eitaa logo
محفل شعر قند پارسی
347 دنبال‌کننده
3.2هزار عکس
550 ویدیو
110 فایل
ارتباط با ادمین‌های کانال : محمد محمدی‌رابع @shiraz_wound ارسال شعر ‌و مطلب : حسین کیوانی @h_keyvani
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ابوالمکارم مجیرالدین بیلقانی از مردم بیلقان (از توابع شروان و امروزه واقع در کشور آذربایجان) و از شاعران معروف و زبان آور در قرن ششم هجری و از شاگردان خاقانی است که به زودی به پایهٔ استاد خود در سخن نزدیک شد و دست به معارضهٔ او زد و استاد را هجو کرد. لقب شاعری وی که ظاهراً مأخوذ از لقب یا اسم او بوده است در اشعار وی «مجیر» است و معاصرانش او را با همین عنوان یاد کرده‌اند. وی به دستگاه اتابکان آذربایجان اختصاص داشت و از سلجوقیان عراق، ارسلان بن طغرل سلجوقی را مدح گفت . در سال وفات شاعر اختلاف کرده اند. وفات او را هدایت به سال ۵۷۷ نوشته است و در منابع دیگر سالهای دیگری مانند ۵۶۸، ۵۸۶، ۵۸۹ و ۵۹۴ ذکر کرده اند ولی با قراین موجود می توان ۵۸۶ را سال قریب به تحقیق برای فوت شاعر دانست. قبر اودر مقبرةالشعرای تبریز است . دیوان مجیر قریب به پنج هزار بیت شعر دارد و مشحون است به قصاید عالی و غزلهای لطیف و او را باید حقاً از شاعران نیکوسخن و خوش قریحه زمان شمرد. تأثیر سبک سخن خاقانی در غالب اشعار او مشهود است و با این حال مجیر از استاد خود ساده گوی‌تر است. چیرگی مجیر در ایجاد ترکیبات بدیع و مضامین نو و دلپذیر قابل توجه بسیار است.
دکتر الهی قمشه ای: ❣ نعمت های جهان روان و درحال حرکت هستند همانند باران! باران وقتی میبارد هرکس به اندازه ظرف باورهایش به نعمت های خداوند، سهم میبرد! ظرف ذهنت را برای درآغوش گرفتن هرچه بیشتر نعمت ها؛ بزرگ کن!!! آنوقت روزی تو هر روز نزد خداوند بیشتر میشود🍃🍃🍃 ❤️🕊احوال نیـک ◕‿◕ 🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شعر طنز اندر احوال واوضاع انتخابات دوباره شد زمان انتخابات زمان وعده وقول و مکافات یکی گوید رییس المردمم من در این اوضاع آشفته گُمم من یکی گوید که چون احمد نژادم شب وروز فکر قسط و عدل ودادم یکی گوید که هستم انقلابی وشب ها می شوم من آفتابی یکی گوید که عضو جمعنایم به فکر عضویت در شانگهایم یکی گوید که طوفان می کنم من معیشت را فرآوان می کنم من یکی گوید رفیق قالیبافم بدون شک و شبهه ،صافِ صافم یکی گوید رییس بانک بودم و توی جبهه روی تانک بودم یکی گوید منم طوفان اقصی که از جا می کَنَم کاخ ستم را همه هستند در فکر مساوات به فکر چاپ عکس وتنبلیغات یکی گوید همیشه می خروشم هوادار فقیر ودستفروشم یکی گوید که من فوق لیسانسم به فکر اقتصاد آس و پاسم یکی درد ویکی درمان پسنده یکی هم دنبال شاسی بلنده یکی گوید که من فکر حجابم وشب ها زیر نور آفتابم یکی گوید ز حزب اعتدالم ولیکن من همیشه بی خیالم یکی گوید که من خیلی جدیدم وحتیٰ بی چکُش یا بی کلیدم یکی گوید ز حزب باد هستم ندارم غصه ای تا شاد هستم یکی گوید به فکر اقتصادم ودارای سه تا جیب گشادم یکی هشتک زند مبنایی ام من یکی گوید ولی شانا یی ام من همه با وعده های هیچ در پیچ کنند این ملت بیچاره را گیچ یکی در می کند از خود مواسات یکی دنبال ختم است و ملاقات یکی در فکر قوم و خویش ِ خویش است یکی دنبال بوتاکس است وریش است ولی «مردم» شما هشیار باشید! به فکر کاندید بیدار باشید! کسی که دنبال قفل و کلید است! یقین دانید از نسل یزید است! هر آنکه در عمل آزاده باشد به فکر مردم بیچاره باشد بصیرت بهترین راه نجات است همیشه رهگشای مشکلات است همه با چشم باز وبا بصیرات نماییم بهترین را انتخابات کیوانی انتخاباتی
ما را اسیر و چشم‌به‌راه آفریده‌اند آشفته‌حال و زار و تباه آفریده‌اند بانو! تمام عمر نگاهت کنم کم است! اصلاً تو را برای نگاه آفریده‌اند!! با هر نگاه می‌شکنم، آه می‌کشم گویا فقط برای من آه آفریده‌اند هی پشت هم نگو که برو در پناه حق! آغوش را برای پناه آفریده‌اند! دنیا بدون چشم تو از بس که تیره بود از روی چشم‌های تو ماه آفریده‌اند! باید برای لمس نگاهت وضو گرفت! این از گناه توست گناه آفریده‌اند! تنها پناه گریه‌ی عاشق، دل شب است شب را برای گریه، سیاه آفریده‌اند! ┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
باران ببار بر سر عالم ظهور کن آرام و شاعرانه و نم‌نم ظهور کن ای آفتاب‌زاده در این روزگار سرد از پشت کوه حادثه کم‌کم ظهور کن ای غنچه‌ی خمیده و خشکیده صبر کن! ای صبح، ای طراوت شبنم ظهور کن افکار لال، یخ‌زده در گور واژه‌ها ای رستخیز دفتر آدم ظهور کن شیرین و عاشقانه و شیوا غزل بخوان ای آیه‌ی محبتِ محکم ظهور کن! اللهم عجل لولیک الفرج
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
این بار گذارم به حریم حرم افتاد این بار مسیرم به امیر کرم افتاد تنها و یتیم آمده بودم که بمیرم چشمم به ضریح پدری محترم افتاد گفتم چه بگویم که دلم کوره ی درد است گفتم چه کنم جان و جهان از سرم افتاد بی چشم و چراغم، تو ولی شاهچراغی این گفتم و یادم به غم دیگرم افتاد بی چشم و چراغ آمدم و خوشه ی خورشید هق هق شد و از گوشه ی چشم ترم افتاد باران!کرمی کن کرمی کن که کویریم شاها نظری کن، نظری کن که فقیریم سجاد حیدری قیری