eitaa logo
🌙کانون فرهنگی وهیئت آقاقمربنی هاشم.روستای کاغذی ✴
569 دنبال‌کننده
24.4هزار عکس
5.9هزار ویدیو
231 فایل
تاهست جهان🖤شورمحرم 🖤باقیست کانال عمومی جهت اطلاع رسانی ازبرنامه های کانون فرهنگی وهیات اقا قمربنی هاشم روستای کاغذی شهرستان آران وبیدگل باهدف روشنگری؛بصیرتی، ارتباط باادمین @Ya_zeinab44 لینک عضویت
مشاهده در ایتا
دانلود
‍ ⚠️ناراحت هستم نمی توانم کفش برایت فرزندم‼️ امام خمینی ره: ❌شما خیال نکنید آن می‌گویند: ما اتومبیل می‌خواهیم، ما پارک می‌خواهیم. این حرفها نیست.❗️ آنها یک زندگی می‌خواهند. می‌خواهند وقتی بروند منزلشان اگر بچه‌اش بگوید من ندارم بتواند کفش بخرد برایش. بشرند آنها. ناراحت می‌شوند.🥀 🌀خود فکر کنید که خودتان بروید منزل، یک بچه عزیز داشته باشید از شما یک چیز بخواهد ، یک وقت ندهید، ناراحتی ندارد⁉️ 📚 صحیفه امام؛ جلد ۸ صفحات ۴۶۸ تا ۴۷۱ امام خامنه ای: 🔻بنده وقتی‌که به فکر جوان بیکار می‌افتم [شرمنده میشوم‌]. یعنی حقیر از ملاحظه‌ی این آمار و مطالعه‌ی این حقیقت، از شرمندگی آن جوانی که میرود خانه و دستش چیزی نیست، کمتر نیست، بلکه بیشتر است؛ 📌.۹۵/۳/۱۶ @ghamarbaniihashem
‍ ⚠️ناراحت هستم نمی توانم کفش برایت فرزندم‼️ امام خمینی ره: ❌شما خیال نکنید آن می‌گویند: ما اتومبیل می‌خواهیم، ما پارک می‌خواهیم. این حرفها نیست.❗️ آنها یک زندگی می‌خواهند. می‌خواهند وقتی بروند منزلشان اگر بچه‌اش بگوید من ندارم بتواند کفش بخرد برایش. بشرند آنها. ناراحت می‌شوند.🥀 🌀خود فکر کنید که خودتان بروید منزل، یک بچه عزیز داشته باشید از شما یک چیز بخواهد ، یک وقت ندهید، ناراحتی ندارد⁉️ 📚 صحیفه امام؛ جلد ۸ صفحات ۴۶۸ تا ۴۷۱ امام خامنه ای: 🔻بنده وقتی‌که به فکر جوان بیکار می‌افتم [شرمنده میشوم‌]. یعنی حقیر از ملاحظه‌ی این آمار و مطالعه‌ی این حقیقت، از شرمندگی آن جوانی که میرود خانه و دستش چیزی نیست، کمتر نیست، بلکه بیشتر است؛ 📌.۹۵/۳/۱۶
🚨 گاهی شام برای خوردن نداشتیم! ✍رهبر انقلاب: ما نان گندم نمی‌توانستیم بخوریم، نان جو گندم می‌خوردیم، چون نان گندم گران‌تر بود. البته یک دانه نان گندم می‌خریدیم برای فقط ولی ما نان جو گندم می‌خوردیم، گاهی هم نان جو. وضعمان خیلی خوب نبود و شب‌هایی اتفاق می‌افتاد در منزل ما که شام نبود. مادرم با زحمت زیادی که حالا بماند آن زحمت چگونه انجام می‌شد، برای ما شام تهیه می‌کرد. آن شام هم که تهیه می‌شد و با زحمت تهیه می‌شد، نان و کشمشی بود. آن وقت‌ها، از لحاظ مالی در فشار بودیم، یعنی خانواده‌مان، خانواده مرفهی نبود. پدرم یادم هست روحانی معروفی بود، اما خیلی پارسا و گوشه گیر بود، لذا زندگی‌مان خیلی به سختی می‌گذشت. در دوران کودکی با زحمت بسیار، برای ما خریده بود که تنگ بود. پدرم دیگر قادر نبود که این‌ها را عوض بکند یا کفش دیگر بخرد، آمدند گفتند که خب این کفش‌ها را می شکافیم، اندازه می‌کنیم و برایش بند می‌گذاریم. یک عالمه شدیم که کفش‌هایمان بندی شد. آمدند شکافتند و بند گذاشتند بعد زشت شد، چون بندهایش خیلی فرق داشت با کفش‌های دیگر، خیلی زشت و ناجور درآمده بود. چقدر غصه خوردیم ولی خلاصه چاره‌ای نداشتیم. 📚 برگرفته از کتاب 1318، خاطرات خودگفته‌ی رهبر انقلاب
آخرین_توصیه_یک_عارف❗️ 💢میرزا همدانی《ره》 عارف بزرگ به عنوان به یکـی از شاگردهایش میگوید: ♻️هر وقت تونستی کسانی رو که باهاشون داری کنــی؛ اون وقت شدی!