eitaa logo
❤️🤍💚مسجدحضرت قمربنی هاشم علیه السلام💚🤍❤️
78 دنبال‌کننده
8.4هزار عکس
6.2هزار ویدیو
39 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
🌸🍃🌸🍃 أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلَىٰ قُلُوبٍ أَقْفَالُهَا (۲۴_محمد) آیا منافقان در آیات قرآن تفکر نمی‌کنند یا بر دلهاشان خود قفل‌ها (ی جهل و نفاق) زده‌اند. 🍃فَصل: فَصل به معنای جدا کردن دو یا چند شئ مشابه از هم را گویند. كِتَابٌ فُصِّلَتْ آيَاتُهُ قُرْآنًا عَرَبِيًّا لِقَوْمٍ يَعْلَمُونَ (۳_فصلت) كتابی است كه آياتش از يكديگر جداست. و كتابی است خواندنی عربی برای مردمی كه علم داشته باشند، چون عربی زبان کاملی است و قرآن به آن زبان نازل شده است. (مراد از کامل بودن آن که، به عنوان مثال در هیچ زبانی قاعده صرفی مثنی نداریم ولی در زبان عربی وجود دارد) با توجه به آیه فوق و غنی بودن زبان عرب، پس فرضیه وارد شدن برخی لغات غیر عربی به قرآن مانند زَمهَریر و سُنْدُس و... مردود است. مراد از "فُصِّلَتْ آيَاتُهُ" چیست؟ وَلَوْ جَعَلْنَاهُ قُرْآنًا أَعْجَمِيًّا لَقَالُوا لَوْلَا فُصِّلَتْ آيَاتُهُ (۴۴_فصلت) و اگر ما قرآن را غير عربی نازل می‌كرديم آن وقت اعراب می‌گفتند چرا آياتش جدای از هم نيست. اگر در قرآن دقت کنیم در ترجمه کلماتی مانند معصیت، ذَنب، إثم، سیئه همگی معنای گناه را ذکر کرده اند در حالی که هر یک از این ها از دیگری با وجود تشابه ظاهری کلمه، معنای جداگانه ای دارد که فقط در زبان عربی این تفصیل و جدا کردن لغات از هم ممکن است. مثال معصیت یعنی نافرمانی، کسی که دزدی می کند نافرمانی می کند و کسی که در این دزدی اصرار می ورزد دچار ذنب می شود، و ذنب گناهی دنباله دار و معصیتی است که انسان به آن آلوده شده است. اگر قرار بود قرآن به غیر عرب نازل شود باید تمام این توضیحات که حقیر ذکر کردم در آیات می نوشت که آن زمان هم قرآن طویل می شد و هم بغرنج و نامفهوم می گشت، در حالی که جملات با معنای زیاد را با یک کلمه متفاوت تفصیل کرده است. به مثال دیگر واژه تفصیل می رویم: وَجَعَلْنَا اللَّيْلَ وَالنَّهَارَ آيَتَيْنِ ۖ فَمَحَوْنَا آيَةَ اللَّيْلِ وَجَعَلْنَا آيَةَ النَّهَارِ مُبْصِرَةً لِتَبْتَغُوا فَضْلًا مِنْ رَبِّكُمْ وَلِتَعْلَمُوا عَدَدَ السِّنِينَ وَالْحِسَابَ ۚ وَكُلَّ شَيْءٍ فَصَّلْنَاهُ تَفْصِيلًا (۱۲_اسراء) می دانیم که خورشید و ماه هر دو شبیه به هم هستند. ولی حق تعالی در این تشبیه، تفصیلی ایجاد کرده است؛ یعنی با تغییر ماه در آسمان و پدیده شب و روز باعث شده است هر لحظه ای که ما در آن زندگی می کنیم از لحظه دیگر با ساعت و تاریخ، فصل و جدا شود. وَهُوَ الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ النُّجُومَ لِتَهْتَدُوا بِهَا فِي ظُلُمَاتِ الْبَرِّ وَالْبَحْرِ ۗ قَدْ فَصَّلْنَا الْآيَاتِ لِقَوْمٍ يَعْلَمُونَ (۹۷_انعام) می دانیم ستارگان در آسمان غالباً شبیه به هم هستند ولی حق تعالی با قرار دادن ستارگان در نزد هم به طور منظم و ثابت، آنان را که همگی مشابه هم هستند در عین تشابه از هم فصل و جدا کرده است طوری که با دقت در آنان می شود سمت شمال و جنوب و شرق و غرب را انسان ها از روی آنها پیدا کنند و در بیابان طی طریق نمایند تا از مقصد سیر خود دور نشوند و گم نگردند. مِمَّا قَلَّ مِنْهُ أَوْ كَثُرَ ۚ نَصِيبًا مَفْرُوضًا (۷_نساء) چه مال اندک باشد یا بسیار، نصیب فریضه دار بر آن مال است. یعنی از دنیا هر اندازه بهره و نعمت انسان را در برگیرد بر آن فریضه ای به همان میزان وارد می شود که باید در راه خدا از آن مال ببخشد ولاغیر... که موجب عذاب او در دنیا و آخرت خواهد شد. تفصیل در ظاهر قضیه امری ساده می نماید ولی امری بسیار سخت است. مثالی برای درک بیشتر تفصیل مدد الهی می زنیم: تصور کنید یک چوپان هزار رأس گوسفند دارد و در بین این تعداد، دویست رأس برّه نیز وجود دارند که تمام شان شبیه هم هستند، پس برای این چوپان اگر گوسفند مادری را نشان دهند و بگویند برّه این گوسفند را پیدا کن او به علت تشابه برّه ها به هم، توان فصل و جدا کردن برّه او را از رَمه نخواهد داشت و این کار فقط از عهده و توان مادر گوسفند است که می تواند در یک لحظه با قدرت چشایی خود فرزندش از رَمه بیرون بکشد و برّه هم همین قدرت مشابه را که دارد او را در یافتن مادر کمک خواهد کرد. این کار برای چوپان به خاطر نداشتن قوّه تفکیک بویایی امری محال است. پس تفصیل آیات متشابه الهی امری بسیار سخت و دشوار است و تنها برای کسانی که رَاسِخُون فِی العِلم هستند و از سوی خدا قدرت نوری بر قلب شان وارد شده است امکان پذیر بوده و دیگران را چنین قدرت تفصیل آیات متشابه نیست و همین امر دستمایه شیطان برای گمراهی چنین افرادی است که از سوی خداوند هدایت نشده اند. @DastaneRastan
🌸🍃🌸🍃 🍃طَعن: به کلامی نیش دار و گزنده گویند که منظوری غیرمستقیم را در بر می گیرد. مِنَ الَّذِينَ هَادُوا يُحَرِّفُونَ الْكَلِمَ عَنْ مَوَاضِعِهِ وَيَقُولُونَ سَمِعْنَا وَعَصَيْنَا وَاسْمَعْ غَيْرَ مُسْمَعٍ وَرَاعِنَا لَيًّا بِأَلْسِنَتِهِمْ وَطَعْنًا فِي الدِّينِ (۶۴_ نساء) گروهی از یهود کلمات (خدا) را از جای خود تغییر داده و گویند: (فرمان خدا را) شنیدیم و (از آن) سرپیچیم و (به جسارت گویند) بشنو که (کاش) ناشنوا باشی؛ و گویند ما را رعایت کن، و گفتار ایشان زبان‌بازی و طعنه و تمسخر به دین است. طَعنه از طَاع است که به باب افعال رفته است. کسی، اگر از کسی در کلام بگوید: «شنیدم و چشم» ولی این اطاعت قلبی نباشد و کلامی موافق او گوید ولی منظورش ردّ باشد به این کلام طعنه گویند. مثال: کسی، یک نفر را مجاب می کند که نماز خوب است پس نماز بخوان؛ او هم در کلام آن را بدون ایمان قلبی بپذیرد، مدتی بعد ببیند زیر حرف خود زده و نماز نمی خواند پس به او بگوید: «چرا نماز نمی خوانی؟» او در جواب بگوید: باشه تو راست می گویی..... این کلام را طعنه گویند. طاعون از طَعن است، چون گزنده است و بدن را چون مارگزیدگی گزیده و سیاه می کند. طعنه به کلام نیش دار چنانچه ذکر شد گفته می شود. آن کس که به ما به طعنه ها می تازد او را چه خبر که نفس ما می سازد خون چهره زمین خوردن معیار شکست ات نیست آن کس که ز معرکه رَمد می بازد إِنَّ الَّذِينَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلَائِكَةُ أَلَّا تَخَافُوا وَلَا تَحْزَنُوا وَأَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتِي كُنْتُمْ تُوعَدُونَ (۳۰_فصلت) @DastaneRastan
🌸🍃🌸🍃 🍃طَعن: به کلامی نیش دار و گزنده گویند که منظوری غیرمستقیم را در بر می گیرد. مِنَ الَّذِينَ هَادُوا يُحَرِّفُونَ الْكَلِمَ عَنْ مَوَاضِعِهِ وَيَقُولُونَ سَمِعْنَا وَعَصَيْنَا وَاسْمَعْ غَيْرَ مُسْمَعٍ وَرَاعِنَا لَيًّا بِأَلْسِنَتِهِمْ وَطَعْنًا فِي الدِّينِ (۶۴_ نساء) گروهی از یهود کلمات (خدا) را از جای خود تغییر داده و گویند: (فرمان خدا را) شنیدیم و (از آن) سرپیچیم و (به جسارت گویند) بشنو که (کاش) ناشنوا باشی؛ و گویند ما را رعایت کن، و گفتار ایشان زبان‌بازی و طعنه و تمسخر به دین است. طَعنه از طَاع است که به باب افعال رفته است. کسی، اگر از کسی در کلام بگوید: «شنیدم و چشم» ولی این اطاعت قلبی نباشد و کلامی موافق او گوید ولی منظورش ردّ باشد به این کلام طعنه گویند. مثال: کسی، یک نفر را مجاب می کند که نماز خوب است پس نماز بخوان؛ او هم در کلام آن را بدون ایمان قلبی بپذیرد، مدتی بعد ببیند زیر حرف خود زده و نماز نمی خواند پس به او بگوید: «چرا نماز نمی خوانی؟» او در جواب بگوید: باشه تو راست می گویی..... این کلام را طعنه گویند. طاعون از طَعن است، چون گزنده است و بدن را چون مارگزیدگی گزیده و سیاه می کند. طعنه به کلام نیش دار چنانچه ذکر شد گفته می شود. آن کس که به ما به طعنه ها می تازد او را چه خبر که نفس ما می سازد خون چهره زمین خوردن معیار شکست ات نیست آن کس که ز معرکه رَمد می بازد إِنَّ الَّذِينَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلَائِكَةُ أَلَّا تَخَافُوا وَلَا تَحْزَنُوا وَأَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتِي كُنْتُمْ تُوعَدُونَ (۳۰_فصلت) @DastaneRastan
🌸🍃🌸🍃 🍃فَوت: به معنای از دست رفتن امری غیر قابل برگشت را گویند. مثال: تیری که از دست رها می شود دیگر قابل برگشت به کمان نیست، پس به آن "فُوت تیر" گویند. زمانی که از دست می رود دیگر قابل برگشت نیست، پس به آن "فوت زمان" گفته می شود. کسی که جانش از تن دور شود و از دست رود دیگر قابل برگشت به جسم او نیست که به آن "فوت یا مرگ" گویند. لِكَيْلا تَحْزَنُوا عَلی‌ ما فاتَكُمْ (۱۵۳_آل عمران) یعنی آنچه از دست شما رفت دیگر برنمی گردد. (مانند ساختمانی که در زلزله خراب می شود) إِنْ فاتَكُمْ شَيْ‌ءٌ مِنْ أَزْواجِكُمْ إِلَی الْكُفَّارِ (۱۱_ممتحنه) یعنی زنانی از شما که به سمت کافران پناهنده شدند و به سمت شما بر نمی گردند. (چرا که اگر به سمت شما برگردند به شما حرام هستند) ما تَری‌ فِي خَلْقِ الرَّحْمنِ مِنْ تَفاوُتٍ (۳_ملک) یعنی در خلقت خداوند هر چه بنگری، فوت شده و برگشت ناپذیر است. "تفاوت" به معنای سپری شدن و برگشت ناپذیری در امری را‌ گویند. یعنی مثال، در خلقت قورباغه فوتی صورت گرفته و خلقت او قابل برگشت نیست و انسان نمی تواند خلقت او را براساس میل خودش تغییر دهد و این امر علی الاطلاق در تمام مخلوقات خداوند صدق می کند. (یعنی هرچه خداوند خلق کرده، از خلقت آن عبور کرده و قابل برگشت و تغییر بدست انسان هرگز نیست‌) مثال، خودروی فولکس موتورش در پشت خودرو فوت شده است و قابل انتقال به جلو نیست. خودروی ژیان موتورش در جلوی آن فوت شده و قابل انتقال به عقب خودرو نیست. پس تفاوت خودروی ژیان و فولکس در آن است که موتور فولکس در پشت و موتور ژیان در جلوی آن است. "فَرق" به حالتی گویند که دو شئ از هم جداناپذیر باشد. فَرق از فِراق به معنای جدایی است. (هذا فِراقُ بَيْنِي وَ بَيْنِكَ) یعنی ما باید جدا شویم. "لا نُفَرِّقُ بَيْنَ أَحَدٍ مِنْ رُسُلِهِ" یعنی بین تمام پیامبران هیچ جدایی وجود ندارد که یکی معصوم و دیگری معصوم نباشد. پس در عصمت فرقی بین پیامبران نیست و نمی توانیم بگوییم در عصمت تفاوتی بین پیامبران است. مثال: خودروی تیبا با خودروی پراید فرق ندارد، یعنی هردو قابلیت حرکت کردن و سوار شدن سرنشین را دارد پس فرقی باهم ندارند و قابلیت جدا شدن در این دو فاکتور در آنان ممکن نیست، ولی در صندلی تفاوت دارند. صندلی عقب خودروی تیبا جادارتر از خودروی پراید فوت شده است (یعنی ساخته شده و ساخت آن تکمیل شده که به عقب برنمی گردد) پس به آن تفاوت گفته می شود. @DastaneRastan
🌸🍃🌸🍃 🍃مُزَحْزِح: وَلَتَجِدَنَّهُمْ أَحْرَصَ النَّاسِ عَلَىٰ حَيَاةٍ وَمِنَ الَّذِينَ أَشْرَكُوا يَوَدُّ أَحَدُهُمْ لَوْ يُعَمَّرُ أَلْفَ سَنَةٍ وَمَا هُوَ بِمُزَحْزِحِهِ مِنَ الْعَذَابِ أَنْ يُعَمَّرَ وَاللَّهُ بَصِيرٌ بِمَا يَعْمَلُونَ (۹۶_بقره) این واژه یک اسم رباعی مجرد به معنای "دور گردانیدن یک عذاب یا یک بلاء با گذشت زمان را گویند." خلقت آدمی طوری است که در دنیا اگر فاصله یک خطا تا کشف یا اجرای مجازات او طولانی شود انسان خودبخود می تواند یقین کند که عذاب از او دور شده است. مثال؛ بعد از یک زلزله قوی اگر مدتی طولانی آن زمین خاموش شده و دیگر پس لرزه نداشته باشد بشر به آرامش قبلی خود بر می گردد و می تواند چنین محاسبه کند که عذاب از او دور شده است؛ یا کسی که سرقتی کرده است گذشت زمان از اضطراب او می کاهد و این احتمال را در او تقویت می کند که کسی موفق به کشف سرقت او نشده است و اگر ده سال از آن سرقت بگذرد مطمئن می شود تمام مدارک اثبات جرم علیه او از بین رفته است. طبق کلام وحی برخی مشرکان هم گمان می کردند اگر هزار سال عمر کنند عذاب الهی از آنان دور خواهد شد و حق تعالی آنان را مجازات نخواهد کرد. زندگی در حال همان مُزَحْزِح است. امروزه بسیاری از مردم در حال زندگی می کنند یعنی گذشته را از خود دور دیده و از عواقب گناهان کرده خود غافل اند چون تا حال به آنان ضرری از آن گناهان نرسیده و از گذشته دیگران که در زمین زندگی کرده و دچار عذاب الهی شده اند عبرت نمی گیرند. آنان قصد توبه و استغفار ندارند و از آینده هم نمی ترسند و گمان می کنند زندگی دنیا همین لحظه است که در آن قرار دارند و باید از آن نهایت استفاده و لذت و عیش را ببرند، و زمانی که از مرگ می پرسی، می گویند: «وقتی کسی به درستی نمی داند آن دنیا چه خبر است پس من چرا باید زندگی و لذت آن بر خود حرام کنم؟ مگر چند بار من به دنیا خواهم آمد؟» زندگی در حال یا همان مُزَحْزِح برای یک جامعه بسیار خطرناک است چرا که در چنین زندگی انسان چون حیوانات وحشی به دنبال کسب عیش و لذت به هر بهایی می گردد. رحم از او دور می شود، گذشت بر او معنی باخت می دهد و ظلم به آسمان می رسد. مستأجری نقل می کرد به صاحبخانه گفتم: «می بینی نیازمندم و ندارم، کرایه را کم بالا ببر نمی توانی بخوری....» در پاسخ من گفت: «تو کرایه زیاد بده من می خورم و یک لیوان آب روی آن نوش می کنم...» آری! این زندگی مُزَحْزِح است. @DastaneRastan