eitaa logo
🌙کانون فرهنگی وهیئت آقاقمربنی هاشم.روستای کاغذی ✴
446 دنبال‌کننده
19.2هزار عکس
5هزار ویدیو
220 فایل
تاهست جهان🖤شورمحرم 🖤باقیست کانال عمومی جهت اطلاع رسانی ازبرنامه های کانون فرهنگی وهیات اقا قمربنی هاشم روستای کاغذی شهرستان آران وبیدگل باهدف روشنگری؛بصیرتی، ارتباط باادمین @Ya_zeinab44 ناشناس https://daigo.ir/secret/7471625614 لینک عضویت
مشاهده در ایتا
دانلود
🇮🇷⚘۲۱ فروردین، سالروز شهادت صیاد دلها ، 📖داستانک: (۱) اوايل انقلاب ژيان داشت. بهش مى گفتم: «بابا، اين همه ماشين توى پاركينگ موتوريه، چرا يكيش رو برنمى دارى، سوار شى؟» 🔸️مى گفت: «همين هم از سرم زياده» از استاندارى دو تا حواله پيكان فرستادند. هر پيكان، چهل و پنج هزار تومان;يكى براى صياد، يكى براى من. صدايش را در نياوردم. نود هزار تومان جور كردم و ريختم به حساب. ناراحت شد.گفت: «كى پيكان خواسته بود؟»ماجرا را گفتم.گفت «پولم کجا بود؟ ژيانش را گرفتم. فروختم بيست هزار تومان. بيست و پنج هزار تومان هم براش وام گرفتم تا خيالش راحت شد. 🔸️چند سال بعد، ستاد مشترك ارتش بهش حواله حج داد. قبول نكرد که با پول ستاد برود. 🔸️پيكانش رو فروخت ، خرج مكه اش كرد. ********************** (۲) مثل كارمندها نمى آمد ستاد كل، كه هفت ونيم يا هشت صبح، كارت ورود بزند و چهار بعد از ظهر، كارت خروج. 🔸زود مى آمد و دير مى رفت، خيلى دير. مى گفت: 🔸«ما توى كشور بقية الّله هستيم. خادم اين ملتيم. مردم ما رو به اين جا رسوندن، بايد براشون كار كنيم. » ********************** (۳) آمده بود بيمارستان. كپسول اكسيژن مى خواست، امانت براى مادر مريضش. سرباز بخش را صدا زدم، كپسول راببرد. نگذاشت. هرچه گفتم: «امير، شما اجازه بفرماييد.» 🔸قبول نكرد، اجازه نداد. خودش برداشت. گفت: «نه! خودم مى برم. براى مادرمه» ********************* (۴) قرار بود بهش درجه بدهند. گفتيم: « به سلامتى مباركه بابا.» خنديد. تند و سريع گفت: 🔸«خوش بحالم. امّا درجه گرفتن، فقط ارتقاى سازمانى نيست.وقتى آقا درجه رو بذارن رو دوشم، حس مى كنم ازم راضيَن.وقتى ايشون راضى باشن، هم راضين. همين برام بسه. » (سپهبد علی صیادشیرازی روز شنبه ۲۱ فروردین ماه ۱۳۷۸ ساعت ۶ و ۴۵ دقیقه صبح که با اتومبیل خود به قصد عزیمت به محل کارش از خانه خارج شده بود در مقابل خانه‌اش مورد سوء قصد عوامل تروریستی قرار گرفت و به شهادت رسید.)