eitaa logo
محفل شعر قند پارسی
265 دنبال‌کننده
1.9هزار عکس
245 ویدیو
88 فایل
ارتباط با ادمین‌های کانال : محمد محمدی‌رابع @shiraz_wound ارسال شعر ‌و مطلب : حسین کیوانی @h_keyvani
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شیراز سالن سرای سخن مرکز اسناد و کتابخانه ملی https://eitaa.com/khabarnameshaeranshiz
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
با طعم طنز... ای کاش به پای عشق ،دل دل نکنیم دل را به دل غریبه بُکسل نکنیم آنگونه که سهراب سپهری می گفت آدم بشویم وآب را گِل نکنیم کیوانی
تا نگردیده است صائب آدمی بالغ نظر می زند ناخن به دل عشق مجازی بیشتر
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
می کند آشفته ام، همهمه ی خویشتن کاش برون می شدم، از همه ی خویشتن می کشد از هر طرف، چون پر کاهی مرا وسوسه ی این و آن، دمدمه ی خویشتن پنجه در افکنده ام، در دل خونین خویش گرگ وش افتاده ام، در رمه ی خویشتن باده ی نابم گهی، زهر هلاهل گهی خود به فغانم از این، ملقمه ی خویشتن طفلم و بنهاده سر، بر سر دامان عشق تا کندم بیخود از، زمزمه ی خویشتن مست و خرابم امین، بی خبر از بود و است از که ستانم بگو! مظلمه ی خویشتن @golchine_sher
با اجازتون دیروز داشتیم کرسی یه ساختمون رو می چیدیم ،هوای پاییزی دلچسبی بود که یه دفعه شاگردم آمد گفت :اوسا شعر بخون برام منم گفتم باشه از کی بخونم چه شعری باشه ؟گفت :همون خارکش پیری رو که همیشه زمزمه می کنی رو بخون خارکش پیری با دلق درشت پشته خار همی برد به پشت لنگ لنگان قدمی برمی داشت هر قدم دانه شکری می کاشت کای فرازنده این چرخ بلند وی نوازنده دلهای نژند کنم از جیب نظر تا دامن چه عزیزی که نکردی با من در دولت به رخم بگشادی تاج عزت به سرم بنهادی حد من نیست ثنایت گفتن گوهر شکر عطایت سفتن نوجوانی به جوانی مغرور رخش پندار همی راند ز دور آمد آن شکرگزاریش به گوش گفت کای پیر خرف گشته خموش خار بر پشت زنی زینسان گام دولتت چیست عزیزیت کدام عمر در خارکشی باخته ای عزت از خواری نشناخته ای پیر گفتا که چه عزت زین به که نیم بر در تو بالین نه کای فلان چاشت بده یا شامم نان و آبی( که) خورم و آشامم شکر گویم که مرا خوار نساخت به خسی چون تو گرفتار نساخت به ره حرص شتابنده نکرد به در شاه و گدا بنده نکرد داد با این همه افتادگیم عز آزادی و آزادگیم با صداقت و سادگی همیشگیش گفت اوسا یه چیزی بگم گفتم بگو گفت شعرایی که میخونی یجوریه گفتم چجوریه گفت بوی سرکشی طغیان و آزادگی میده بوی ادمایی که عمدا میخوان بنا و خارکش باشن تا زیر بار بقیه نباشن . تا نخوان بخاطر شغل وپست و مقامشون فرمونبر بقیه باشن یا زیر اب بقیه رو بزنن نگاش کردم وگفتم بدو ملاتت رو بریز تو فرغون و بیار اون فهمید من نمیخوام جواب بدم ،منم فهمیدم اون داره بزرگ میشه!  https://eitaa.com/joinpoems
خبرت هست که آن طاق معلا اُفتاد؟! ناگهان کُنگره‌یِ سنگیِ کسریٰ اُفتاد؟! خبرت هست ستون‌های یهودا اُفتاد؟! خبرت هست هُبَل خورد شد عُزّیٰ اُفتاد؟! خبر این است زمین پُر شده از آب حیات آی بر احمد و بر آل محمد یک نفر آمده تا بارِ جهان بردارد پرده از منظره‌ی باغ جنان بردارد تا که از گُرده‌ی ما یوقِ گران بردارد از کران تا به کران بانگ اذان بردارد آخر از سمتِ خدا آنکه نیامد آمد چارده تن همه با نام محمد آمد شب شکست و به زمین بارشِ مهتاب آمد عشق برقی زد و بر هر دل بی تاب آمد جبروت و ملکوتی‌است که در قاب آمد فالِ حافظ زدم و این غزل ناب آمد "گلعُزاری زِ گلستان جهان ما را بس زین چمن سایه‌ی آن سرو روان ما را بس" حق بده دیدن این معجزه حیرت دارد فقط این ابر به باریدنش عادت دارد نفسش گرم! خدایا چه حرارت دارد سایه‌اش نیست و در سایه قیامت دارد انبیا را بنویسید پیمبر این است قبله‌ی روز و شبِ حضرت حیدر این است کیستی ای نفست پاک‌تر از پاکی‌ها غرقِ تسبیح بزرگیِ تو افلاکی‌ها اَشهدُ اَنَّ که حیران تو بی‌باکی‌ها نوری و نور پراکنده بر این خاکی‌ها ای نفس‌های علی، ای همه هستِ زهرا عالمی دست تو بوسید و تو دستِ زهرا تو درخشیدی و انوار حیات آوردی سیزده رشته غنات از عرفات آوردی سیزده چشمه‌ی جوشان نجات آوردی سیزده مرتبه بانگ آوردی آخرین باده‌ات از این همه خُم می‌آید با دعایت عَلَم چاردهم می‌آید * * ششمین آینه‌ات آمد و پروانه شدیم سر زلفیم که با مرحمتش شانه شدیم مرد این راه نبودیم که مردانه شدیم شیعه‌ی جعفری خادم این خانه شدیم آسمان را کلماتش، سخنش پر کرده و خداوند بر این جلوه تفاخر کرده گرچه از عطر تو این دشت شقایق دارد چقدر دور و برت، شهر منافق دارد چه غریبی که فقط چند تن عاشق دارد دلِ زهرایی تو صحبت صادق دارد تو بشیری و به شور ازلی می‌آیی سر هر صبح به دیدارِ علی می‌آیی باز پیچیده در این شهر، پیامت آقا پشت یک خانه تو هستی و قیامت آقا عادت صبح تو شد عرض سلامت آقا و سلام‌ست فقط تکه‌کلامت آقا از تو داریم سلامی پُرِ عطر و برکات باز بر احمد و بر آل محمد صلوات ✍ 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
برنامه رادیویی «شبهای شیراز»با حضور پدرام اکبری ،شاعر طنزپرداز،،پیرامون «طنز»همراه با ذکر نام دکتر عبدالرضا قیصری ،محسن جوکار ،طنزپردازان محفل خندیشه
اَحد میمی میانِ نام خود انداخت احمد شد نشست آن میم در آغازِ حمد او محمد شد به رقص آورد میمش مدّ بسم الله قرآن را از آن مدّ است اگر این آیه های سبز مُمتد شد ملایک تا ابد در حلقه ی میم تو سرگردان شبی گویا بُراقت از سرِ ادراکشان رد شد نبود از خُلق و خو در هفت اقلیم زمین بویی که در هفت آسمان اخلاق نیکویت زبانزد شد عقیقی نیست لایق تا بگیرد نقش نامت را از آن نام بلندت زینت طاق زبرجد شد به انکار تو می لافند و می بافند و باکی نیست که شیطان هم اگر شد از همین انکار مرتد شد #
🌺🌺 خجسته میلاد پیام آور بزرگ رحمت، حضرت ختمی مرتبت، محمد مصطفی، صلی الله علیه و آله و سلم 🌺و همچنین میلاد فرخنده‌ی ششمین کوکب تابناک آسمان امامت، رئیس والاقدر مکتب تشیع، حضرت امام جعفر صادق علیه السلام، بر حضرت صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف ونایب برحقشان و همچنین برشما اعضای فرهیخته وبزرگوارمبارک باد محفل قند پارسی
دهان خشک کویر، آبشار شد با تو چه نخل بی ثمری، غرق بار شد با تو به جای دانه ی مردار، دانه ی گل چید که طبع زاغ زبون، طبع سار شد با تو درخت معرفت، آماده ی شکستن بود به لطف یک نفس حق، انار شد با تو جهان کوچک زن داشت زیر گِل می رفت گُلی به عاطفه دادی، بهار شد با تو چقدر جوهر خورشید در مدادت بود چقدر خط افق آشکار شد با تو چقدر هسته ی خرما که با تو شد تسبیح چقدر ذکر ازل انتشار شد با تو اگرچه بر سر تو ریختند خاکستر چقدر خصم قسم خورده یار شد با تو تو کیستی که پس از تو جهان معطر شد که خاک خار و خسان، لاله زار شد با تو ندای توست که پیچیده در مناره ی کوه حرای گم شده یکباره غار شد با تو به روی ماسه نوشتم، *محمّد* و دیدم بهار شد با تو، نوبهار شد با تو سجاد حیدری قیری
دلم مست و گرفتار محمد سرم سرگرم بازار محمد ندارم سایه ای بر سر به غیر از صفای مهر سرشار محمد تمام هستی عالم خدا گفت بود رهن و بدهکار محمد به محشر میرود با توشه ای پر کسی که شد خریدار محمد امیرالمومنین مشکل گشا شد ز سوداهای بازار محمد یداللهی به حیدر داد الله که شد دست علی یار محمد اگر چه گشت زهرا کوثر ناب شد از احسان سرشار محمد نشد سلمان مسلمان تا زمانی که از جان شد خریدار محمد علی فرمود منّا را به سلمان که باشد گنج اسرار محمد نه هر میثم که اشهد گفت بر لب رود با سر سرِ دار محمد محمد گفت از فرمایش رب علی گفتا ز گفتار محمد سلامت بگذرد از راه محشر هر آنکس گشت بیمار محمد صراط مستقیم اهل تقوی نباشد غیر افکار محمد خدا قرآن شریعت دین و مذهب همه پندار و کردار محمد به روز حشر خالی نیست دستی که زد دستی به دستار محمد 🔸شاعر: =============================== 🔹اشعار ناب آئینے🔹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
«محمد» شعر: مرحوم مهدی سهیلی صدا: پدرام اکبری
Mashreghe-Jan128.mp3
4.44M
🌱شاعر: غلامرضا کافی 🎤خواننده : علی دلفانی 🎼آهنگساز : مزدک مطاعی تهیه کننده : واحد موسیقی حوزه هنری انقلاب اسلامی
گل داد وقتی شاخه تمرین کرد نام‌ات را باران به خود پوشاند لحنی از کلام‌ات را دنیا پر از فهم جدیدی از شنیدن شد بلبل که اجرا کرد ضربآهنگ گام‌ات را خوش‌بو شد و در خود نگنجید و وزید آخر آری نسیم احساس کرد عطر مشام‌ات را آب از تو معنای طراوت را گرفت و رفت تا در زمین جاری کند جان سلام‌ات را کوه از خدا آغوش دل‌خواه حرا را خواست ورنه خدا می‌ساخت بالاتر مقام‌ات را دل در دل پیله رهایی را نمی‌دانست پروانه شد پیدا کند درک پیام‌ات را وقتی محمد(ص) در اذان گفتیم پس باید الگو بگیریم از قعودت تا قیام‌ات را دنیای ما حتما پر از لبخند خواهد شد آدم اگر مشق خودش سازد مرام‌ات را هربار می‌گویی علی (ع)خورشید می‌تابد هر روز می‌تابی به ما مهر مدام‌ات را گفتی اگر با یاعلی از گور برخیزد  انسان علاجی دارد اندوه قیامت را شاعر:
🌺میلاد نور🌺 می‌وزد عطر نسیمی روح افزا در زمین کِل کشیده آسمان از خلقت مولای دین آیه آیه می‌تراود نور، از فرق فلک هلهله پیچیده تا گوش رواق هفتمین از گلستان نبوت، خنده گل می رسد عشق می پاشد نبی، از فرش تا عرش برین دسته دسته، دف زنان با جامهایی از بهشت بدرقه کردند، احمد را ملایک تا زمین تا که خالق نور جان در قالب احمد دمید شاهکار آفرینش شد به خود گفت آفرین! از وجود گل شده سیراب خاک بی رمق هست دنیا وامدار خلقت آن نازنین هیبت «عزی» شکست و طاق کسری خاک شد بی فروغ و سرد شد میعادگاه آتشین مژده امید بر تاریکی دلها رسید رونق بازار «لات»افتاده از نور مبین گُل بپاشید و نوای «یا محمد» سر دهید حامل قرآن رسیده گامهایش پُر طنین قاصد مهر و محبت، عطر گلهای رسل خاک پاکش سرمهٔ چشمان ما شد مه جبین رحمه للعالمین، تاج سر عالم شده مصطفی.احمد.محمد،نور ایمان و یقین ک. قالینی نژاد_افروز
🔰با عرض سلام و ادب خدمت همه عزیزان ان شاا.. کارگاه های آموزشی انتقال تجربه شعر و داستان چهارشنبه 12 مهرماه در مکان فلکه اطلسی، سالن کتابدار اردکانی، اداره کتابخانه های عمومی استان فارس برگزار می گردد. کارگاه اول: استاد اکبر صحرایی ساعت 8/30 الی 9/45 با موضوع نقد آثار ادبی و داستان های ارسالی به سوگواره ملی ادبی هنری شاهچراغ(ع) «موضوع:نقد ادبیات داستانی» کارگاه دوم: استاد اکبر صحرایی ساعت 10 الی 11/45 نماز و نهار : 12 الی 13 کارگاه سوم: 13 الی 14/15 حجت الاسلام انصاری نژاد«با موضوع:شعر آئینی» کارگاه چهارم: 14/30 الی 15:45 دکتر قیصری«با موضوع:شعر و ادبیات پایداری» کارگاه پنجم: 16 الی 17/15 دکتر کافی«با موضوع:شعر و ادبیات انقلاب» ضمنا صبحانه راس ساعت 7/30 الی 8/15 جهت علاقه مندان مهیا است.