی بابڪاومدبہخوابمسرمزاربودیم :)
گفت:
"آرازمندیگہاینجامهروقتدلتتنگشدبیاپیشم.."
گفتم:
"دایی بابڪتوکہمُردی"
گفت:
"منشهیدشدمنمردمکہآراز :)"
#خاطره
⌝#شَھیـد_بـٰابڪ_نـوࢪۍ🖤⌞
#شادی_روح_شهدا_صلوات
#قلب_زیبا_313
•💌 https://eitaa.com/joinchat/580911108C9ac9a60e30
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
به یاد حال و هوای جمعه و بچگی های قدیم...
همه چيز میگذرد...
اما،همه چيز فراموش نمیشود...
#خاطره #قلب_زیبا313
•💌 https://eitaa.com/joinchat/580911108C9ac9a60e30
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#خاطره
فرق تنبک و داریه!
خاطره #طنز استاد قرائتی از آیتالله بروجردی
از آقای بروجردی همچین انتظاری نمیرفت😂
به مناسبت شب ولادت حضرت زینب سلام الله علیها
❤️ #قلب_زیبا313 🇵🇸 👇
•💌 https://eitaa.com/joinchat/580911108C9ac9a60e30
🔰 #خاطره | روایت آیتالله خامنهای از روز اول مدرسه
📝 «روز اوّلی که ما را به #دبستان بردند، روز خوبی بود؛ روز شلوغی بود. بچهها بازی میکردند، ما هم بازی میکردیم. اتاق ما کلاس بسیار بزرگی بود - باز به چشم آن وقتِ کودکی من - و عدّه بچههای کلاس اوّل، زیاد بودند. حالا که فکر میکنم، شاید سی نفر، چهل نفر، بچههای #کلاس_اول بودیم. به هرحال و روز پُرشور و پُرشوقی بود... مدیر دبستان ما آقای «تدّین» بود... من در زمان ریاست جمهوریم ارتباطات زیادی با او داشتم. مشهد که میرفتم به دیدن ما میآمد... عدّهای از معلّمین را یادم است؛ بله، تا کلاس ششم - دوره دبستان - خیلی از معلّمین را دورادور میشناختم.» ۱۳۷۶/۱۱/۱۴
+ به مناسبت آغاز سال تحصیلیِ جدید
❤️ #قلب_زیبا313 🇵🇸 👇
•💌 https://eitaa.com/joinchat/580911108C9ac9a60e30
بچه بودم،تو صف شیر شیشهای هوس کردم پول یه دونه از شیرها رو دادم شیرکاکائو گرفتم.که همون قیمت ولی با حجم کمتر بود.
برگشتم خونه.مادرم گفت میبری پس میدی،شیری که بهت گفتم میخری!
آمدم دوباره تو صف وایسادم تا پس بدم.اون روز خیلی ناراحت شدم. چون فکر میکردم اگر ما پولدارتر بودیم، احتمالا مادرم چیزی نمیگفت. گذشت.
پسفرداش دیدم مادرم شیر خریده و اومده خونه.کنار شیرهای سفید، یه شیشه کوچیک شیرکاکائو هم هست.گفت:«اینو برای تو گرفتم.
اگه اونروز گفتم ببر پس بده، به خاطر این بود که سرخود نشی تو زندگی!»
بهانه این #خاطره: دیدن تربیتهای بچه لوس کن این روزها!😒☹️
*محمدرضا کردلو*
❤️ #قلب_زیبا313 🇵🇸 👇
•💌 https://eitaa.com/joinchat/580911108C9ac9a60e30